بررسی رمان «بیتا» نویسنده «مریم جعفری»؛ «زهرا فرازاندام»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zahra farazandam

درباره کتاب: رمان بیتا 379 صفحه دارد که در 31 فصل نوشته و توسط انتشارات شادان منتشر شده است. چاپ اول آن در سال 1378 انجام گرفته و از زبان اول شخص مفرد روایت شده است

.درباره نویسنده: مریم جعفری متولد اردیبهشت‌ماه سال 1353 و فرزند اول یک خانواده کم‌جمعیت ساکن شرق تهران می‌باشد. مدرک کارشناسی ارشد رشته روانشناسی دارد. بافت خانوادگی و علاقه بسیار مادر به مطالعه، زمینه‌ساز عشق او به کتاب و پس از آن توانش در نوشتن شد. از چهارده‌سالگی نوشتن را شروع کرد و در ابتدا به داستان‌های بسیار کوتاه پرداخت. به تدریج داستان‌های بلندتری نوشت تا در هجده‌سالگی با وجود مخالفت اساتیدی که کنارش بودند، نخستین رمانش را زیر چاپ برد. اولین کتابش به صورت مجموعه سه‌داستان به چاپ رسید و نامش سایه‌های غمگین عشق بود.

دو اثر ایشان توسط دانشگاه قاهره چاپ شد که اساتید ادبیات شرق آن را به سرپرستی استاد عزت محمد به عربی برگرداندند. این دو رمان یکی فراموشم مکن و دیگری گل‌های شب‌بو نام داشتند. کتاب فراموشم مکن از طرف مجلس اعلای فرهنگی مصر بهترین ترجمه شناخته شد و پیام تبریکی برای ایشان فرستادند. مریم جعفری رمان شهر آشوب را در کارنامه خود دارد که آن را بر اساس زندگی فروغ فرخزاد نوشت. به همین مناسبت از طرف دپارتمان ادبیات شرق دانشگاه ویرجینیا آمریکا به آن کشور دعوت شد تا درباره این اثر سخن بگوید.

خانم مادلین فوگلی استاد دانشگاه برن نگاهی تحلیلی به رمان افسون یک نگاه داشتند و آن را در روزنامه‌های محلی چاپ کردند. قرار بود این کتاب توسط ایشان به زبان انگلیسی برگردان و منتشر شود ولی به دلایلی نامشخص، ارتباطشان قطع و پیگیر کار نشدند. خانم جعفری مشکلات سیاسی به وجود آمده میان دو کشور را در این امر دخیل می‌دانند که با قطع ارتباط، کار بلاتکلیف رها شد. همچنین تصمیم به ترجمه

 و انتشار رمان شهر آشوب توسط دانشگاه ویرجینیا بود که معلق

ماند. این نویسنده پس از مدتی وقفه به دلیل مشکلات خانوادگی، رمان بعدی‌اش را به اسم فراموشم مکن توسط نشر چکاوک به بازار عرضه کرد.

فهرست آثار این نویسنده عبارتند از: سایه‌های غمگین عشق - عشق شیوا - تنها با تو - افسون یک نگاه - زنجیر عشق - فراموشم نکن - به انتظارت خواهم ماند - حسرت دیدار تو - سالهای بی‌کسی - تک سوار عشق - رویای من - تقدیر شوم - شب‌های غربت - آشنایی از حریر - بی‌قرار - ترانه‌های نیمه شب - بازمانده - مستانه عشق - گل‌های شب‌بو - بی‌بازگشت - بیتا - کوه شیشه‌ای - شهرآشوب - زمزمه باد - آرام جان

خلاصه رمان:

رمان زندگی بیتا را شرح می‌دهد که مدتی در کانون نگهداری زنان خیابانی و دختران فراری به سر برده و با ضمانت پسردایی‌اش بابک که عاشق اوست از آن‌جا خلاص می‌شود. بیتا می‌خواهد زندگی مستقلی داشته و خود امور مربوط به مادر و تنها فرزندش را به عهده بگیرد. اما مشکلات بیش از آن است که بتواند به‌تنهایی انجام دهد. خصوصاً که مادرش بابت انتخاب‌های نادرست گذشته مدام او را سرزنش کرده و معتقد است نیاز به همراهی مردی برای ادامه راهش دارد.

بررسی رمان:

رمان ساختاری خطی داشته و یکنواخت پیش می‌رود. اشکالات املایی و نگارشی چندانی در آن دیده نمی‌شود و نشان از تبحر نویسنده در این زمینه دارد. نثر روان و کم‌اشکال آن از نکات مثبت و پررنگ این رمان می‌باشد. البته متن رمان بی‌اشکال هم نیست ولی با توجه به رعایت اصول نگارش در نثر آن می‌توان از اشکالات اندکش چشم‌پوشی کرد.

بزرگ‌ترین ایراد این رمان را می‌شود به پیوند قلبِ عسل گرفت که حدود چهل روز پس از عمل جراحی به‌راحتی همراه پدرش به دیدن بیتا می‌روند و مثل فردی سالم و عادی رفتار می‌کند.

عمل پیوند قلب بسیار حساس بوده و تا مدت‌ها بیمار باید تحت نظر قرار گیرد. یک‌ماه زمان کافی برای بهبودی نبوده و شخص گیرنده پیوند نمی‌تواند به‌سادگیِ فردی معمولی به زندگی بازگردد.

از دیگر اشکالات رمان این است که به طورِ مشخص، بیان نمی‌شود به چه دلیل بیتا به کانون راه پیدا کرده. این نکته هم لازم به ذکر است اصطلاح کانون برای اصلاح و تربیتِ نوجوانان به کار گرفته شده و برای زنان بی‌خانمان و دختران فراری تنها خانه‌های امن زیر نظر بهزیستی مشغول به فعالیت هستند. این خانه‌ها معمولاً بیش از شش‌ماه توان نگهداری از افراد تحت پوشش را ندارند. پس از آن ناچار به خانواده‌هایشان ارجاع داده می‌شوند.

همچنین در کتاب گفته نمی‌شود کامران با بیتا چه کرده و چرا گولش زده؟ هدفش از ازدواج با بیتا چه بوده و چطور اموال او را بالا کشیده؟ چرا گفته شد با برنامه‌ریزی قبلی وارد زندگی‌اش شده؟ چطور از دنیا رفت؟ چرا به زن و بچه‌اش رَحم نکرد؟ اینها سؤالاتی هستند که جوابی برای آن‌ها در رمان یافت نمی‌شود و تا پایان داستان همچنان مجهول باقی می‌مانند. شاید در جواب گفته شود پاسخ به این سؤالات تأثیری در روند داستان نداشته و به همین جهت به آن پرداخته نشده اما این مجهولات در ارتباط با شخصیت اصلی رمان می‌باشد، پس خواننده نیازمند به دانستن گذشته او بوده تا با خلقیات این کاراکتر بیشتر آشنا شود و بتواند موقعیتی را که در آن به سر می‌برد، بهتر درک کند. دانستن شرایطی که از آن عبور کرده، برای شناخت بیشتر بیتا و دلیل انتخاب‌ها و اشتباهاتش ضروری می‌باشد.

در بعضی دیالوگ‌ها محاوره و نثر کتابی با هم مخلوط شده و جملات یکدست نیستند. طبق اصول داستان‌نویسی بهتر است دیالوگ‌ها تماماً به شکل محاوره نوشته شده و روایت اصلی داستان به صورت کتابی آورده شود.

بعضی از توصیفات به کار رفته با موقعیت وصف شده هم‌خوانی ندارد، مثلاً: «خیال می‌کنم روی توده ابر راه می‌روم.» معمولاً این توصیف برای مواقع خوش‌حالی و امنیت خاطر استفاده می‌شود که فرد احساس سبکی و راحتی دارد، نه حالت گمگشتگی و حیرانی. «به زیبایی یک رؤیا خوابیده بود.»، همیشه شنیده بودیم خوابیدن کودکان را به فرشته تشبیه کرده و می‌گویند مثل یک فرشته خوابیده بود. از کلمه رؤیا برای خواب و موارد غیرواقعی استفاده می‌شود. «انگار یک مشت ستاره روی زمین پاشیده بودند که دائم توی هم می‌لولیدند.» این تشبیه هم نمی‌تواند تناسبی با حرکت افراد در سیاهی شب داشته باشد، چرا که از فاصله دور و در تاریکی، آدم‌ها شبیه نقاط نورانی دیده نمی‌شوند.

زمانی که بیتا همسر بهروز بود، مشخص نمی‌شود تلفن فرد ناشناس از طرف چه کسی بود و چرا او را تهدید کرد؟ خصوصاً که بعد از زمان کوتاهی همسر اول بهروز به دیدنش رفته و برخوردی کاملاً مسالمت‌آمیز با او نشان می‌دهد. ظاهراً تنها موضوع اصلی در این رمان پرداختن به عشق پسردایی به دخترعمه‌اش می‌باشد که موضوعات حاشیه‌ای دیگر نادیده گرفته شده و چندان واکاوی نمی‌شود. همچنین گفته شده همسر اول بهروز مدت زمان زیادی در کنار عسل نبود. پس چه عاملی سبب می‌شود ناگهان بعد از گذشت پنج سال تصمیم به بازگشت بگیرد؟

با وجود اشکالات ذکر شده در بالا نمی‌توان منکر نکات آموزنده داستان شد که درس‌های مثبتی به دنبال دارد. بابکی که در هیچ شرایطی دست از عشق خود برنداشت و در همه حال حامی و پشتیبان بیتا بود. همچنین حامی مادر و فرزند خردسال بیتا که حاصل ازدواج اولش با کامران بوده است. با آن که می‌دانست بیتا همواره عشق خالصانه‌اش را نادیده گرفته و به او پشت پا زده اما از آن عشق یکطرفه دست برنداشت و برای تصاحب قلب او از هیچ کوششی فروگذاری نکرد. عشقی عمیق و بی‌ریا که در این زمانه کمتر می‌توان یافت. علاقه‌ای خالصانه که با گذشت زمان نه تنها از شدت آن کاسته نشد، بلکه همواره مستحکم باقی ماند.

نکته اصلی و زمینه‌ای که در این داستان مدنظر قرار گرفته، دخالت نابجای والدین در امر ازدواج است که بی‌توجهی به علایق فرزندانشان، تنها برای حفظ برخی امور ظاهری، آنان را از رسیدن به خواسته‌های قلبی فرزندانشان باز می‌دارند. متأسفانه زمانی به اشتباه خود پی می‌برند که بچه‌هایشان سال‌های جوانی را پشت سر گذاشته و وارد میان‌سالی شده‌اند. سنت‌ها و دیدگاه‌های دست و پاگیر که اغلب نمی‌تواند ضامن خوشبختی افراد باشد؛ همیشه مانعی برای رسیدن به خواسته‌های معقول فرزندان قرار می‌گیرد. از این جهت نویسنده به خوبی عمل کرده و توانسته مطالب مفیدی را در اختیار خواننده قرار دهد.

همچنین در این رمان به خوبی نشان داده شده، دختران و زنان ما تا چه حد در این جامعه آسیب‌پذیر بوده و در همه حال نیازمند حمایت خانواده هستند. دخترانی که به دلیل نافرمانی از خواسته‌های والدین و ماندن بر پای ایده‌ال‌های خود، اغلب از طرف خانواده طرد شده و گاه به بی‌راهه کشیده می‌شوند. در نتیجه آینده مطلوبی در انتظارشان نخواهد بود و چه بسا گاه به ورطه نابودی کشیده شوند.

نقش و اهمیت جایگاه خانواده و حمایت معنوی والدین در این داستان پررنگ بوده و نویسنده سعی داشته در قالبی متفاوت این مهم را به اثبات برساند که جای تحسین دارد و در این زمینه موفق عمل کرده است. زنانی که به دلیل نداشتن حامی محکم و پشتیبانی دلسوز راه به جایی نداشته و ناچار برای گذران امور خود و فرزندانشان تن به شرایطی می‌دهند که عواقب سویی به دنبال خواهد داشت.

نویسنده نشان داده زخم زبان‌ها و نیش‌وکنایه‌ها تا چه حد افراد را از حرکت رو به جلو باز می‌دارد و آنان را به سمتی سوق می‌دهد که باز هم مرتکب اشتباه شده و نمی‌توانند راه درست را انتخاب کنند. اصرارهای نابجا برای پیروی از اصولی که خود بدان معتقدند و به اجبار سعی دارند برای زندگی فرزندانشان اعمال کنند؛ همیشه نتایج مطلوبی به دنبال نخواهد داشت. به این ترتیب نه تنها روح و روان فرزندانشان را خدشه‌دار کرده، بلکه مانعی برای خوشبختی و سعادت آنان خواهند بود.

نکته مهمی دیگری که در رمان آمده، سعی دارد به والدین نشان دهد مالک فرزندانشان نیستند و باید آنان را در انتخاب‌هایشان آزاد بگذارد. از زمانی که فرزندان به بلوغ اجتماعی و فکری می‌رسند، بهتر است والدین بیشتر نقش حامی و راهنما را برایشان اجرا کنند. به این ترتیب هم احترامشان حفظ خواهد شد و هم فرزندان راحت‌تر پذیرای نصایچ بزرگ‌ترها خواهند بود. سرکوب خواسته‌های فرزندان و یادآوری چندباره اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شده‌اند، تنها مانعی بازدارنده برای موفقیت در مسیر پیش رویشان خواهد بود.

نکته جالب توجهی دیگری که در رمان به آن پرداخته شده، کار پسندیده اهدای عضو است که خانواده بیتا به جای پشتیبانی از او در این امر خیر، مدام او را مورد نکوهش قرار می‌دهند. مادر بیتا بیش از دخترش، خود را مالک کیان می‌داند و با بدترین الفاظ فرزندش را لایق مادریِ او نمی‌داند. در حالی که بزرگترین سرمایه و دلخوشی بیتا، پسر کوچکش بوده و هدف او برای ادامه زندگی رسیدگی می‌باشد.

این همه قضاوت ناعادلانه برای مادری که می‌خواسته محتاج دیگران نباشد و خود به تنهایی زندگی‌اش را اداره کند، ناشایست بوده؛ گرچه در انتها باز هم مجبور می‌شود به همان خط سیر همیشگی و پسندیده عموم برگشته و خود را زیر سایه مردی قرار دهد تا در پناه او بتواند زندگی آبرومندانه‌ای داشته باشد.

بسیاری از نویسندگان خط سیر داستان را به سمتی پیش می‌برند که نشاند دهند، زنان توان آن را ندارند به‌تنهایی خود را از گردابی که در آن گرفتار شده‌اند، نجات دهند. به این ترتیب متأسفانه بیش از پیش بر این باور صحه گذاشته می‌شود که همه خانم‌ها نیازمندِ داشتن مردی در کنار خود هستند تا بتوانند زندگی مستقل و شایسته‌ای برای خود فراهم آورند. از این جهت بر باور عمومی تأکید شده که در جامعه کنونی و با طرز فکر موجود، زنان سرزمینمان حق ندارند مستقل بوده و بدون همراهی مردی شرایط کم‌دغدغه‌ای را برای خود فراهم آورند.

همگان بر این باورند که مردان جایگاهی ویژه داشته و برتری آنان به زن‌ها در همه حال نمودی آشکار دارد. ای کاش حداقل در رمان‌هایمان، زنان مقتدر و قدرتمند را مثال بزنیم و بتوانیم این باور را در اذهان عمومی تغییر دهیم که زن‌ها هم حق دارند خواهان استقلال و زندگی بدون تنش باشند. در جامعه‌ای که میزان آسیب‌پذیری زنان و کودکان به طور چشمگیری رو به افزایش است، نیاز به کارهای فرهنگی گسترده‌ای داریم تا بتوانیم راه را برای رسیدن به جایگاه به حقشان هموار سازیم.

تنها عنوان کردن مشقاتی که زنان با آن دست به گریبان هستند، برای رسیدن به این هدف کافی نبوده و نیازمند تلاشی مؤثرتر برای نشان دادن ویژگی‌های شایسته بانوان سرزمینمان هستیم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بررسی رمان «بیتا» نویسنده «مریم جعفری»؛ «زهرا فرازاندام»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692