یادداشتی بر فیلم «پلتفرم» کارگردان «گالدر گازتلو اوروتیا»؛ «سمانه کبیری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

samaneh kabiri.jpg

فیلم پلتفرم که نام اصلی آن حفره است، اولین ساخته گالدر گازتلو اوروتیا کارگردان اسپانیایی است. یک فیلم با زمانبندی حدوداً یک ساعت و نیم که ببینده را خسته نمی‌کند و جان کلام را در این زمان مناسب به مخاطب ارائه می‌دهد. این فیلم در سال ۲۰۱۹ منتشر شد و با انتشارش مخاطبان زیادی پیدا کرد.

 فیلم پلتفرم داستان مرکزی را روایت می‌کند که افراد، خود خواسته یا به اجبار قانون وارد آن می‌شوند. این مرکز از طبقات زیادی تشکیل شده. افراد در هر ماه در یکی از طبقات آن به طور تصادفی قرار می‌گیرند و تنها کاری که باید انجام دهند خوردن است، تا زمان تبعید آن‌ها به این مکان به پایان برسد. اما یک مشکل وجود دارد و آن این است که غذا از طبقه اول فرستاده می‌شود و به ترتیب به طبقات پایین می‌رسد و هرچه پایین‌تر می‌رود، میزان غذا کمتر می‌شود. طبقات پایین یا باید از گرسنگی بمیرند یا هم اتاقی خود را کشته و او را بخورند.

چیزی که در فیلم خیلی جلب توجه می‌کند سمبل‌هایی است که در آن دیده می‌شود. کل این مرکز نمادی از جامعه است. جامعه‌ای طبقاتی که افراد بالادست به منابع بیشتری دسترسی دارند و با خیال آسوده از آن منابع استفاده می‌کنند و هرچه افراد در طبقات پایین‌تر زندگی می‌کنند به منابع کمتری دسترسی دارند. تا جایی که در پایین‌ترین طبقات دیگر منابعی وجود ندارد و افراد بر سر به دست آوردن آن می‌جنگند. کشته می‌شوند یا همانطور که فیلم نشان می‌دهد توسط افراد دیگر همان طبقه خورده می‌شوند. "بخور یا خورده شو."

در جامعه طبقاتی که فقط می‌توان با افراد طبقه خود هم‌صحبت شد. چرا که با پایینی‌ها نباید صحبت کرد چون پایین تو هستند-هم شان تو نیستند- بالایی‌ها هم جوابت را نمی‌دهند چون بالای تو هستند - تو درشان آن‌ها نیستی-.

غذا در این فیلم نمادی از ثروت، امکانات، منابع، یا شاید هم نمادی از خودش یعنی همان خورد و خوراک روزانه مردم است.

 مرد کتابخوانی که با وضع موجود مخالف است و سعی در بهبود وضعیت موجود دارد می‌تواند نمادی از افراد روشنفکر

جامعه باشد که فقط نگران وضع خویش نیستند و تلاش می‌کنند تا امکانات برای همه افراد جامعه فراهم شود. اما همین انسان معقول وقتی در شرایط بحرانی قرار می‌گیرد خودش هم تبدیل به شخص دیگری می‌شود. هم اتاقی خودش را می‌کشد و گوشت تنش را می‌خورد. وقتی با هم اتاقی سیاه‌پوستش همراه می‌شود تا غذا را به طبقات پایین‌تر برساند یا به تعبیری امکانات را برای اقشار ضعیف جامعه فراهم کند، با خشونت به کشتن افراد زیادی دست می‌زند. سعی می‌کند ابتدا مردم را نصیحت کند اما آن چه که در نهایت رخ می‌دهد ظلم به بخش زیادی از آدم‌ها برای کمک به افراد دیگر جامعه است. گرچه از این ظلم آشکار هر دو مرد ناراحت هستند اما به پاناکوتا نگاه می‌کنند و می‌گویند چیزی که مهم است پیغام است. و این جمله ما را به یاد جمله معروف " هدف وسیله را توجیه می‌کند" می‌اندازد. پاناکوتا می‌تواند نمادی از آرمان باشد که در راه تحقق آن از ظلم‌هایی زیادی چشم‌پوشی می‌شود. آرمانی که خود برای بهتر کردن زندگی انسان‌ها به وجود آمده اما خودش تبدیل به ابزاری می‌شود برای ظلم به مردم.

 این دو مرد با آن که نیت خیری دارند اما خودشان هم نمی‌توانند بدون ظلم کارشان را پیش ببرند. حتی در این راه بخشی از غذایی را که قرار بود به طبقات پایین برسانند زیر پای خود از بین می‌برند.

گرچه شاید نتوان خیلی به این دو مرد یا افرادی در جامعه واقعی که این دو نمادی از این افراد هستند خرده گرفت. چرا که در بخشی از فیلم شاهد این هستیم که زنی که خود خواسته وارد این مرکز شده بود تا بتواند به افراد کمک کند نتوانسته بود با نصیحت کردن، افراد را قانع نماید تا غذایی برای دیگران نگه دارند. گویا باید حتماً زور بالای سر افراد باشد تا به یکدیگر رحم کنند.

در مورد این زن هم می‌توان گفت فردی که روزی برای سیستم کار می‌کرد حالا خود نیز در این مرکز گرفتار شده و نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. تنها مزیتی که نسبت به بقیه دارد این است که می‌تواند هم‌اتاقی خویش را انتخاب کند. نمادی از استفاده از رانت و پارتی.

 

در جایی از فیلم می‌بینیم که مرد کتابخوان، از گرسنگی کتاب را پاره می‌کند و آن را می‌خورد. وقتی پای گرسنگی در میان باشد، هیچ چیز مهم‌تر از سیر کردن شکم نخواهد بود. خوردن کتاب می‌تواند نمادی از، از بین رفتن اصول و قواعد در شرایط بحرانی باشد. کتابی که راه درست زندگی کردن و انسان بودن را یاد می‌دهد، در چنین شرایطی به کار نمی‌آید و باید آن را خورد و دفع کرد چرا که انسان بودن دیگر جواب نمی‌دهد. قانون جنگل چیز دیگری است که در این کتاب‌ها نیامده است. و دیالوگی که در مورد این مرد گفته می‌شود:" اینجا جای مناسبی برای کسی که کتاب دوست داره نیست."

در ابتدای فیلم هم به درستی به تبلیغات و اثرات منفی آن اشاره می‌کند. ایجاد نیاز کاذب برای مردم. دست بردن در جیب آن‌ها و پولدارتر کردن سرمایه‌دارها.

در نهایت اگر از دیدن فیلم‌های سمبلیک لذت می‌برید، پلتفرم انتخاب بسیار مناسبی برای شما خواهد بود. هر لحظه و هر دیالوگ فیلم را می‌توان نماد چیزی دانست. با تمام شدن فیلم، داستان در ذهن شما ادامه پیدا می‌کند. شما را به فکر فرو می‌برد و وادارتان می‌کند که آن‌چه در فیلم دیده‌اید را با زندگی واقعی مقایسه کنید. حتی اگر از نمادهای فیلم هم سر در نمی‌اورید از دیدن آن پشیمان نخواهید شد.

 

 


نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

یادداشتی بر فیلم «پلتفرم» کارگردان «گالدر گازتلو اوروتیا»؛ «سمانه کبیری»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692