ابوذرهدايتي
ایتالو کالوینو، در روزگاری میزیست که آتش جنگ جهانی دوم شعلهور شد و دامن جهان را گرفت. وقتی جنگ جهانی دوم پایان یافت، آنچه ماند، ویرانیهای جنگ بود و حادثههای تلخی که به خاطره بدل شده بود. از این رو، گروهی از نویسندگان و هنرمندان به خلق آثاری با موضوع جنگ و پیامدهای عاطفی و روانی آن پرداختند، پیامدهایی که با گذشت سالها باز نشانههایش در جامعه دیده میشد. بارها این موضوع در فیلمهایی که هنرمندان میساختند، نشان داده و در داستانهایی که نویسندگان مینوشتند، گفته شد و این چنین بود که مکتب نئورئالیسم ظهور کرد.
سالهاست از جنگ جهانی دوم میگذرد، ولی هنوز این گونه از ادبیات که از دشواریهای جنگ و پیامدهایش میگوید، خواندنی است. انسانی که در ادبیات نئورئالیسم نشان داده میشود، انسانی است که به خاطر دوری از صلح و دوستی و نزدیکی به زیادهخواهی و شهوتطلبی، سرگردان شده و آسیب دیده است. در این گونه از ادبیات نشان داده میشود که چگونه حرمت انسان لکهدار، و ارزشهای انسانی، نایاب میشود و همین ادبیات است که نشان میدهد، جنگ، پایانِ انسان است، اگر که انسان در برابر آن، کم بیاورد و خودش را ببازد و از امید، فاصله بگیرد و نامش را ناامید بگذارند.
در داستانهایی که ایتالو کالوینو نوشته، تماشاگر نابودی انسانی هستیم که در برابر جنگی خانمانسوز، تنها قرار گرفته و برای یافتن پناهگاهی امن، دم به دم میکوشد تا جان خویش را از بلا برهاند. در این میان، جنگ، این دیو خونآشام را میبینیم که از هر سویی پیش میآید تا انسان را در آتش بیاخلاقیها و زشتیها بسوزاند.
کالوینو، راوی روایتهای زیبا و خواندنی است، روایتهایی که خواننده را با دردها و رنجهای انسانی آشنا میکند و پلیدیهای جنگ و جنگافروزان را نشان میدهد. برخی بر این باورند که کالوینو جزو نویسندگانی است که داستانهایش با داستانهای دیگر نویسندگان مکتب نئورئالیسم فرق دارد، چرا که جاذبه بیشتری برای مخاطب ایجاد میکند. دلیل این جذابیت را در روایتهای حرفهای وی باید جست که دیگر نویسندگان این مکتب کمتر از آن بهره بردند.
زندگی کالوینو به شدت با جنگ گره خورده بود. او در کوبا به دنیا آمد و مادر و پدری ایتالیایی داشت. وی نخست در رشته کشاورزی درس خواند که به دلیل عشق به ادبیات، رشته کشاورزی را رها کرد و برای ادامه تحصیل، با دانشجویان ادبیات همراه شد. در این زمان بود که خبر جنگ جهانی دوم، جهان را تکان داد و شعلهور شدن آتش جنگ، جهانیان را نگران کرد. با شنیدن این خبر هولناک، او از ادبیات فاصله گرفت و به ارتش پارتیزانها پیوست و در برابر ارتش اجباری هیتلر ایستاد. از این رو، در بسیاری از داستانهایش به ارتش پارتیزانی پرداخت و تلاش آنها را در برابر زیادهخواهی هیتلر، به تصویر کشید. وقتی جنگ به پایان رسید، بار دیگر به عشق پیشین خود بازگشت که ادبیات بود، و در این عرصه به تحصیل پرداخت.
او نویسندهای است که قلم را سلاحی بُرنده میداند که باید به دست گرفت و برای نابودی بدیها و گسترش خوبیها داستان نوشت و مردم را در برابر نازیباییها مجهز کرد. وی در آخرین کتاب خود، طبیعت را ستوده و زندگی ماشینی را نفی کرده است. انسان در این اثر، در برابر توفان بیهودگیها و بیاخلاقیها گرفتار است و کالوینو با قدرتی که دارد، راوی انسان اسیری است تا دردها و رنجهای او را بیان کند.
در داستانی از کتاب قارچها در شهر، زندگی شهری بیارزش نشان داده شده، به گونهای که نمیتواند پاسخ گوی نیاز انسان باشد. در بخشی از این داستان میخوانیم: «زندگی شهری، به مذاق این مارکو والدو، چندان سازگار نبود. اعلامیه، چراغ راهنمایی، ویترین، تابلوهای نئون تبلیغات که اصولاً برای جلب توجه ساخته شدهاند، هرگز نگاه او را به خود جلب نمیکرد».
در داستان دیگری از کالوینو، به نام مرغ عشق، زندگی روزمره انسانهایی به نمایش گذاشته میشود که زندگیشان یکنواخت است و دچار درد تکرار شدهاند. کالوینو در این داستان، به دنبال بیان چگونگی شکل گرفتن تباهیها و نابودی انسان است. در این میان نویسنده شخصیتهایی را وارد فضای داستان میکند که از تباهی و بیهودگیها میرهند و خود را به دامن زندگیای نویدبخش میرسانند، زندگیای که سختیها را نادیده میگیرد و برای جامعهای آرام و انسانی میکوشد. اینکه وی همزمان به دشواریها میپردازند و نشان میدهد که می توان نسخه شفابخشی برای گشودن گرههای زندگی یافت، حکایت از آن دارد که با نویسندهای امیدوار روبهرو هستیم که نمیخواهد انسان را در داستانهایش، با رنجها و دردها تنها بگذارد، بلکه بر آن است تا با ظهور شخصیتهایی دیگر، زندگی بهتری را به تصویر کشد و بگوید می توان در برابر دشواریها و نازیباییها ایستاد و مسیر دیگری برای زندگی برگزید و خود را اسیر بیهودگیها نساخت.