کمی درباره ادیب، کارگردان روسی «آندری تارکوفسکی»[1]، با تأکید بر دو فیلم «استاکر»[2] و «نوستالژی»[3]
[1] آندری آرسنیویچ تارکوفسکی: Андрей Арсеньевич Тарковский؛ زادۀ ۴آوریل۱۹۳۲، درگذشتۀ ۲۹دسامبر۱۹۸۶.
[2] Stalker (1979)
[3] Nostalgia (1983)
اگر ادبیات روسیه را در داستایوفسکی خلاصه کنیم میتوان به چند شاخصۀ مهم در داستانهای روسی اشاره کرد:
- رنجهای اگزیستانسیالیستی.
- بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان.
- فضای سوررئال.
- نمایش تب و هذیان.
«یادداشتهای زمینِ» داستایوفسکی از اولین آثار ادبی اگزیستانسیالیستی است. «یادداشتهایی از جهنم» نیز فحوایی از جنس رنجهای اگزیستانسیال دارد. در جایی از این اثر میگوید: «انسان هرگز از رنج خلاص نمیشود زیرا «آگاهی» خاستگاه رنج است.» در فیلمهای تارکوفسکی نیز این نوع رنجها برجسته میشوند. میتوان شخصیت «نویسنده» در فیلم «استاکر» را مصداق قرار داد که برای یافتن منبع الهام به منطقۀ ممنوعهای وارد میشود که طبق شنیدهها، قواعد رایج زندگی در آنجا نقض میشوند. به مرور ثابت میشود «منطقۀ» قدرت بازنمایی عمیقترین لایههای درونی انسان را داراست. «نویسنده» در مونولوگی تکاندهنده میگوید: «چگونه نویسندهای هستم وقتی از نوشتن متنفرم!» و در جایی دیگر میگوید: «نویسنده مینویسد چون در حال عذابکشیدن است. چون شک دارد و نیاز دارد به خودش و به بقیه ثابت کند به دردی میخورد و اگر بفهمم واقعاً نابغه هستم پس دیگر چرا باید بنویسم؟»
در فیلم «آندری روبلیوف»[1] نیز دیالوگی وجود دارد با این مضمون:
«خداوند تو را میبخشد ولی تو خودت را نبخش...
بین بخشایش خداوندی و شکنجه خودخواسته زندگی کن!
یاد بگیر که خوب باشی و در جستجوی عدالت باش.
اگر گناهان تو سرخ هم باشند...
به سفیدی برف خواهند شد!»
اصولاً سوررئالیستها مانیفست خود را براساس نوشتههای داستایوفسکی ارائه کردند. باز این فضا را در فیلمهای تارکوفسکی در قالب سکانسهای طولانی و تمثیلی میبینیم. جزیرۀ آخر فیلم «سولاریس»[2] حاوی پسزمینهای سورئال است. در فیلم نوستالژی نیز شاهد تراوشات ذهنی دیوانهای هستیم که قوانین علیت را نقض میکند. در محل زندگی این دیوانه، معادلۀ عجیب ریاضی درج شده است: 1=1+1 که حاوی مفهومی سوررئالیستی است.
در فیلم استاکر از همان پلانهای اول، واکنشهای روانی شخصیتهای فیلم را بهطرز افراطگونهای نمایش میدهند. میتوان زوایای روانی شخصیتهای فیلمهای تارکوفسکی را در پلانهایی نظیر این کاوش کرد. تبها و هذیانها نیز که در اثر «جنایت و مکافات» داستایوفسکی بهوضوح دیده میشود کاملاً در آثار تارکوفسکی متجلی شدهاند. شخصیت دیوانه در فیلم «نوستالژی» در این تب و هذیانها غرق است. گاهی نمایش این اوهام چنان ماهرانه صورت میگیرد گویی تمام فیلم هذیان است. اعجاز تارکوفسکی در مصورکردن این هذیانها را میتوان در معجونی از دیالوگها همراه شاتهایی از افراد نابهنجار بهعینه دید. در یکی از این دیالوگها میگوید: «بزرگان همه رفتهاند و دودش به چشم ما میرود»
علاوه بر این، فیلمهای تارکوفسکی چند شاخصۀ دیگر هم دارند:
- تأکید به هنر.
- زنگریزی.
- عرفان.
در فیلم استاکر دیالوگی هست که میگوید: «هدف اصلی آفرینش بشر خلق آثار هنری بوده و برخلاف بقیۀ کارها در این یکی خودخواهی به خرج نمیدهد.» چنین رویکردی به هنر در فیلم جدیدتر روسی بهنام «قایق روسی»[3] نمایان است که بهنظر میرسد شکل و شمایل خود را از تارکوفسکی به ارث برده است. این مطلب از این جهت عنوان شد که امروزه برخی منتقدان سینمایی اعتقاد دارند دورۀ تارکوفسکیها بهسر آمده است. برهانی که ناقض این مدعا باشد این است که هنوز نسخههای تقلیدی از آثار تارکوفسکی (و در کل سینمای کلاسیک) در صنعت سینما طرفداران زیادی را جذب خود میکند. اصولاً میزانسنهای تارکوفسکی در یک منطقه تمرکز میکنند. علاوه بر فیلم استاکر، در فیلم نوستالژی نیز با یک منطقه مواجه هستیم که در آن عشق و جنون بههم میآمیزند. «مردم وقتی از اینجا میروند دوباره برمیگردند، زیرا اینجا عاشق شده بودند.» بنابراین فیلمهای استاکر و نوستالژی فیلمهایی هستند که میتوان آنها را در ژانر «منطقه» تعریف کرد. آخرین فیلم در این ژانر، فیلم موفق «نابودی»[4] بود.
زنگریزی از مؤلفههایی است که در فیلمهای نوستالژی، استاکر و سولاریس ظهور مییابد. شخصیتهای این فیلمها معمولاً مردانی هستند که برای رسیدن به حقیقت، زنها را پشت سر میگذارند. با اینکه این مفاهیم در سکانسهایی تمثیلی به نمایش درمیآیند اما در دیالوگهاست که قوام مییابند. در فیلم نوستالژی میگوید: «چیزی از عشقهای ناب میدانی؟ بدون بوسه... و نه هیچچیزِ اضافۀ دیگری. خیلی ناب و خالص. به همین خاطر است که خیلی بزرگند. احساسات بیاننشده هیچگاه فراموش نمیشوند.»
باید در نظر داشت که پدر تارکوفسکی شاعر بود و این در شخصیت فرزند تأثیر داشت. اما تحصیل او در دو رشتۀ موسیقی و عربی نیز به غنای فکر او کمک میکرد. شاید این تحصیلات نقشی در نگاه اشراقی او به جهان داشته باشد و حتی برخی معتقدند او متأثر از عرفان دورۀ اسلامی بوده است.
ادبیات زبانی جهانی است و نقاط مشترک فراوانی بین ادبیات در ملل مختلف عیان هست. بنابراین میتوان در تحلیل آثار تارکوفسکی از این مشابهتها استفاده کرد.
بهعنوان نمونه مسئلۀ «وحدت وجود» که در ادبیات کلاسیک ما فراوان یافت میشود در فیلم نوستالژی، خود را در رابطۀ عمیقی که بین «شاعر» و «دیوانه» وجود دارد نشان میدهد. قبل از پرداختن به آن، ذکر این نکته ضروری است که تارکوفسکی برای رساندن این مفهوم از عنصر «آینه» استفاده میکند. آینه یکی از شناسنامههای آثار تارکوفسکی است و فیلمی نیز به همین نام ساخته است.[5]
در یکی از پلانهای فیلم نوستالژی که از بهترینها در نوع خودش است، خراباتی، آینه و شاعری حیران وجود دارند. شاعر وقتی در آینه نگاه میکند خودش را نمیبیند بلکه دیوانهای را میبیند که اصلاً برای دیدن او به آنجا آمده است. این مفهوم در ادبیات ما نیز متجلی است. منطقالطیر عطار نمونۀ بارز آن است. مولانا نیز در مصرعی میگوید: «آن چیز که در جستن آنی، آنی.» در ادامه دیوانه مثل شمع آتش میگیرد و شاعر سعی میکند این آتش را روشن نگه دارد. دیوانه در سروصدا میسوزد و شاعر در سکوت. بهقول سعدی:
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد■
[1] Andrei Rublev (1966)
[2] Solaris (1971)
[3] Russian Ark (2002)
[4] Annihilation (2018)
[5] The Mirror (1975)
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک |
telegram.me/chookasosiation |
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک |
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html |
دانلود فصلنامه پژوهشی شعر چوک |
www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html |
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک |
www.chouk.ir/download-mahnameh.html |
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک |
www.chouk.ir/ava-va-nama.html |
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری خانه داستان چوک |
www.khanehdastan.ir |
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك |
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html |
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان |
www.chouk.ir/honarmandan.html |
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک |
instagram.com/kanonefarhangiechook |
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر |
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html |