• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • یادداشتی بر رمان «راسپوتین» نویسنده «ادوارد راژینسکی»؛ «ترجمه بیژن اشتری»؛ «سعید زمانی»/ اختصاصی چوک

یادداشتی بر رمان «راسپوتین» نویسنده «ادوارد راژینسکی»؛ «ترجمه بیژن اشتری»؛ «سعید زمانی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

saeid zamanii

* ابلیس یا قدیس

بر سر اینکه گریگوری راسپوتین واقعاً که بود بحث زیادی است. داستان‌ها و رمان‌های زیادی در مورد این شخصیت تاریخی معماگونه منتشر شده است. هر کس به زعم خود برداشتی از این شخصیت کرده که برخی او را پیامبر دوران خودش می‌نامند و او را تقدیس می‌کنند و القاب قدسی به او می‌بندند و برخی دیگر او را متهم به کهانت و استفاده از جادوی سیاه می‌کنند.

انیمیشین آناستازیا محصول سال 1997 و فیلم فانتزی پسر جهنمی محصول سال 2004 راسپوتین را یک جادوگر سیاه نشان داده است و فیلم راسپوتین محصول سال 1996 با بازی آلن ریکمن فقید، از او یک قدیس ساخته است. اما واقعیت چیز دیگری است. در مورد اینکه یک شخصیت تاریخی را چگونه می‌توان شناخت بدترین راه و روشش خواندن رمان و یا دیدن فیلم در مورد آن شخصیت است. چرا که رمان و فیلم هر کدام نظر نویسنده و خالق اثر را منعکس می‌کند و خواننده یا بیننده صرفاً برداشتی می‌کند که به ذهنش خورانده شده است. هر چند این روش شمای کلی از شخصیت در ذهن می‌پروراند که اگر اثر قابل تفکر باشد خواننده یا بیننده اثر مجبور می‌شود که برای جستجوی حقیقت به اسناد و مدارک تاریخی موجود رو بیاورد. اثر تاریخی از نظر مورخان بهتر است که مشمول غبار زمان شوند. بر اساس این اصل که تاریخ را فاتحان می نگارند، غبار زمان این اصل را تا حدودی تعدیل می‌کند. حکومت روسیه طی یک قرن اخیر جزو خونین‌ترین و انقلاب خیزترین کشورهای جهان بوده است. طوری که انقلاب‌های در سده اخیر بر علیه نظام دیکتاتوری دیگر تحت تأثیر این انقلاب بوده است. پس از انقلاب اکتبر سرخ و فروپاشی اتحاد جاهیر شوروی، مورخ می‌تواند بر اساس مدارک و اسناد اثر تاریخی خلق کند که بی طرف باشد. کتاب راسپوتین؛ ابلیس یا قدیس یک رمان نیست. همانطور که از نام نویسنده اثر پیداست، ادوارد راژینسکی یک پژوهشگر حوزه تاریخ است. قبل از اینکه مورخ باشد نیز نمایشنامه نویس بوده است که اجرای نمایشنامه‌هایش پس از نمایشنامه‌های چخوف بیشترین اجرا را در روسیه داشته است. راژینسکی اولین بار با کتاب تاریخی آخرین تزار: زندگی و مرگ نیکلای دوم مطرح شد. پس از آن

اولین زندگینامه جوزف استالین را بر اساس اسناد و مدارک تازه یافته پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نوشت که آن کتاب هم اثر مطرحی شد. راسپوتین سومین اثر راژینسکی است. این اثر در نهایت بی طرفی نوشته شده است. همانطور که از یک اثر تاریخی بر می‌آید، نویسنده تلاش کرده هر روایتی که از زندگی راسپوتین ارائه می‌کند، شواهد و مدارک آن را نیز ارائه کند. این تلاش، تلاشی بسیار درخور است و خواننده را قانع می‌کند. راسپوتین، دهقانزاده ای بی سوادی بود که از طریق یک سری روابط وارد کاخ تزار می‌شود. فرزند تزار، نیکلای رومانف به بیماری هموفیلی مبتلاست؛ راسپوتین بر سر بیمار حاضر می‌شود و با خواندن دعایی او را شفا می‌دهد. پس از این اتفاق، راسپوتین همراه همیشگی تزار و ملکه می‌شود. رفت و آمدهایش به کاخ هیچ جا ثبت نمی‌شود و به تدریج مشاور ملکه و تزار در همه امور می‌شود. بر اساس اسناد، راسپوتین یک فرقه گرای خلیستی (خودزنی با زنجیر خاردار) بود. یعنی کشیشس فرقه گرا برخی روحانیون زمان خود را سرسپرده خود نیز کرده بود. اساس فرقه خلیستی که فقط مربوط به روسیه آن زمان می‌شود این بود که انسان با گناه فرصت توبه پیدا می‌کند. بر اساس این تفکر همانطور که راسپوتین یک چهره قدسی داشت، اما یکی از بزرگترین عیاشان زمان خود نیز بود. از شرب خمر تا زناکاری، به جز دزدی مستقیم از انجام هیچ گناهی روی گردان نبود. با اعمال نفوذ و شتشوی مغزی ملکه و تزار روز به روز به قدرت خود در دربار می‌افزاید طوری که ملکه بدون اجازه راسپوتین حتی آب نیز نمی‌خورد. خواننده از پس این اعمال نفوذها پی می‌برد که سلسله رومانف چگونه محکوم به نابودی شد و بعد از استعفای نیکلای رومانف در سال 1917، پس از آن بلشویک‌ها روی کارآمدند و آن انقلاب معروف محقق شد.

کتاب با این جملات آغاز می‌شود:

در نوزدهم دسامبر 1916، درست پیش از کریسمس، در آخرین دسامبر امپراتوری رومانف، جنازه‌ای بر سطح رود مالایانفکا در پتروگراد پدیدار شد. یخ زده با صورتی لت و پار. از همه عجیب‌تر دستانش بود. دستان بسته جنازه به طرف بالا دراز بود. دلیلش هم این بود که این آدم فوق معمولی با وجودی که مضروب شده و به بدنش شلیک شده بود، هنوز در عمق آبهای یخ زده رود مالایانفکا زنده مانده و کوشیده بود زنجیرها و طناب‌های بسته شده به دور دستانش را باز کند.

آن طور که در گزارش پلیس آمده است، آدم‌های زیادی با سطل و کاسه و فلاسک و ملاقه به طرف رود ملایانفکا هجوم آوردند تا از آبی که جنازه این مرد پرابهت در آن غوطه ور بود، اندکی بردارند. آن‌ها می‌خواستند بدین ترتیب از قدرت عجیب و ماوراالطبیعه مرد مرده، که همه روسیه درباره‌اش شنیده بود، برخوردار شوند.

همیشه می‌ترسیدم درباره‌اش بنویسم. فقط هم به خاطر این نبود که چنین موضوعی یک جورهایی یادآور کتاب‌های بی ارزش و عامه پسند است؛ به هر حال، راسپوتین یکی از محبوب‌ترین اسطوره‌های فرهنگ عامه در قرن بیستم بوده است.

به این خاطراز نوشتن درباره‌اش می‌ترسیدم که او را درک نمی‌کردم. هرچند انبوهی کتابهای بسیار محققانه و استادانه درباره‌اش خوانده بودم. دلیلش این بود که در این کتابهای این محققان و پژوهشگران مهمترین چیز مفقود بود: کشف معمای راسپوتین. در بهترین حالت، راسپوتین را همچون دهقان ریشوی زمختی به تصویر کشیده بودند که، تا حدودی همچون هنری میلر، برای برآوردن خواهش‌های نفسانی‌اش در خیابان‌های پتروگراد پرسه می زند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

یادداشتی بر رمان «راسپوتین» نویسنده «ادوارد راژینسکی»؛ «ترجمه بیژن اشتری»؛ «سعید زمانی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692