درباره کتاب: رمان جایی که قلب آنجاست 552 صفحه دارد و راوی آن اول شخص مفرد میباشد. چاپ اول آن در سال 1387 توسط نشر علی صورت گرفته و هماکنون چاپ پنجم آن در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
درباره نویسنده: خانم تهمینه کریمی متولد سال 1365 هستند و لیسانس تربیت بدنی دارند. در هفدهسالگی اولین رمانشان را به نگارش درآوردند؛ ولی در سال 84 اقدام به چاپ آن کردند. رمان خاکستر رز و سراب شوریدگی که هر دو به چاپ سوم رسیده، توسط نشر علی و رمان هوس از همین نشر به چاپ هفتم رسیده است. رمان تا همیشه با تو بودن از نشر شادان به چاپ سوم رسیده و در حال حاضر رمانی در دست نگارش دارند که آن را به نیمه رساندهاند.
ایشان در زمینۀ داستان کوتاه نیز مدتی در جشنوارههای ادبی کشور فعالیت داشتهاند که تعداد زیادی از آثارشان برای دریافت لوح تقدیر برگزیده شده و تندیس دریافت کردهاند.
خلاصه رمان: رمان دربارۀ دختری به نام رز استیونز است که از امریکا برای یافتن خانوادۀ مادری و بنابه آخرین توصیۀ پدرش پا به خاک ایران میگذارد. مادر او ایرانی بود و زمانی که برای ادامۀ تحصیل به فرانسه میرود، در آنجا با پدرش آشنا شده و بههم علاقهمند میشوند. خانوادهاش به دلیل امریکاییبودن آن مرد به وصلتشان رضایت نمیدهند؛ درنتیجه بهناچار مادر رز خانوادۀ خود را ترک کرده و برای همیشه همراه همسرش به امریکا مهاجرت میکند.
داستان از زمانی آغاز میشود که رز برای یافتن نشانی از خانوادۀ مادری و برای اولین بار وارد ایران شده و ماجراهایی که در مواجهه با خانوادۀ مادری از سر میگذراند، موضوع داستان را تشکیل میدهد.
بررسی رمان: رمان ساختاری خطی دارد و گاه با نقلقولهایی از زبان شخصیتها، روایت گذشته را نیز به داستان اضافه میکند. طرح جلد ساده بوده و کشش خاصی ایجاد نمیکند؛ اما عنوان داستان درعین سادگی نشان از عشقی ماندگار دارد. شروع داستان توانسته کشش لازم را ایجاد کند و خواننده را با خود تا پایان داستان همراه میکند. انتخاب دیالوگها و شخصیت خاص سامان جذابیت لازم را برای مخاطب بهوجود آورده و حضور او در داستان یکی از قسمتهای پرکشش آن است. گرچه گاه دیالوگهای این شخصیت بسیار طولانی میشوند، در عین حال خواندنش خالی از لطف نیست. بااینهمه لازم به ذکر است که حذف برخی از آنها لطمۀ چندانی به روند داستان نمیزند؛ چرا که بعضی از جملات، حاوی اطلاعات یا بار معنایی ضروری نبوده و حتی کوتاهشدنشان نیز اشکالی در روند داستان ایجاد نمیکند.
مطلب بعدی که گریبانگیر اغلب نویسندگان امروزی است، رعایت نکردن اصول نگارش و پاراگرافبندی میباشد؛ طوری که بعضی پاراگرافها تنها شامل یک خط شده و در جایی دیگر یک صفحه را در برمیگیرد. متأسفانه اغلب نویسندگان این مهم را در نظر نگرفته و نشریات نیز برای این موضوع بهایی قائل نیستند. درنتیجه آن چه حاصل میآید، پر از اشکالات ویرایشی و نگارشی بوده و موجب دلزدگی خواننده شده، طوری که برخی جملات نامفهوم میشوند و مخاطب مجبور میشود گذرا از آن عبور کرده، بدون آن که بهدرستی متوجه منظور نویسنده شده
باشد. نگارش نثر این رمان ساده و روان است و به دل خواننده مینشیند. نوع جملهبندی با شخصیت کاراکترها هماهنگی دارد، خصوصاً جملاتی که از زبان رز بیان میشود، بهخوبی با نقشش هماهنگی دارد. با وجود این خالی از اشکال هم نیست که برخی از آنها در متن کتاب بسیار تکرار شده. برای مثال: هکسره است که در جای مناسب خود بهکار گرفته نشده و بهجای آن کسره گذاشته شده است؛ مانند: پدرتونه درست است نه ’پدرتونِ‘ یا تهرانه درست است نه ’تهرانِ‘! مطلب بعدی استفاده از کلمات و افعالی است که جنبه داستانی نداشته و بیشتر برای مقالات ادبی و علمی به کار برده میشود، مثل: ’همراهی نمود‘، ’از داخل قفل نمودم‘، ’خالی نمایم‘، ’تعظیم غرایی نمود‘.
همچنین اشکالات تایپی و املایی که نیاز به بازخوانی اثر را قبل از چاپ نشان میدهد، از جمله کلماتی مانند: ’حض‘ که درستش حظ میشود یا ’خوشبختم‘ به جای خوشوقتم، ’برانداز‘ به جای ورانداز، ’بزار‘ به جای بذار یا ’بیاندازم‘ غلط و بیندازم درست است. دربارۀ اشکالات ویرایشی نیز میتوان به استفاده از ”بااینوجود“ به جای باوجوداین نام برد یا ’خوب‘ که در بسیاری موارد به جای خب به کار رفته، ’ناچاراً‘ اشتباه است زیرا کلمات فارسی تنوین نمیگیرند، ’مییاین‘ اشتباه و میآین درست است و بسیاری اشکالات دیگر از این دست که تنها به چند نمونه از آن اشاره شد.
مطلب بعدی که لازم به ذکر است، داستان از زبان رز روایت میشود که فردی امریکایی است و با تربیتی خاص آن منطقه بزرگ شده است، پس به کار بردن جملات استعاری مرسوم در زبان ایرانی، در گویش او چندان تناسبی با دیدگاهش ندارد، هرچند که بهخوبی فارسی صحبت میکند و مسلط به زبان ایرانی است. مثل: ”آب رفته به جوی باز نمیگردد“ یا ”خود کرده را تدبیر نیست“، ”بازار پذیرایی داغ بود“. البته در انتهای داستان اشاره میشود کتابی برای یادگیری اصطلاحات رایج خریده و مطالعه میکند؛ بنابراین در قسمتهای پایانی رمان پذیرش این امر قابلقبول است. همچنین میتوان در نظر گرفت بعد از مدتی که در ایران و میان فامیل بهسربرده، تحت تأثیر مراوده با اقوامش قرار گرفته و نوع گویشش بهمرور تغییر کرده است. علاوه بر نکات گفته شده قبلی، در روایت که اغلب اوقات بازگوییهای ذهنی راوی میباشد، بهتر است چنین اصطلاحاتی کمتر به کار گرفته شود تا از شیوایی لازم را برای تمامی اقشار برخوردار باشد.
علایم نگارشی نیز همه جا بهدرستی و در جای مناسب خود استفاده نشده، به طور مثال میتوان برخی جملات تککلمهای را با کمک ویرگول به جملۀ قبل یا بعدش ربط داد یا در مواردی دیگر استفاده از سایر علائم ضرورت دارد و نوشتن جملات بدون فعل از لحاظ دستوری دارای اشکال است. همین طور در پایان هر جمله حتماً باید از علائم نگارشی استفاده شود تا از جملۀ بعدی مجزا شود. بعد از کلمۀ گفت لازم است دو نقطه قرار داد و نیاز است دیالوگها با گیومه یا خطر تیره از بقیۀ جملات جدا شوند. بعد از پایان هر دیالوگ درستتر است جملۀ بعدی که روایت داستان را تشکیل میدهد از سر سطر بعد شروع شود تا با دیالوگ پیشین ادغام نشود.
نکتۀ بعدی که باید به آن توجه داشت، لازم است نوع نگارش در متن روایت و دیالوگها انسجام داشته تا برای خواننده تفاوت آن مشخص شود. آنچه اغلب ویراستاران به آن اتفاق نظر دارند، روایت را به شکل کتابی و دیالوگها را به صورت محاوره مینویسند که نگارش هر کدام قوانین مختص خود را دارا میباشد. خوشبختانه در نگارش این رمان تا حدود زیادی این مسئله رعایت شده و اشکالات جزئی دیده میشود که قابل اغماض است.
فضاسازی در اکثر قسمتهای داستان بهنحو مطلوبی صورت گرفته و میتوان با آن ارتباط مناسبی برقرار کرد. همچنین شخصیتپردازی رمان بهشکل شایستهای صورت گرفته و ماجراها ملموس و باورپذیر هستند. سوژۀ اصلی رمان، بر محور عشق استوار است و پرداخت زیبا و نوع چینش روند حوادث، در جهتی پیش رفته که مخاطب بااشتیاق آن را دنبال میکند. عشقی که به مرور در شخصیتها شکل گرفته و روندی منطقی را دنبال میکند. شناخت دقیق نویسنده از این موضوع و پرداخت زیبای آن در رمان جذابیت دوچندانی ایجاد کرده؛ درنتیجه مخاطبانی که علاقهمند به خواندن چنین سوژههایی هستند، از خواندنش لذت خواهند برد.
از دیگر نکات جذاب این رمان گنجاندن روایت عشق سه نسل در این رمان است؛ پدربزرگ رز، مادر رز و خود رز که دنبالکردن هر کدام و شناخت ماجرای هر یک از آنان کشش خاص خود را دارد. پدربزرگ در یک بعدازظهر نزدیک غروب، در اتاقی تاریک که تنها نور شبچراغهای باغ آن را روشن میکند، داستان دلدادگیاش را به شکلی زیبا و داستانگونه روایت میکند. روایت عشق مادرش نیز ذرهذره و در لابهلای دنبالکردن ماجرای خود رز به تدریج روایت شده و کمکم پرده از رازهای گذشتۀ رنجآورِ مادرش برداشته میشود.
دیدگاه خانم کریمی به مقولۀ عشق بهنحوی ملموس و باورپذیر داستان را شکل داده و همگام با شخصیت اصلی، درگیر زندگی پردغدغۀ او میکند. توصیف صحنهها توانسته احساسات خواننده را برانگیخته و همذاتپنداری لازم را در مخاطب ایجاد کند.
جالبتر آن که در انتهای داستان زمانی که گمان برده میشود همه چیز به خیر و خوشی به اتمام خواهد رسید، با غافلگیری ویژهای روبهرو میشویم که هیجان داستان را افزایش میدهد. شیوۀ صحیح داستانپردازی نویسنده، موفقیت درخور توجهی برای جذب مخاطب بهوجود آورده و خواننده را کنجکاوانه تا انتهای داستان با خود همراه میکند.
شعرهایی زیبایی که در جایجای رمان آورده شده، همه در باب توصیف عشق بیان شده و نشان از مطالعه نویسنده در این زمینه دارد. با کمک اشعاری پرمعنا رمانشان را مزین کردهاند و مفهوم عمیقتری را به خواننده منتقل میکنند. عشقِ شکلگرفته در این رمان، نه آن مقدار سوزان است که عقل رز را زایل کند که چشم روی بدیها طرف مقابلش ببندد و نتواند تصمیم درستی بگیرد و نه آن قدر سطحی و دمدستی بیان شده که موجب دلزدگی گردد و آن را در سطح رمانهای کلیشهای تنزل دهد. عشقی که آگاهانه و با درایت در شخصیت اصلی رمان ایجاد شده و نشانگر تربیت صحیح او زیر دست والدینی آگاه است.
از جمله نکات آموزنده این رمان اشاره به خودخواهیهای برخی والدین است که فرزندانشان را از رسیدن به علایق منطقیشان بازمیدارند. رمان روایتگر زندگی دختری است که برای رسیدن به عشقش، ناچار میشود قید خانوادۀ خود را بزند. قراردادن فرزندان در چنین تنگناهایی و اجبارشان به انتخابهایی سخت و ناگوار، گاه عواقبی در پی دارد که شاید تا پایان عمر گریبانگیر افراد خانواده باشد.
حتی امکان دارد راهی برای جبران آن اشتباه باقی نگذارند و زمانی به خود آیند که راه برگشتی نباشد، همان طور که در این رمان شاهدش بودیم. اشتباهاتی که موجب محرومیت فرزندان برای رسیدن به خواستههای برحقشان میشود. نگرش مردسالارانه حاکم بر فرهنگ که هنوز هم در جامعۀ کنونی مشکلآفرین بوده و مربوط به قشر یا طبقۀ خاص نمیشود؛ عواقبی به دنبال دارد که با کمک چنین رمانهایی میتوان از مضرات آن آگاه شد و سعی در کاهش آن داشت. فرهنگسازی برای تغییر بافت فرهنگی اقوام و ملیتها، تنها به کمک نویسندگان دلسوز و آگاه میسر است و با بیان شیوایشان در رمانهای این چنینی، میتوان قدمی هر چند اندک در جهت نیل به این مهم برداشت. هر فرد در هر مقام و منصبی که باشد، برای رسیدن به برخی اهداف بلندپروازانه ممکن است فرزندان خود را قربانی انتخابهای سودجویانه یا کینهتوزانهشان کنند و آنان را برای رسیدن به منافعشان، به عنوان نردبانی برای دستیابی به امیال خود مورد سوءاستفاده قرار دهند.
البته همان طور که در این رمان دیده میشود، گاهی پسران نیز از جبر والدین برای ازدواج مبرا نبوده و در مواردی اسیر جهتگیریهای اشتباه والدین میشوند؛ خصوصاً در خانوادههایی که از تمکن مالی قابلتوجهی برخوردار بوده و سعی دارند نسل بعدی را به انتخاب خود شکل دهند. بااینحال بیشتر دخترانمان هستند که با توجه به قوانین موجود، توان مقابله با سختگیریهای سرپرستانشان را نداشته و ضربههای جبرانناپذیری بر روح و روانشان وارد میشود. وظیفهای خطیر بر دوش نویسندگانمان است تا تلاش خود را به کار گیرند و با انتخاب سوژههای ملموس و متناسب با معضلات موجود، ذهن بیمار جامعه را سمت اصلاح باورهای نادرست سوق دهند.
نکتۀ حائز اهمیت بعدی که در این رمان مورد توجه قرار گرفته، آن است که برخلاف تبلیغات سوئی که دربارۀ برخی کشورها صورت گرفته و مردم آن جامعه را افرادی لاابالی و ناشایست میپندارند، نمیتوان تمامی ساکنان یک کشور را نالایق پنداشت و چشمبسته حکم به ناصالح بودن آنان داد. بدون آن که بررسی دقیق روی شخصیتشان صورت گیرد، قضاوتکردن و حکمدادن به مترود بودنشان نادرست است.
چنان که در رمان جایی که قلب آنجاست شاهد هستیم، رز تحت سرپرستی پدری امریکاییتبار بهنحوی شایسته تربیت شده و توانسته راه صحیح و عقلانی را برای زندگی خود انتخاب نماید. آرزوی موفقیت برای این نویسندۀ گرانقدر داریم.■