مصاحبه اختصاصی چوک با «نسرین قربانی» «مهناز رضایی (لاچین)»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

mahnaz rezaeii lachinرضایی: خانم نسرین قربانی عزیز خوشحالم که در خدمت شما هستم. ممنون می‌شوم اگر در ابتدا دربارهٔ کارنامهٔ ادبیِ خود برای مخاطبینِ این مصاحبه توضیحی داشته باشید:

قربانی: با سلام. من کارم را به طور جدی از سال 1382 با روزنامهٔ اعتماد شروع کردم که چهار سال ادامه داشت. سال 1383 برندهٔ بهترین مقاله در مسابقهٔ روزنامهٔ همشهری شدم و مدتی هم به طور پراکنده با این روزنامه کار کردم. پس از آن با روزنامه‌هایی چون بهار، ابتکار، فرهیختگان و همدلی پراکنده همکاری داشتم. سال 1383 نامزدِ جایزهٔ اصفهان شدم. سالِ 1384 اولین کتابم به نام "خانهٔ پدری" که از سه داستانِ بلند تشکیل شده بود به چاپ رسید و سالِ بعد مجموعه داستانِ "من هم انسانم"، رمان "فخرالزمان" در سال 1387 چاپ شد. از این به بعد بود که در محضر استادانی چون محمد محمدعلی، حسین سناپور، محمد بهارلو و کوتاه در کلاسِ سیامک کلشیری شرکت کردم. رمان "نیمهٔ ناتمام" را زیرِ نظرِ استاد سناپور نوشتم که پس از 6 ماه به چاپ دوم رسید، ناشر آموت. سالِ 93 رمان "ویولا" چاپ شد که برکهٔ خورشید چاپ کرد و امسال در نمایشگاه کتابِ فرانکفورت شرکت کرد. سالِ 1394 دو رمان، یکی به نام "مردی که دوست می‌داشتم" از کتابسرای تندیس و دیگری "بادام‌های تلخ" از نشر برکهٔ خورشید به چاپ رسید. اردیبهشت ماهِ سالِ 1395 مجموعه داستانِ "انگار صدایم کرده بودی" از نشرِ آرادمان به چاپ رسید.

رضایی: ارجمند، آیا در نوشتن سبکِ خاص را دنبال می‌کنید؟ منظورم این است که داستان‌های شما در یک سبک و سیاقِ خاصی نوشته می‌شوند یا به تنوع در شیوهٔ داستان‌نویسی معتقدید؟

قربانی: من داستان‌های سیالِ ذهن را ترجیح می‌دهم اگر چه از خواندنِ برخی کتاب‌های خطی هم لذت برده‌ام. اعتقاد دارم نحوهٔ نوشتنِ هر نویسنده‌ای در حکم امضای اوست. پیش از این داستانِ خطی نوشته‌ام، مثلِ رمانِ فخرالزمان و یا نیمهٔ ناتمام اما به تدریج احساس کردم آن نوع نوشتن بسیار دشوار است.

رضایی: به این ترتیب به نظر می‌رسد به سبکِ خود دست یافته باشید. چقدر اساتید خود را در دستیابی به این سبک دخیل می‌دانید؟

منظورم بهره‌ای است که از محضر اساتیدی چون محمدِ بهارلو، محمد محمدعلی، سیامک گلشیری و حسینِ سناپور برده‌اید.

قربانی: به گمانم هر یک از استادانم برای من درِ رحمتی گشودند. اما این که کسی را کشف کنند بسیار مهم است. آقای سناپور و آقای گلشیری در کشفِ دیالوگ‌هایم بسیار مؤثر بودند و آقای محمدعلی و محمد بهارلو در قصه و زمینهٔ داستان‌نویسی.

رضایی: اگر بخواهید ویژگی‌های سبک خود را خلاصه کنید به چه مواردی اشاره خواهید کرد؟

قربانی: سیالِ ذهن که بسیار موردِ علاقه‌ام است. مسائلِ اجتماعی و سیاسی و استفادهٔ درست و به جا از دیالوگ‌هایی که حتماً به زبانِ محاوره نوشته شود تا فضای صمیمی گفتگو به طورِ کامل حس شود.

رضایی: شکستنِ زمان و شیوهٔ سیالِ ذهن در روایت مدرن کاربرد دارد. آیا شما با نگرشِ مدرن به داستان نزدیک می‌شوید یا آمیزه‌ای از مؤلفه‌های کلاسیک و مدرن را در کارهایتان لحاظ می‌کنید؟

قربانی: به طورِ قطع تنها از دیدِ نگرشِ مدرن به این سبک نگاه نمی‌کنم. معتقدم داستان باید آمیزه‌ای از کلاسیک و مدرن را تجربه کند.

رضایی: در این‌جا سؤالی پیش می‌آید. رویکردِ ما به زبان، در آثارِ کلاسیک و مدرن یکسان نیست. زبان در آثارِ کلاسیک شفاف و پیام رسان و در آثار مدرن، ارجاعی و غیرمستقیم است. شما نویسندهٔ ارجمند چگونه در شیوهٔ ویژهٔ نوشتاری خود، این مسأله را حل کرده‌اید؟ چگونه بینِ مؤلفه‌های غیرقابلِ انطباقِ کلاسیک و مدرن، آشتی برقرار کرده‌اید؟!

قربانی: زبان تابع متن است. این درست که در داستان‌های کلاسیک جزء به جزء حالات و رفتارها شرح داده می‌شود و در روزگار اکنون اندکی هم خسته کننده است، اما همین زبان را با کمی دستکاری می‌شود تبدیل به زبانِ مدرن کرد به این معنی که به جای گفتنِ نکاتِ ریز داستان، یک جمله به کار برد که همهٔ معنیِ چند خط را در برگیرد. به گمانم به این شکل به شعورِ خواننده هم احترامِ بیشتری قائل شده‌ایم.

رضایی: اجازه بدهید کمی به رمانِ "ویولا" بپردازیم. شخصیتِ زنِ داستان (خانم مفخم) چگونه زنی است؟ آیا می‌توان او را نمونهٔ زنِ امروز دانست؟ زنی که می‌خواهد جایگاه تازه‌ای برای خود تعریف کند؟!

قربانی: تا تعریف‌مان از زنِ امروز چه باشد؟ ویدا مفخم یک نمودار شخصیتی را از سر گذرانده تا به جایگاهی رسیده که هست. او از دختری ساده و ناآگاه به اطراف و اجتماعِ خود، به نوعی تبدیل شده که تجربه مبارزه سیاسی، اگر چه از نوعِ بسیار اندک را از سر گذرانده و بعد زندانی که در حکم تجربهٔ همهٔ عمر او بوده. تا حدی که شخصیتش را شخم می‌زند و از او انسان دیگری می‌سازد. زنی محکم و قوی، اگرچه به نظر می‌آید با مرگِ زود هنگامِ مادرش، این سرسختی پنهان در او شکل گرفته بوده. ویدا مفخم به تنهایی زندگی‌اش را اداره می‌کند. اگرچه پدر دستی به پشتش دارد اما حضور او به حدی نیست که اگر این دست برداشته شود، از پا بیفتد.

از پسرش نگهداری می‌کند و حاضر نیست سر خم کند. او نمونهٔ یک زنِ کامل است چرا که هرگز نه در مقابل مصائب زندگی و نه در مقابلِ بیماری هولناکی که به سراغش می‌آید، عجز و لابه نمی‌کند. او پس از سال‌ها اگرچه خیالِ درمان ندارد، اما انگار می‌خواهد خودِ واقعی‌اش را با دیدنِ عکس‌ها و آزمایشاتِ متعدد تماشا کند و سرانجام هم در تنهایی مطلق و بی‌آن‌که کسی از موضوعِ بیماری آگاه باشد، جان می‌دهد. ویدا مفخم زنی بسیار قوی است. حتی در مرگش هم محکم و بدون استیصال است.

رضایی: لطفاً دربارهٔ شخصیتِ زنِ دیگر آثارتان هم توضیح بفرمائید که به یک جمع‌بندی برسیم:

قربانی: اگر به سراغِ "نیمهٔ ناتمام" برویم، عزیز زنی به شدت سنتی و محدود به دانسته‌های خود که حاضر نیست از پوستهٔ خود جدا شود. مرجان، بزرگ‌ترین دخترِ عزیز لایه‌ای از او که بعدها تا حدودی به تکامل می‌رسد. اما مهناز که دارای اصلی است همیشه پشتِ بهترین و صمیمی‌ترین دوستِ خود صبا پنهان می‌شود تا این که سال‌ها بعد در واقع به بلوغ شخصیتی می‌رسد. اما صبا از همان ا بتدا که محصل بودند انگار چند بار به دنیا آمده بود. او حتی عشقش نسبت به مجید؛ برادرِ مهناز را پنهان می‌کند و بعدها نادر را که در ابتدا خواهانِ او بوده، به طرفِ مهناز سوق می‌دهد.

در داستان‌های دیگر هم زن‌های موردِ نظرم هم محکم و قوی بودند و هم مستأصل و درمانده. زنی که جدا شده صرفاً به این معنا نیست که باید کنجی بنشیند تا نفرِ بعدی او را به منزلِ خود ببرد. می‌کوشد، می‌جنگد ولی در درون با دنیایی از خواسته‌هایی که هرگز به آنها نرسیده زندگی می‌کند.

رضایی: به این ترتیب آثار شما تصویری ارائه می‌دهند از زنی که علی‌رغم مشکلات و شرایط، محکم و قدرتمندانه عمل می‌کند. یعنی این که آثارِ شما در ردیفِ آثارِ الهام‌بخش قرار می‌گیرد و راهکارِ برون رفت از مشکلات را ارائه می‌دهد. با این نظر موافقید؟

قربانی: بله. زنانی که حالا نه به طور اعم، ولی در کل اگر هم در برهه‌ای از زمان خم شوند، این قدر قدرت و توانایی دارند که دیگر بار دست روی زانو گذاشته و بلند شوند. حتی اگر این بلند شدن به مرگ و نیستی‌شان منجر شود اما می‌دانند که ایستاده می‌میرند و نه در حالِ عجز و ناتوانی و محتاجِ ترحم.

رضایی: همان‌طور که می‌دانید این مصاحبه اختصاصاً برای ماهنامهٔ ادبیِ چوک انجام می‌شود. آیا با این ماهنامه و طیفِ خدماتِ فرهنگی کانون آن آشنایی دارید؟

قربانی: بله. ارادت دارم خدمتِ آقای مهندس رضایی عزیز. یک­بار هم زحمت کشیدند یکی­از کتاب‌هایم را در ماهنامه‌شان معرفی کردند.

رضایی: این مصاحبه هم در راستایِ معرفیِ هر چه بیشتر اهالیِ قلم و آثارشان انجام شد. از حضور شما در این نشست صمیمانه سپاسگزاری می‌کنم و برایتان موفقیت هر چه بیشتر آرزو دارم. قربانی: ممنون از زحماتِ شما. ■

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مصاحبه اختصاصی چوک با «نسرین قربانی» «مهناز رضایی (لاچین)»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692