عصیان علیه سرمایه داری
آرتور فلک مرد میانسالی که به اختلال عصبی خویشتنداری عاطفی دچار است (وقت عصبانیت به خندههای عصبی دچار میشود) با مادرش پنی در فقر زندگی میکند.
آرتور به دلیل مشکلی از کارش اخراج میشود و جامعه آن قدر بر او سخت میگیرد که چهره شرور درون آرتور رخ نشان میدهد.
«جوکر» داستان عصیان انسان در برابر جهانی سرمایه محور است.
جهانی که ارزش هر فرد در آن به قدر کالا و ثروتی است که تولید میکند. در چنین جهانی انسان به مثابه کالا دانسته میشود. همان طور که پنی مادر آرتور بعد از این که از سرمایه دار معروف شهردار فعلی توماس وین باردار میشود از خانه رانده میشود.
زیرا در چنین جهانی ارزش یک زن در حد یک کالا فروکاسته شده و یک زن تنها موجودی شناخته میشود که کالایی (سکس) برای فروش دارد. در جهانی چنین مصرف گرا مردان پس از این که به هدف خود رسیده و جسم زن را به مثابه یک کالا مصرف نمودند، او را به دور میاندازند.
زیر سلطه سرمایه است که ارزش یک انسان و حق او برای زیستن در حد ارزش تابلوی تبلیغاتی که به او سپرده شده است فروکاسته میشود. زیرا در چنین سیستمی ارزش یک کالا گاه بیشتر از یک انسان شمرده میشود و اگر انسان نتواند در چرخه تولید برای جهان سرمایهداری نقش قابل توجهی داشته باشد به راحتی توسط سیستمی که سرمایه محوری تا مغز استخوانش نفوذ کرده کنار گذاشته میشود.
از سوی دیگر این فیلم نقد جامعهای است که در آن تحقیر افرادی که با دیگر افراد جامعه متفاوت هستند به امری ساده تبدیل شده است. چنین جامعهای هر فردی را که رفتارش حتی ذرهای با هنجارهای مسلط بر جامعه مخالف باشد تحقیر میکند و به حاشیه می راند، تا جایی که دیگر حق زیست از او گرفته میشود.
آرتور در طول فیلم بارها به دلیل دچار بودن به یک بیماری عصبی تحقیر میشود و بی رحمانه مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و به همین دلیل است که دست به خشونت می زند.
فیلم به مخاطب خود هشدار میدهد که چنین تحقیری میتواند هیولای درون انسانها را بیدار کند. هیولایی ویرانگر که دست به شرارتی عظیم می زند.
به گونهای میتوان گفت در نظر کارگردان شکل گیری امر شر در بسیاری از موارد از درون جامعهای است که شرارت به شکلی در آن نهادینه گردیده است. ■