نگاهی به رمان «بی‌پدر» نویسنده «مژده‌سالارکیا»؛ «مصطفی‌بیان»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

mostafa bayann

بی پدر / مژده سالارکیا / نشر چشمه / 152 صفحه / 64 هزار تومان / چاپ اول و دوم، تابستان 1401

جـــریـــره یَکی آتشی بـرفروخت

همه گنج‌هـــا را بَــدآتش بسوخت

یکی تیغ بگرفت از آن پس به دست

درِ خــانــۀ تــازی‌اسپــان ببست

همی ریخت از روی او خون و خوَی

نویسنده، قبل از شروع داستان، پنج بیت از شاهنامه از لحظۀ مرگ جریره بر بالین فرزندش فرود می‌آورد. همین اشاره نویسنده به این چند بیت شاهنامه، تلنگری است که خواننده را مجاب می‌کند تا داستان را شروع کند. داستانی با زیرساختار اسطوره‌ای و الهام از داستان جریره و فرود شاهنامه.

 داستان با این جمله شروع می‌شود: «یک نفر پس گردنم را می‌گیرد و از خواب می‌کشد بیرون». نویسنده با همین جملۀ آغازین، خواننده را می‌نشاند تا داستانش را شروع کند. داستان خیلی سریع با ریتم تند به همراه تصویر آغاز می‌شود. داستانِ دختری به نام صهبا که کار گویندگی می‌کند و در سالگرد زنی به نام جریره به روستای خانوادگی‌اش می‌آید.

 جریره، زن دایی مادربزرگ صهبا بود. او تنها زنِ باسواد روستا است که می‌توانست قرآن و شاهنامه بخواند. در سنِ نوجوانی او را به عقد دایی مادربزرگ صهبا، که سنِ پدرش داشت، درآوردند. شخصیت جریره داستانِ «بی‌پدر» مانند شخصیت جریره داستان «فرود شاهنامه» یک مادر داغ دیده است.

 جریرۀ داستانِ شاهنامه، دختر وزیر توران و زنِ اولِ سیاوش، سردار ایرانی‌ست. سیاوش به ملاحظات سیاسی و به واسطه پدر جریره با فرنگیس دختر افراسیاب ازدواج می‌کند. جریره بدین‌گونه تنها می‌ماند و پسری از سیاوش به دنیا می‌آورد که نامش را «فرود» برمی‌گزیند. سیاوش کشته می‌گردد. سپاهی از ایران به خون‌خواهی عازم جنگ با تورانیان می‌شود و به نزدیک کلات که جایگاه فرود است، می‌رسد. جریره هنوز داغ شوهر ناکامش را در دل زنده دارد. از این رو فرزندش را تشویق می‌کند که با سپاهیان همراه شود و برای کین‌خواهی پدرش سیاوش با تورانیان بجنگد. اما جریان، شکل دیگر می‌گیرد و به جای دوستی بین شاهزاده فرود و سپاهیان ایران، جنگ درمی‌گیرد و فرود در این جنگ کشته می‌شود. سپاهیان ایران به قلعه کلات هجوم می‌آورند، جریره پس از آن‌که همه گنج‌های قلعه را به آتش می‌کشد، می‌آید بر سر جسم بی‌جان پسرش و خنجری در شکم خود فرو می‌برد و روی بر روی او می‌نهد و جان می‌دهد.

بیـامد به بالینِ فـــرخ‌فَــرود

بـر جــامۀ او یَکی دَشنه بود

دو رخ را به روی پُسر برنِهاد

شکم بردرید، از برش جان بداد

 گنج جریره چه می‌تواند باشد؟ (ص ۱۱۲ کتاب) جریره با طلسمش دارد انتقام مرگ فرزندش را از از خانواده می‌گیرد. هرکس قطره‌ای از خون فرزندش را در رگ داشته باشد باید زود خشک شود.

 داستان «بی‌پدر» با زیرساخت اسطوره‌ای و با الهام از داستانی از شاهنامه فردوسی، داستانی نو خلق کرده است. ریتم تند و چندین تک روایت داستانی پی‌درپی باعث ایجاد کشمکش و تعلیق در داستان شده که خواننده را وادار می‌کند تا داستان را به پایان برساند.

 نکتۀ آخر، داستان «بی‌پدر»، اقتباس کامل از داستان شاهنامه نیست، بلکه الهامی از این داستان با پایان‌بندی و ساختاری متفاوت که به خلاقیت و نو بودن داستان می‌افزاید. در نهایت این هم یک کار جدید از مژده سالارکیا است که لذت خواندن یک رمان خوب را برای خوانندگان به همراه دارد. ■

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

نگاهی به رمان «بی‌پدر» نویسنده «مژده‌سالارکیا»؛ «مصطفی‌بیان»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692