در کنار هم راه میرویم، حرف میزنیم، مینشینیم اما با یکدیگر به اندازة قرنها فاصله داریم، آنقدر غرق شبکههای اجتماعی شدهایم که از آدمهای واقعی زندگیمان دست شسته و سرگرم دنیای خودمان هستیم. چه کسی فکرش را میکرد که وقتی در کنار هم هستیم به اندازة شکاف میان قارهها از هم دور باشیم!
آدمها آن قدر برای یکدیگر کافی بودند که نیازی به هیچ ابزاری برای پر کردن اوقات با هم بودنشان نبود. در دنیای امروز هر چه بیشتر مردم به سمت شبکههای اجتماعی میروند، تنهاتر میشوند. برای همین است که روز به روز بیشتر از همدیگر متنفر میشوند زیرا بین یک عالمه دوستِ غیرِ دوست گیر افتادهاند.
تا حالا با خودمان فکر کردهایم که بیشترین تعداد آدمی که ما در طول زندگیمان میتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم چند نفر است؟ 100 نفر؟ 200 نفر؟ در شبکههای اجتماعی همین تعداد آدم را میتوانیم در عرض یک ساعت یا حتی کمتر پیدا کنیم. ولی این اصلاً خوب نیست و مغز ما نمیتواند از پس درک آن بر بیاید و برای همین است که بیشتر از همیشه به دنبال روابط رو در رو هستیم. اغلب ما خود را روبهروی یک صفحۀ مجازی قرار میدهیم تا بازخوردهای مجازی بگیریم اما همین باعث درگیر شدنمان با شبکههای اجتماعی و دور و دورتر شدنمان از یکدیگر میشود. حتی گاهی اوقات بیشتر از اینکه در فضای واقعی حضور داشته باشیم، به فردی مجازی تبدیل شدهایم و ساعتها در این فضا سیر میکنیم.
نه حتی مهمانیهایمان دیگر شور سابق را دارد و نه حتی زمانی که تنها هستیم تمایلی به برقراری ارتباط با مردم داریم و از ترس آنکه با دیگران چشم در چشم نشویم به موبایلهایمان و شبکههای اجتماعی پناه میبریم. انگار دیگر نه به دنبال موضوعی برای صحبت کردن هستیم و نه علاقهای به صحبت کردن در دنیای واقعی با انسانهای دیگر داریم. انگار دیگر غیر اجتماعی شدهایم!
در واقع حال ما با دیدن شبکههای اجتماعی پیوسته تغییر میکند و از آنجایی که بیشتر مردم در شبکههای اجتماعی سعی میکنند خوب و خوشحال به نظر بیایند، ما هم خیلی راحت به دام این تصور میافتیم که زندگی بیعیب و نقص مردم در شبکههای اجتماعی، خیلی بهتر از زندگی ماست. آن زمان است که فکر میکنیم زندگی واقعی ما فاصلۀ زیادی با آنچه دیدهایم، دارد. ولی واقعیتی که بیشترمان به آن توجه نمیکنیم، این است که؛ یک شبانه روز 24 ساعت است و امکان ندارد همۀ آدمها تمام آن مدت خوشحال باشند و لبخند بزنند. البته همه میدانیم که زندگی واقعی ما تفاوت زیادی با زندگیهای دستساختهیمان در شبکههای اجتماعی دارد؛ اما طبیعت انسانی میگوید که زندگی در افسردگی و اندوه چیز خوبی نیست و جامعۀ برونگرای امروزی به تنهایی و سکوت ارزشی نمیدهد؛ از آن رو ما دائماً در حال پر کردن درون خود با خزعبلات شبکههای اجتماعی هستیم تا مبادا با خودمان تنها باشیم و همه میخواهیم همان قدر خوب و خوشبخت باشیم که دوستانِ غیرِ دوستمان در عکسهای خود نشان میدهند. در شبکههای اجتماعی دشواریهای زندگی روزمرۀ آدمها از قلم افتاده است!
قرار بود این شبکهها در تداوم زندگی اجتماعی و گسترش آن تأثیرگذار باشند. قرار بود ما را اجتماعیتر کنند؛ نه غیر اجتماعیتر. اما امروز دنیا نگران این است که این شبکهها باعث تنهاتر شدن انسانها شود زیرا این ارتباطات مصنوعی نمیتواند نیاز عاطفی و روانیمان را برطرف کند و ما را دچار مشکلات و آسیبهای زیادی کرده است. برقرار نکردن توازن میان زندگی واقعی و مجازی، توانایی برقرار کردن ارتباط در ارتباطات واقعی را از ما ربوده است. زیرا واقعیت این است که شبکههای اجتماعی دارای قدرتی هستند که میتوانند ما را منزوی و تنها کنند به اضافۀ افسردگی که تیر خلاص را به روحمان شلیک میکند.
شبکههای اجتماعی در واقع تلاش میکنند که ما را مجبور کنند تبدیل به آدمی بشویم که نیستیم و اگر بکوشیم که تبدیل به آن آدم شویم همیشه شکست خواهیم خورد. هدف زندگیمان باید خودمان باشیم، تصمیم بگیریم مثل خودمان باشیم، مثل خودمان عمل کنیم و فکر کنیم. سعی کنیم واقعیترین نسخۀ خودمان باشیم و برایش سخت کار کنیم. حتی لحظهای هم به این فکر نکنیم که شاید دیگران آن را مسخره کنند یا دست بیاندازند. سرمان را پایین بگیریم و رو به جلو حرکت کنیم.
اگر بار دیگر زندگیتان را با زندگی کامل؛ اما غیر واقعی فرد دیگری در شبکههای اجتماعی مقایسه کردید، به یاد داشته باشید که آنچه در شبکههای اجتماعی میبینید، قرار نیست لزوماً همان طوری باشد که به نظر میرسد. مشخص است که بیشتر آنچه در شبکههای اجتماعی میبینید، بازتاب واقعیتهای زندگی نیست. نباید به اشتباه بیفتید که انسانهایی نیز هستند که ۲۴ ساعت در شبانهروز شادند. فراموش نکنید که همۀ انسانها اندوه و ناامیدی را تجربه میکنند؛ بنابراین، داشتن یک روز بد جزئی از زندگی است و به شما کمک میکند قدر روزهای خوب را بیشتر بدانید. ■