نوبل 2018 اسیر دستهای هوسآلود مردانه
از دنیای مردها نمیتوان سر در آورد، همان لحظه که گمان میکنی شهر در امن و امان است، ذهن مردان شهر درگیر دنیایی در خیال به انتظار واقعی شدنش یا در واقعیت به رابطهای مخفیانه برای رفع گرسنگی جنسی است.
- در 5 اکتبر ۲۰۱۷ نشریه نیویورک تایمز فرصتی فراهم آورد تا برخی از زنان هنرپیشه از رنج دردناک آزار جنسی تهیهکننده پر نفوذ هالیود «هاروی واینستین»، سخن بگویند. ابتدا انگشتها به سمت هاروی واینستین نشانه رفت اما به تدریج نامهای دیگری از جمله کوین اسپیسی و بیل کازبی (کمدین) نیز بر سر زبانها افتاد.
- در 13 اکتبر ساندرا مولر، خبرنگار فرانسوی با راهاندازی هشتگ Balancetonporc در توییتر، آزار جنسی در محیط کار را محکوم کرد و دو روز پس از آن آلیسا میلانو بازیگر آمریکایی، کمپین «من هم همینطور» یا #Metoo را راهاندازی کرد. با تولد این جنبش، شوکی سراسر جهان را در خود فرو برد.
- در دنیای سیاست، مایکل فالون وزیر دفاع بریتانیا به آزار جنسی متهم و در اول نوامبر ۲۰۱۷ میلادی مجبور به استعفا شد. در زمانی کمتر از دو ماه پس از آن یعنی در ۲۰ دسامبر نیز دامین گرین، معاون نخستوزیر این کشور استعفا داد.
- در دنیای مذهب، پلیس فرانسه در فوریه ۲۰۱۸ میلادی طارق رمضان، اسلامشناس سوئیسی را تحت بازجویی و پیگرد قانونی قرار داد. او متهم به آزار جنسی دو زن شد و همزمان با فرانسه، پلیس سوئیس نیز تحقیقات دربارهٔ او را آغاز کرد
- یک وزیر دولت هند که در چارچوب کمپین مقابله با آزار جنسی موسوم به «می- تو» #MeToo از سوی بیست زن متهم به آزار جنسی شده بود از سمت خود استعفا داد.
هیچ حوزهای از موج گستردهٔ معترضانی که همراه با جنبش Metoo به آگاه سازی و افشاگری میپرداختند و از خشونتهای سلطهٔ مردان بر جهان پرده برمیداشتند، در امان نماند، حتی دنیای ادبیات...
«جان کیسی» رماننویس، مترجم و استاد دانشگاه آمریکایی که در سال ۱۹۸۹ با رمان «اسپارتینا» موفق به دریافت جایزه ملی کتاب آمریکا شد، از سوی دو تن از دانشجویان سابقش در دانشگاه ویرجینیا به تعرض جنسی متهم شد؛ افشاگری در ادبیات پهنهای فراتر به خودش گرفت و بزرگترین رویداد ادبی جهان را بینصیب نگذاشت، رسوایی آزار جنسیِ زنان در آکادمی نوبل زلزلهای بود ویرانگر.
بر اساس افشاگریهای یکی از روزنامههای سوئد در پی شکایت ۱۸ زن که از کمپین Metoo الهام گرفته بودند، «ژان کلود آرنو» همسر «کاترین فروستنسون» یکی از اعضای آکادمی نوبل ادبیات، به دلیل آزار جنسی به دادگاه احضار و پس از تکمیل تحقیقات و تائید آزار جنسی به دو سال زندان محکوم شد.
ژان کلود آرنو عضو آکادمی نبود، اما از افراد پرنفوذ در این نهاد محسوب میشد. او عکاس و مالک یکی از معتبرترین باشگاههای فرهنگی در سوئد است که با همکاری نویسندگان برنده نوبل، جلسات کتابخوانی و نمایشگاههای کتاب در باشگاهش برگزار میکرد، علاوه بر این، اداره آپارتمانی در پاریس که متعلق به آکادمی نوبل بود را بر عهده داشت که به واسطه نزدیکیش به آکادمی، از زنان هنرمند در ملکهای متعلق به آکادمی در استکهلم و پاریس سوءاستفاده جنسی میکرده. این رسوایی جنسی در فرهنگستان سوئد چنان تکان دهنده بود که بنیاد نوبل و حتی «کارل گوستاو» شانزدهم پادشاه سوئد اعلام کردهاند که این رسوایی پیشینه جوایز نوبل را لکهدار میکند.
پس از علنی شدن اتهامات ادعایی علیه آرنو، آکادمی نوبل بخصوص شاخه ادبی، روابطش را با متهم قطع کرد. اما این قطع ارتباط سبب نشد که 18 کرسی این فرهنگستان از آوار این زلزله جان سالم به در ببرند. این رسوایی در کنار اتهامات مربوط به درز اسامی برندگان نوبل و تضاد منافع در میان اعضایش، باعث اختلاف گستردهای شد؛ «کاترین فروستنسون» از آکادمی نوبل کنار گذاشته شد، «سارا دنیوس» رئیس آکادمی در واکنش به اتفاقها استعفا داد و تعدادی از اعضای دائم این آکادمی همچون «پیتر اینگلوند» دبیر دائم آکادمی سوئد (2009 تا 2015) همراه با «کلاس اوسترگرن» و «کیل اسپمارک» (نویسندگان سوئدی) از کمیته 18 نفری انتخابکننده برنده جایزه نوبل ادبی کناره گرفتند.
اوسترگرن 63 ساله رماننویس، فیلمنامهنویس و مترجم درباره دلایل کنارهگیریش گفت: «آکادمی سوئد برای حل مسائل امروزی خود به آرمانهای بنیانگذار خود خیانت کرده و من نمیخواهم بخشی از این فعالیت باشم. من میز خود را ترک میکنم تا بخشی از این بازی نباشم.»
اسپمارک هم در اعتراض به دخالت روابط دوستانه در حل مسائل آکادمی کنارهگیری کرده و اینگلوند در نامهای به روزنامه آفتونبلات گفت: «تصمیمهایی در آکادمی سوئد گرفته شده که من باور نمیکنم و نمیتوانم از آنها دفاع کنم. بنابراین تصمیم گرفتهام از این تاریخ به بعد هیچ مشارکتی در فعالیتهای آکادمی نداشته باشم.»
استعفاهای پی درپی اعضا، 18 عضو دائم را به 11 عضو فعال تقلیل داد؛ اتفاقی بیسابقه تا آکادمی برای رسیدن به حدنصاب 12 نفره ناکام بماند، آکادمی نوبل که از سال ۱۹۰۱ تا کنون هر سال جایزه ادبی را به یک نویسنده بزرگ اعطا کرده و تنها ۷ بار آنهم در سالهای 1914، 1918، 1935، 1940، 1941، 1942، 1943 جایزهای اعطاء نکرده است، حال برای هشتمین بار آنهم برای هوس سرکش مردی در عرصه فرهنگ و ادبیات، جایزه نوبل ادبیات را در 2018 اصلاً برگزار نمیکند.
اما چرا جایزه نوبل در این سالها به کسی تعلق نگرفت؟ در اساسنامه آکادمی نوبل گفته شده: «اگر هیچ کدام از کارها در یک سال قابل توجه نباشند که بر اهمیت آن کار در پارگراف اول صحه بگذارد، پول جایزه برای سال آینده ذخیره میشود. حتی اگر جایزه داده نشود آن مقدار باید به سرمایه بنیاد اضافه شود.»، اما تعلق نگرفتن جایزه نوبل در سال 2018 نه ربطی به جنگ دارد و نه ربطی به آثار بلکه فقط و فقط به ارضای رام نشدنی هوس یکی از مردهای این کره خاکی مرتبط بود.
البته بنیاد نوبل در بیانیهای اعلام کرد به جبران عدم برگزاری؛ برای سال ۲۰۱۹ دو برنده خواهد داشت، اما این بیانیه باعث نشد تا چهرههای فرهنگی سوئد دست به کار نشوند تا جای خالی نوبل را با جایزهای دیگر جایگزین نکنند. این آکادمی که سازمانی غیر انتفاعی و سیاسی است و از نظر مالی کاملاً مستقل است در همان چارچوب آکادمی نوبل فعالیت کرد و پس از اهدای جایزه در 11 دسامبر به فعالیتش خاتمه داد.
اعضای این آکادمی تاکید کردند هدف از راهاندازی این جایزه «جایگزین» این است که «در زمانی که ارزشهای انسانی به طور فزایندهای مورد سوء استفاده قرار میگیرند، ادبیات یک نیروی متضاد مهمتر میشود تا فرهنگ سکوت و ستم را متوقف کند. ادبیات باید برای وفاق و احترام بدون خشکاندیشی، خودبینی و جنسیتگرایی تلاش کند... جایزه جایگزین به نویسندهای از هر نقطه جهان که دو اثر ادبی منتشر کرده باشد که داستان انسانها و انسانیت را روایت کرده باشد تعلق خواهد گرفت.» برعکس وصیت آلفرد نوبل جایزه برای «برجستهترین کار در یک مسیر ایدهآل»
آکادمی تازه تأسیس که فقط درسال 2018 فعالیت داشت، به جای استفاده از شاخصههای ثابت و مخفی آکادمی نوبل، برنده را بر پایه نظر مجموعهای از کتابخانهداران، خوانندگان و داوران انتخاب کرد. کتابخانهداران سوئدی 47 نویسنده از سراسر جهان را در دور اول انتخاب کردند، سپس با رأیگیری عمومی از میان 47 نویسنده، چهار نویسنده به دور دوم رسیدند تا از میان چهار نامزد نهایی اعلام شده به گروه هیات داوران تخصصی به ریاست «آن پالسون» (سردبیر و ناشر مستقل) یک نفر برگزیده شود.
«هاروکی موراکامی» نویسنده مطرح ژاپنی، «نیل گیمن» رماننویس بریتانیایی و دو نویسنده زن، «کیم توی» از کانادا و «ماریز کُنده» از فرانسه، چهار نویسنده برگزیده به رأی عمومی بودند. «هاروکی موراکامی» که در چند سال اخیر یکی از نامزدهای نوبل ادبیات بوده، به خواست خودش از این انتخاب کنارهگیری کرد تا جایزه جایگزین نوبل به همراه یک میلیون کرون، از میان 3 نفر باقی مانده به «ماریس کنده» نویسنده فرانسوی تعلق بگیرد. این نویسنده فرانسوی که رمانهایی چون «من، تیتوبا، جادوگر سیاه ازسِیلِم»، «خاطرات من»، «دزیرادا» و «سِگو» را در کارنامه دارد، هشتمین و آخرین فرزند خانواده در 11 فوریه 1937 در مجمعالجزایر گوادلوپ، یکی ازشهرستانهای فرادریایی فرانسه و مستعمره بدنیا آمده است که پس از اتمام دبیرستان برای تحصیل در زبان انگلیسی به دانشگاه سوربون فرانسه رفته و در سال 1959، با «مامادو کنده»، بازیگر گینه، ازدواج کرده است ازدواجی کهبا وجود چهار فرزند در سال 1981 به انتهایش رسید.
ماریس پس از فارغ التحصیلی، در گینه، غنا (دهه 1960 به دلیل مسائل سیاسی از آنجا اخراج شد) مشغول به تدریس شد به پاریس بازگشت و در سال 1975 دکترای خود را در ادبیات کارائیب در سوربن تکمیل کرد. او که به گفته خودش جرات آن را نداشته تا نوشتههایش را به دنیای بیرون نشان دهد نخستین رمانش را در ۴۰ سالگی منتشر میکند. پس از جدایی از همسرش (مامادو کنده) با ریچارد فیلکوکس، مترجم انگلیسی زبان بیشتر رمانهایش ازدواج میکند.
در سال 1985 موفق به دریافت بورس تحصیلی فولبرایت 1 برای آموزش در ایالات متحده آمریکا میشود و کرسی استادی ادبیات فرانسه در دانشگاه کلمبیا در نیویورک را بدست میآورد. در سال 2004 از دانشگاه کلمبیا به عنوان پروفسور 2Emerita از فرانسه بازنشسته میشود، اوهمچنین در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی،UCLA، سوربن، دانشگاه ویرجینیا و دانشگاه نانتره... تدریس میکرد. بعد از بازنشستگی او و همسرش زمان و زندگی خود را بین شهر نیویورک و گوادلوپ میگذرانند.
ماریس کنده 81 ساله، در آثارش با زبانی دقیق به مسائل نژادی، جنسیت، فرهنگ و توصیف تأثیر ویرانگر استعمارگرایی و هرج و مرج در پسااستعمارگری در تغییر جهان در بسیاری از دورههای تاریخی و محلی پرداخته، حدود 30 رمان درباره بردگی و آفریقا، و همچنین نمایشنامه و موسیقی منتشر کرده است، از جمله «من، تیتوبا: ساحره سیاه سِیلِم» رمانی تاریخی درباره زنی سیاهپوست است که طی دوره محاکمات جادوگران در سیلم محکوم به مرگ میشود. امپراتوری Bambara قرن نوزدهم میلادی در Segu؛ و تأثیر کانال پاناما (بنای قرن بیست و یکم) در افزایش طبقه متوسط غرب هند در رمان «درخت زندگی». در اکثر آثارش توجه ویژهای به روابط میان مردم آفریقا و تبار اسپانیا، به ویژه کارائیب دارد. او همچنین نویسنده مجموعهای از دیگر رمانهای تاریخی و فرهنگی است که از نظر احساسی بسیار غنی و پیچیده هستند.
نوشتههای قدیمیترش مانند (Memories of My Childhood) و (Victoire) یا (Who Slashed Celanire's Throat) به طور فزایندهای سرچشمه از گذشته خود اوست درواقع مربوط به شرح حال خود اوست (دو داستان اولی برگرفته از خاطرات مادربزرگ مادرش است و داستان سوم تأثیر پدربزرگ و مادربزرگش)
او در داستانهایش فاصله قابل توجهای را با بسیاری از جنبشهای ادبی کارائیب نظیر Negritude3 و Creolité نگه داشته است و اغلب بر موضوعاتی با نگرانیهای فمینیستی
و سیاسی قوی تمرکز دارد. او گفته است که یک فعال رادیکال درکار و در زندگی شخصی است و اذعان کرده "من نمیتوانستم چیزی بنویسم ... مگر آن که اهمیت خاص سیاسی داشته باشد. مهمتر از این هیچ چیز دیگری برای ارائه نداشتم."
او با برداشت از رمان «بلندیهای بادگیر» اثر «امیلی برونته»، رمان «Windward Heights» را به زیبایی و قدرتمندی آن به رشته تحریر در میاورد، اثری احترامآمیز برای تجلیل از مردمش. این داستان در فضای فرهنگی و نژادی مردم گوادلوپ به نوشته شده، همان مسائلی که مردم را تقسیم میکنند. او در پاسخ به این که چطور از پس زمینه کارائیب خود در نوشتن این کتاب استفاده کرده، گفته:
"به عنوان قسمتی از این دنیای بزرگ، بخشی از جهان آفریقایی به دلیل بردههای آفریقایی، بخشی از جهان اروپایی به دلیل تحصیلات اروپایی، یک نوع دوزیستی داری که میتوانی به وسیله آن راههای خودت را برای بیان معنای دیگری از احساسها و جملاتت بکار گیری. وقتی این کار را انجام میدهم خیلی خوشحال میشوم، زیرا این یک بازی است، نوعی بازی گمراه کننده، اما لذتآور.»
ماریس کنده در کارنامه جوایز خود علاوه بر دریافت جایزه «جایگزین» نوبل، در سال 1986 برنده جایزه 4«Grand Prix littéraire de la Femme» در 1988 برنده جایزه 5«Prix de L’Académie francaise» برای Rogue Life» جایزه «Marguerite-Yourcenar» را برای «The Heart to Laugh and Cry» کسب کرده است.
آخرین کتاب او، The Destiny افسانه و غمگین ایوان و ایوانا در سال 2017، دو سال بعد از Mets and Wonders منتشر شد، که او به عنوان کار نهایی خود اعلام کرد.
" او در سخنرانیاش در هنگام دریافت جایزه نوبل از تأثیر ادبیات بر مسیر نویسندگیش چنین گفت:
من نمیدانم چگونه میتوانم از شما تشکر کنم برای تعلق گرفتن این جایزه به من، یک دود عظیمی روشن شده و من را به طور کامل گرم میکند. من از دایره خانوادهام که همیشه محبتشان من را احاطه کرده و حمایتم میکنند صحبت نمیکنم من در مورد افراد غریبهای که کتابهای من را خواندند یا در چند کنفرانس با من ملاقات کردند و با ایمیلها، تماسهای تلفنی، اس. ام. اس به من نشان دادند شادیشان را برای انتخاب و پاداش صحبت میکنم؛ چیزی که هرگز ندیده بودم. اجازه دهید این شادی را با خانواده، دوستان و همه مردم بخصوص مردم جزیره گوادلوپ به اشتراک بگذارم که تنها زمانی که طوفان یا زلزله و چیزهایی مانند آن وجود دارد از کشور کوچک ما یاد میشود، اما حالا ما خیلی خوشحالیم که برای چیز دیگری شناخته میشود
من با آسودگی در اعتقاد مسیرم، نوشتن را دنبال میکنم و از ضرب المثل عرب که میگوید «من را به بالاترین ستاره آویزان کن» حرف میزنم. من هرگز نویسنده نمیشدم اگر وقتی که 10 یا 12 ساله بودم دوست مادرم همانند یک معلم، که میدانست من تمام فلوبر، بالزاک، گای مپاسنت، آپولینیر، ریمبو را خواندم کتاب Wuthering Heights (بلندیهای بادگیر) از امیلی برونته را برای تولد به من هدیه نمیداد
تمام شب در رختخوابم کتاب را خواندم و معجزه اتفاق افتاد: از خود بیخود شدم، در بغض و خنده و از درون پاشیدم و اشک ریختم همانطور که قهرمان زن داستان (کتی) با درد اعلام کرد: من هیتکلیف هستم، من هم میگویم: امیلی برونته هستم. شگفتآور است که گوادلوپ کوچک میتواند به بهترین شکل توسط یک زن انگلیسی، دختر یک کشیش پروتستان که در مزارع یورکشایر زندگی میکند، شناخته شود، اما این قدرت و جادوی ادبیات است که مرزها را نمیشناسد، این قلمرو رویاها و متعلقات، خواستههای بیشتر برای اینکه انسانها (موجودات) که با گذشت زمان و مکان با یکدیگر باشند و بخواهند با یکدیگر معاشرت کنند... روز بعد از این تحول، پیش دوست مادرم رفتم برای تشکر و اثر هدیهاش، به او گفتم: یک روز، شما خواهید دید که من نیز خواهم نوشت و کتابهایم به همان اندازه زیبا تندو تلخ مانند امیلی برونته خواهد بود، او با دلسوزی به من نگاه کرد و گفت: درباره چه چیزی صحبت میکنید؟ "مردم مثل ما نمینویسند "... من واقعاً نمیدانم منظورش از این عبارت مردم مثل ما: زنان؟ مردم سیاه پوست؟ بومیان یک کشور کوچک و بی اهمیت... چه بود.
بعدها من هرگز نمیتوانستم یک کتاب را بدون اعتقاد بر این که من یک مسیر ممنوعه را شروع کردم، آغاز کنم...."
زیر نویسها
1-برنامه فولبرایت، یکی از چند برنامه تبادل فرهنگی ایالات متحده است که هدف آن ارتقای روابط بین فرهنگی، دیپلماسی فرهنگی و صلاحیت بین فرهنگی بین مردم ایالات متحده و دیگر کشورها از طریق تبادل افراد، دانش و مهارت. این یکی از برنامههای معتبرترین و رقابتی در جهان است. این برنامه توسط سناتور آمریکایی J. William Fulbright در سال 1946 تأسیس شد و به عنوان یکی از بزرگترین بورسهای شناخته شده و معتبر در جهان محسوب میشود. این برنامه سالانه 8000 کمک مالی دریافت میکند.
2-عنوان پروفسور emerita: به استادان بازنشستهای تعلق دارد که به خاطر مشارکتهای برجسته دانشگاهی سبب افتخار آفرینی برای دانشگاه شدهاند.
3-یک چارچوب انتقادی و نظریه ادبی است که عمدتاً توسط روشنفکران فرانسوی، نویسندگان و سیاستمداران پراکنده آفریقایی در دهه 1930 توسعه یافت. روشنفکران نگروتود، استعمارگرایی را کنار گذاشتند و برای اهمیت یک هویت نژادی آفریقایی در بین مردم آفریقایی تبار در سراسر جهان، بحث کردند. معمولاً از سبک ادبی واقعگرایانه استفاده میکنند و تا حدی تحت تأثیر سبکهای سورئالیستی قرار دارند.
4-یکی از بزرگترین جوایز ادبی سیاه آفریقا برای ادبیات فرانسه که هر سال توسط ADELF، انجمن زبان شناسان فرانسوی برای یک متن اصلی فرانسوی از کشورهای جنوب صحرای آفریقا ارائه شده است.
5- یکی از معتبرترین آکادمیهای فرانسه، برای تنوع و کیفیت اعضایش، به خاطر شایستگی در انتخاب موضوعات متناسب و استعدادیابی در حوزههای ادبیات، فلسفه و تاریخ، سینما، هنر... ■
منابع:
https://en.wikipedia.org/wiki/Maryse_Cond
http://www.lefigaro.fr/livres/2018/10/12/03005-20181012ARTFIG00211-maryse-conde
https://la1ere.francetvinfo.fr/guadeloupeenne-maryse-conde-recu-prix-nobel-alternatif-litterature
https://www.ettelaat.com/etiran/index.php
https://www.mehrnews.com/news/4427949
https://www.30book.com/mag/امسال-یک-جایزه-دیگر-جایگزین-نوبل-ادبیا
https://www.isna.ir/news/97072011349
https://www.mehrnews.com/news/4427949/
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک |
telegram.me/chookasosiation |
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک |
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html |
دانلود فصلنامه پژوهشی شعر چوک |
www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html |
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک |
www.chouk.ir/download-mahnameh.html |
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک |
www.chouk.ir/ava-va-nama.html |
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری خانه داستان چوک |
www.khanehdastan.ir |
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك |
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html |
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان |
www.chouk.ir/honarmandan.html |
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک |
instagram.com/kanonefarhangiechook |
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر |
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html |