باورهای هر قوم با فرهنگ آن قوم ارتباط مستقیم دارد. باورها بنیادیترین مبانی جهان بینی انسان را در خود دارد. با تحوّل باورها، فرهنگ نیز گرایش و سمت و سوی دیگری به خود میگیرد، بنابراین با شناخت تحوّلات رخ داده در باورهای اقوام، به فرهنگ آن قوم میتوان پی برد.
باورهای عامّه زیر مجموعه فولکلور و در حوزه مردم شناسی است. فولکلور ناظر بر پژوهشهایی در زمینه عادات، آداب و مشاهدات، خرافات و ترانههایی بود که از دورههای قدیم باقی ماندهاند. مؤلف فرهنگ استاندارد فولکلور، اسطوره شناسی و افسانه، نزدیک به ۲۱ تعریف از اصطلاح فولکلور ارائه کرده است. ادبیات عامّه یا ادبیات توده یا فرهنگ عوام یا فولکلور در مقابل ادبیات رسمی قرار میگیرد. این ادبیات مخلوق ذهن مردم با سواد و تحصیل کرده است و مجموعهای است از ترانهها و
قصّههای عامیانه، نمایش نامهها، ضرب المثل ها، سحر و جادو و طبّ عامیانه که میان مردم ابتدایی و بی سواد رواج دارد. موضوعهای مورد بررسی فولکلور بسیار متنوع است، از اساطیر و افسانهها تا آوازها، ترانهها، تصنیفها، دوبیتیها، تک بیتیها، نوحهها، شعرهای سوگواری و لالاییها، امثال، چیستانها، لُغزها، زبانزدها، بازیهای زبانی، بازیهای مخفی، دیوارنوشتهها، ماشین نوشتهها، نفرینها، حاضرجوابیها و از آداب و رسوم مذهبی مانند:
انواع گوناگون سفرهها، سوگواری، جشنهای مذهبی تا جشنهای آیینی مثل چهارشنبه سوری، نوروز، حاجی فیروز، دید و بازدیدها، عیدی دادن و عیدی گرفتن، سیزده بدر. از مراسم عروسی و آداب زیارت اماکن مقدّس، چشمهها و درختهای نظر کرده، قدمگاههای اولیاء، غذاهای نذری، تا آداب مرگ و تشییع جنازه و جادو و جنبل، فال گیری، شیوههای جلب محبّت و از باورها و عقاید عامّه تا خوراک و پوشاک و زندگی مادی و صدها مقولۀ دیگر.
این همه موادِ فرهنگ عامّه زمینه بسیار مناسبی برای برّرسی های جامعه شناسی، مردم شناسی، ادبیات عامّه، دین پژوهی، زبان شناسی و رشتههای دیگر علوم است.
پدید آمدن فرهنگ عامّه دلایل متعدّد دارد. گاه آداب و رسوم اجتماعی مردم و گاه تعبیرها و تفسیرهای پیشینیان از وقایع طبیعی یا حوادث زندگی باعث به وجود آمدن آنها شده است. جنبههای مهمّی از زندگی انسانها به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه با فرهنگ عامّه پیوند دارد. رواج فرهنگ عامّه میان اقوام و ملّتهایی که پیشینه تاریخی طولانیتری دارند یا به تعبیری پیرند، به مراتب بیشتر از ملّتهایی است که سابقۀ اندک دارند.
باورها بیانگر شیوههای زندگی و چگونگی تفکّر و مهمترین منشاء بایدها و نبایدهای انسان است.
چرا و چگونه یک چیز را درست و شایسته یا یک چیز را نادرست می دانیم؟ باورهای ما هستند که راه ورسم و شیوه زندگی ما را تعیین میکنند. باور، عقیدهای درست یا نادرست است. باورها عقاید پیشینیان در تمامی جنبههای زندگی از تولد تا مرگ بوده است. باورها گاه خرافی است و گاه نه. درستی یا نادرستی و خرافه بودن و نبودن آن به نوع بینش و تفکّر باورگذار و باور پذیر و اعتقادات شخصی آنان بستگی دارد.
باوری برای کسی چنان با روح و زندگی وی پیوند خورده که عین حقیقت است و برای گروهی دیگر خرافه مینماید. یکی دانستن باور با خرافه، نوعی جهت دادن و دخالت نگرش شخصی به باورهاست. از همین جا تفاوت باور و خرافه معلوم میشود. تعاریف متعددی از خرافات شده است که من این را میپسندم: هر چیز که علم، عقل و دین آن را تأیید نکند و مردم به آن معتقد بوده و طبق آن عمل کنند و از مخالفت با آن هراس داشته باشند، خرافه است.
خرافات منافی با علم، سلامت روانی انسانها را به خطر میافکند. مثلاً اعتقاد به بد قدم بودن کودکی که در روز مرگ یکی از نزدیکانش به دنیا آمده است، خلاف علم و عقل است. چنین اعتقادی، موجب سوء ظن همیشگی افراد به آن فرد و احساس نا امنی و ترس و دلهره وی و دیگران خواهد شد. باورهای غلط، کارایی و اعتماد به نفس و حرکت را از فرد سلب میکند و موجب انفعال وی میشود. هدف من از به راه انداختن صفحه متل بانو معرفی باورهای عامیانه ایرانی است که بتوانیم از بین آنها خرافات را شناسایی کرده و بدین وسیله از تأثیر محدود کننده و آزار دهنده آنها بکاهیم.
من برای این منظوراز کتابهای " فرهنگ عامیانه مردم ایرانِ صادق هدایت " و" باورهای عامیانه مردم ایرانِ دکتر ذوالفقاری" استفاده کردهام.
برای مثال در باورها آمده که...
بچّه غشی یا سایه زده (سایه گفتهاند نام دیوی است و جن را نیز سایه گویند و سبب این نام این است که هر کس که دیوانه میشده میگفتند که جن بر او سایه انداخت، یعنی در او تصرفی کرد و او را سایه زده مینامیدند یا سایه دار میخواندند.) را معتقدند که با بچه از ما بهتران عوض شده او را بزک میکنند و کنج ویرانه میگذارند تا از ما بهتران بچه خودشان را برده و بچه عوض کرده را بیاورند... یا بچه که دندانش از بالا در بیاید بدقدم است برای رفع آن او را از بالای بام کوتاهی در چادر میاندازند... یا بچه که به دنیا بیاید و یکی از خویشانش بمیرد بدقدم است... یا پسری که بعد از هفت تا دختر به دنیا بیاید، بدشگون است... یا هر گاه پس از تولد بچّه ای کار و کاسبی پدر رو به کساد میرفت یا کشت و زرع و باغ آنها کم حاصل میگشت، آن را دلیل بر بد قدمی بچّۀ تازه به دنیا آمده میدانستند...
خرافات هم مانند همه گونه عقاید و افکار، زندگی بخصوصی دارد. گاهی به وجود میآید و جانشین خرافات دیگر میشود و زمانی هم از بین میرود. البته اگر آنها را به حال خود بگذارند جنبه الوهیت خود را تا دیر زمانی نگه میدارد چون مردم عوام آنها را مانند مکاشفات و وحی الهی دانسته به یکدیگر انتقال میدهند. برای از بین بردن این گونه موهومات هیچ چیز بهتر از آن نیست که چاپ بشود تا از اهمیت و اعتبار آن کاسته، سستی آن را واضح و آشکار بنماید.
نظر به اینکه در این دوره از زندگی ما، نقش فضای مجازی را نمیشود در آگاهی رسانی منکر شد، تصمیم گرفتم این مهم را در پیج اینستاگرامی متل بانو انجام دهم. از همراهی شما ادیبان بسیار سپاسگزار خواهم بود. @matalbanoo ■