• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • نگاهی به مجموعه داستان «هیاهوی سایه‌ها» نویسنده «امیر اقدم»؛ «لیلا خادم‌زاده»/ اختصاصی چوک

نگاهی به مجموعه داستان «هیاهوی سایه‌ها» نویسنده «امیر اقدم»؛ «لیلا خادم‌زاده»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 leila khademzadeh

سال انتشار 1398، انتشارات حکیم نظامی گنجه‌ای

 بکت، نمایشنامه «در انتظار گودو» را اینگونه آغاز می‌کند: «کاری نمی‌شه کرد» همین عبارت کوتاه، حکایت از ملالی سنگین دارد که از همان ابتدا مخاطب را در برمی‌گیرد. مخاطب با حجمه‌ای از اندوه رو در رو می‌شود در حالی که می‌داند «کاری نمی‌شه کرد». داستان هیاهوی سایه‌ها یکی از هشت داستان کتاب است که با این عبارت شروع می‌شود:

«هوا دروغ می‌گوید» این جا هم ذهن مخاطب از ابتدا با بیگانگی و عدم اعتماد عظیمی مواجه می‌گردد. می‌داند تا پایان روایت قرار است دروغ‌هایی که شنیده و از دنیا بریده، جلوی چشم‌هایش رژه برود. اما در عین حال می‌خواهد بداند تا کجا با راوی می‌تواند پیش برود. این که هوا هم دروغ بگوید دردی جانکاه است. تقلیل انسان به سایه‌ها و گرفتار شدن در بن بست هیاهوی سایه‌ها برای راوی دشوار است. به تنهایی به دنبال حقیقت راه می‌افتد در حالی که از هویت حقیقت هیچ نمی‌داند. اینجاست که به چرخه یک سرگردانی ابدی گرفتار می‌شود و چون نمی‌تواند به سایه‌ها اعتماد کند، از درون فرو می‌پاشد.

در کتاب «چگونه ادبیات بخوانیم» تری ایگلتون می‌نویسد: «غرض از این حرف که در آثار ادبی، "چه" گفتن موقوف به "چگونه" گفتن است این نیست که این دو، در همه حال، کاملاً با هم جفت و جورند.»

داستان‌های شب عید و اخلاق خاص آقای الف مصداق بارز عبارت مذکور هستند. شیوه روایت این دو داستان بسیار ساده است. طوری که مخاطب فکر می‌کند قصه را فهمیده است اما این فقط شیوه روایت است و کاملاً با غافلگیری پایان روایت متفاوت است. یعنی به نوعی با تجربه‌های مشابه مخاطب بازی می‌شود و در پایان نوع دیگری از تجربه ارائه می‌گردد. در اصل چگونه روایت کردن قصه بیشتر وقت‌ها به "چه" گفتن ربطی ندارد. مهم قصه گفتن است.

"جهنم شهریور" هم حکایت از دست رفتگی نسلی است که قادر به ایجاد توازن بین درد و حیات نیست. راوی تلاش می‌کند به تمام صداها گوش دهد و به گفتگوها دقت کند اما خود را در میان یک زندگی تحمیل شده می‌بیند که مثل گوسفند دارد قربانی می‌شود. از طرفی دلش برای عزیزانش می‌تپد و خودش را به هر دری می‌زند تا حال‌شان را خوب کند، از طرفی دیگر راه‌ها را بسته می‌بیند. در نهایت تن به قربانی شدن می‌دهد. این داستان واگویه این واقعیت تلخ است که غلبه بر ناتوانی فقط در قصه‌های قدیمی و حماسی جامانده است. عصر امروز تسلیم ناتوانی است. چنانچه در داستان‌های دیگر کتاب راوی در تقلای نجات از دالان‌های پرپیچ ذهنش است. سئوال‌های بی پاسخ و گرفتاری در مرزهای بی معنایی که راوی نمی‌تواند بفهمد چرا در حصار این همه بدگمانی و تهاجم اطرافیانش گرفتار است.

ویژگی دیگر داستان‌ها پرداختن به بعد زمان است. در هر داستان زمان برای راوی و شخصیت‌ها دوباره تعریف می‌شود. مسائلی که مطرح است دغدغه‌های انسان امروز است. برای همین می‌شود گفت درد مشترک نسل حال است. انسان احساس غریبی نمی‌کند و معنای این جدل ابدی را خوب می‌فهمد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692