وعدههای چای و شراب و شعر را از کابل بردارید
کتاب «اسرافیل در بند» اولین مجموعهی شعرهای زهرا سور اسرافیل است. ۶۸ شعر که شامل سه شعر کوتاه و مابقی شعرهای بلند در ۱۲۱ صفحه عرضه شده است. شعرها همهگی در قالب نو هستند و روایت بخش مهمی از آنها است. او به کمک روایت انسجام شعری خود را حفظ کرده است.
روایتشناسی انقلابی بود که در نتیجه ساختارگرایی در داستان به وجود آمد و میتوان آن را به سایر قالبهای متنی نیز تعمیم داد. ساختار روایت با شروع و میانه و پایان با رویدادهای مهم و محرک که در خطوط پیرنگ به صورت منسجم ساختار بندی شدهاند، قابل تشخیصاند. باتمرکز ویژه روی بیثباتی که شامل یادآوری گذشته، توجه به اتفاقات حال و پیش بینی آینده یا پس آمد میشود، برشخصیتها و شخصیت پردازی میتوان تکیه کرد. داد به عنوان نمونه در شعر زیر شاعر دو برش زمانی را روایت میکند. جوانی و بعد از آن -که در زمان اکنون -روایت میشود کاربرد این توالی زمانی میتواند به شکل همان توالی روایت باشدکه کلود برمون از آن یاد میکند.
«جوانی هامان در کوچه بازی میکند
با همان یادها
با شعرهایی که تکرار ستره ترین حس ما بود
چای سبزی که طعم حضورت را داشت
بدون تو چه قدر چایخانههای کابل بی رمقاند
قراری نیست
هیجانهای ما سقط شد
اکنون کابل با کوچههایش
آبستن از دردهای ماست (شعر سقط صفحه 37)»
شاعر به نوعی راوی هم هست، در بیشتر شعرهای این مجموعه راوی اول شخص مفرد یا اول شخص جمع است و بدین گونه شاعر تجربههای به نوعی مخاطب رادر روایت سهیم مینماید هر راوی ادراک خود را بیان میکند و براساس این ادارک پارهای از حوادث را بر میگزیند و پارهای را کنار میگذارد هر راوی طرح روایت را میسازد شاعر در بیشتر شعرهای این مجموعه از راوی اول شخص استفاده کرده است. او در هر سطر عناصر روایت را به گونهای میچیند که نوعی همدلی میان خود و مخاطب ایجاد کند.
«کرمهای کوچک
تعبیر دیگر خوشبختی در آغوشم
چشم، لب و دستهای تو است
که یکی میشود با دیوانگیهای زنی
که آرام آرام قرارهای چای چهارشنبهی
هرات، کابل و بیست سالگیهایش را
فراموش میکند
میپیوندد با تو
با بستر، با کلمات با خبرهای سمت چپ جهان
به خانهام میآید (صفحه 213)
ژنت «زمان دستوری»، «حال و هوا» و «صدا» راسه مشخصهای میداند که داستان، روایت و روایتگری از طریق آنها با یکدیگر درتعامل هستند. شاعر شعرهایش را به دور از هرگونه پیچیدگیهای زبانی و چند معنایی به صورت گزارهای بیان میکند. اما گزارهای که متکی بر روایتهای مستتری است. اگر کل شعرهای این مجموعه را یک متن واحد فرض کنیم بنابراین میتوان آرایش رویدادها را در آن به خوبی مشاهده کرد البته نمیتوان بین شاعر و دیدگاهش در این مجوعه شعر فاصله انداخت البته در کمتر اثری است که بتوان چنین رویکردی را دنبال کرد و لحنی یکسان را میتوان در تمام شعرهای این مجموعه دیدگرچه عناصر متعددی برای ساخت لحن وجود دارد اما یکدستی لحن در همه جای این مجموعه دیده میشود
«و من میتوانم با نام گلهای تازه صدایش کنم
با نامهایی که دختران شهر شناسنامه میگیرند
با نامهایی که میشود
چوریهای هفت رنگ برایش خرید
میشود روی دامنش دراز کشید
و از خوابهای همیشگیاش حرف بزنی
از مادرانههایی که در کابل مچالهاش کردند (شعر نامها صفحه 104)
بسامد، تعداد دفعات تکرار حوادث سطح داستان و تعداد نقل آن حوادث، در سطح متن است. در شعرهای زهرا سوراسرافیل بیشترین بسامد روایت را زن بودن دارد در واقع او در هر شعر تصویری از زن را روایت میکند. تصویری از اتفاقات ساده گرفته مانند دوست داشتن و تا اتفاقاتی هولناک مانند سنگسار. او در واقع روایتهای زنانه را محور شعر خود قرار داده است حتی به افسانههایی مانند داستان خلقت آدم وحوا اشاره میکند به آن خرده گرفته و آشنایی زدایی میکند. مانند نمونه زیر
«سالها از پلهها بالا رفتی
تا دستت به نابترین سیب خدا برسد
اما به انحراف رفتهای مرد
خدا سیب و حوا را در قلب من پنهان کرد
و بهشت چیزی نیست
جز تنی که سنگ شده در من (شعر حوا صفحه 44)»
در شعر زیر شخصیت راوی از روایتی تاریخی واجتماعی میگذرد وبه خوبی این سیر تاریخی را به خوبی به مخاطب انتقال میدهد. دراین میان نیز تابوهای زبانی را هم استفاده میکند.
«من در بکارت خود
مادرانههایی را به دوش میکشم
که در ده افغانان شهید شد
در فصل تازهای از تنم
گورستانهای هزاران سالهای را
در غروبهای کابل با هزاران تن
سهیم میشوم
جهانی مذکر از انقلاب مریمهایی که در من است میترسد
شبیه من که میترسم از دچار شدنها (شعر مادرانه صفحه 56)
تنها شعری که بتوان میان رویدادهایش با دیگر رویدادهای این مجموعه شعر فاصله انداخت در واقع شعر "ما" همانطور که از نامش نیز پیداست روایت جهانشمولی است که جنسیت و کلان روایتهای شاعر را رها کرده است.
«اندوهم از ماهی قرمز
در تنگ هفتسین نبود
غصهام
از سمی شدن دریا نیست
درد دارد ماهی بزرگ باشی
دریا برایت کوچکی کند
بر جادهها بباری
بر شهرها
ماهی باشی بدون تجربهی لمس آب (شعر ما، صفحه 64)
درپایان میتوان گفت گفت" اسرافیل در بند" مجموعهای است که بار جهان بینیهای شاعرش را در قالب روایت به دوش میکشد. شاعر درگیر بازیهای زبانی و پیچیده نیست حتی در بیان روایتها نیز مسیرهای غیر خطی و دیالوگهای متفاوت را انتخاب نمیکند در این مجموعه انچه بیش ار هرچیز اهمیت دارد بیانگری است بیان رنجها ودرد زنان جامعه خویشکه از دغدغههای مهم شاعر هستند. ■