مجموعه داستان «همه چیز از دور چه زیباست» (چاپ اول- 1396). به قلم زهرا دستاویز، توسط نشر هزاره ققنوس در نگاهی گذرا شامل 14 داستان است به نامهای «اینجا دیگه جای موندن نیست» «آن جفت چشم سبز» «با بقیه فرق داشتی» «به خاطر آیندهی فرید»«بقال سرکوچه ما» «راز آن گلهای صورتی» «زنها و آفتها» «سبز یا سفید؟ مسئله این است»«ستارهی بیفروغ» «فردا خیلی کار دارم» «مادام بوآری از پشت عینک آفتابی» «نمایش در دویستوشش» «همه چیز از دور چه زیباست» «وقتی بوگارت میخندد».
مهمترین مشخصه یک کتاب؛ انتخاب عنوانی برای محتوای آن است. از این منظر مجموعه «همه چیز از دور چه زیباست» خوانندهاش را، بدون ورق زدن حتی یک برگ از کتاب؛ به داستانهایش مرتبط میکند. نگاه کردن به زندگی آن هم از نیمه پر لیوان و زیبا جلوه کردن آن در این هیاهوی زمینی تفکری ساده انگارانه است، وقتی همه چیز رو به غروب است و از طلوع خبری نیست.
یکی از عناصر مهم در رقابت بین کتابها که نگاه خواننده را مجذوب خود میکند طراحی جلدشان است و آن کتابی پیروز میدان است که طراحیش، پیام داستان را، نخوانده، پیش چشمان خواننده بگشاید. از این منظر طرحی هوشمندانه بر این مجموعه نقش بسته است که ناخودآگاه زیر لب زمزمه میکنی شهر در شب خیلی قشنگ است اما معلوم نیست چه دردی لابلای چراغهایش بیدار مانده است.
انتخاب رنگ سفید در نیمه بالایی بر روی سیاهی شب شهر؛ زیر نور چراغهای روشن، در روی جلد و برعکس نشان دادن آن در پشت جلد، طرحی هوشمندانه برای نشان دادنتم داستان بدون ورق زدن حتی یک برگ از آن است.
رنگ سفید به معنی امنیت و پاکی، خوبی، خلوص و بکر بودن است؛ از طرفی چون آلودگی را سریع نشان میدهد پاکیزه نگاهداشتنش دشوارتر است. سفیدی نمادی از مظهر وفاداری و بیالایشی است. درست در تضاد با رنگ مشکی که از قدرت وسلطه، اطاعت و فرمانبرداری، مرگ و شیطان و مرموز بودن حرف میزند که میتواند مقهور کننده باشد و هر چیزی در آن منزوی یا شریر به نظر آید. سیاهی رنگی مرموز که با ترس و ناشناختهها همراه است. نمادی از مظهر غم و اندوه.
و اما چراغهای روشن سفید رنگ که در انتهای ناپیدا شهر به سوسویی قرمز تبدیل شدهاند. رنگی که از جنگ و خطر میگوید. از قدرت و پایداری، احساسات شدید، و از تمایلات و عشق؛ در مجموعه داستان حرف میزند. نمادی برای تحریک به منظور تصمیمگیری سریع، توقف و اشتعال، افتخارات، شجاعت و دلیری.
هر داستانی چیزی یا کسی را به یادمان میاورد و این مجموعه روایت زندگی انسانهایی است که میتواند یادآور بخش یا بخشهایی از زندگی خود ما باشد.
داستانها بیشتر به دنیای زنانه تعلق دارند، به زنانی که به دنبال هویت اجتماعی خود در هزار توی جامعهی درحال تغییر؛ سرگشته و حیران هستند. روایت زندگی انسانهایی (بخوانیم زنان) تنها، سرخورده از خانواده، دلتنگ و بییاور که فقط «سقفی مشترک» در زندگیشان دارند. آنچه بیش از هر مورد دیگر بر متن این 14 داستان، حاکم است، تنهایی زنان و سقف خاکستری زندگیشان است. زنان داستان آدمهای ویژه و متمایزی از افراد پیرامونمان نیستند اما خواننده، با قلم توانمند نویسنده؛ به درون ذهن شخصیتها سفر میکند تا پی به «تغییر عادات و اخلاق جامعه" ببرد و با همدردی و همذاتپنداری با آنها به درکی واقعبینانه از دلتنگی و افسردگیشان برسد.
داستانها، رئال اجتماعی هستند و هر مجموعه داستان، اثری مستقل است، اما متاثر از حال و هوای حاکم بر داستان نویسی و جریانهایش؛ برههای از تاریخ اجتماعی – روانی انسان معاصر را به صورت مجموعهای به هم پیوسته روایت میکند. داستان مردمانی درونگرا، منفعل و به نظر تقدیرپذیر.
نیمی از جمعیت دنیا حتی در غیاب جنگ هم؛ درگیر جنگاند چون دنیای مدرن، قوانین نانوشته حاکم؛ بر زنان و مردان را که پایههای زندگی را بر آن بنا میکنند، نقض کرده است. از این منظر انسان معاصر پر از کشمکشهای درونی است که گاهی نمادی بیرونی دارد. اکثریت داستانهای این مجموعه از کشمکش دنیای درونی «زنان» میگوید که به نظر در جستوجوی نیمهی گمشدهای میگردند که از اساس وجود ندارد، اما بیشتر آنچه به ذهن خواننده مینشیند نگاه مصرفگرایانه و سطحینگر زنان است. در بیشتر داستانها زنانی روایت شدهاند که میل به دنیا و آرزوهای زودگذر - سطحی و زیاده خواهی؛ آنها را به سرگردانی در زندگی گرفتارشان کرده است (به غیر از داستان آن جفت چشم سبز- با بقیه فرق داشتی).
حوادث و رخدادهای ویژهای در داستانها وجود ندارد. شخصیتها، با جامعه و آدمهای پیرامونشان و با کشمکشهای درونیشان؛ غیرمستقیم در حال جدال و درگیری هستند.
شکایت از حال، حسرت، تنهایی، غم، ناامیدی، ترس، خشم و نفرت. نارضایتی از زندگی، شکایت پنهان از واژگونی ارزشها، دوری از یکدیگر، مردسالاری، مظلومیت زن، ارائه تصویر مصرفگرایانه از زنان و... از ویژگیهای این مجموعه است که به داستان رنگ و بوی ادبیات رئالیسم اجتماعی میدهد.
نویسنده به شیوایی، با به تصویر کشیدن تنهایی آدمها و بیگانگی او با دنیای پیرامونش داستانهایی از انسان معاصر روایت میکند که مطرود، تنها و فراموش شده است وسکوت، عنصر مهم حاکم بر زندگیشان است. آدمهایی که یا خود گمشدهاند یا گمشدهای دارند. البته دربعضی از داستانها روایت این گمگشتگی نه پیوندی آنچنانی با جامعه پیدا میکند و نه از دغدغههای عمیق انسانی در آنها خبری هست.
دستاویز، به خوبی توانسته است با انتخاب راویهای متفاوت، و زاویهی دید درست، احساس سرد و روابط نابودشده، که تلاش برای احیایش، به نظر بی فایده است، به تصویر بکشد.
نویسنده از نگاه ناامید و ناراضی آدمهای داستانش، به جهان و همدیگر؛ شکل دیگری از خشونت را به تصویر کشیده است. او در داستانهایش از نوعی زندان حرف میزند که میلههایش به اندازه وسعت تفکر شخصیتهایش گسترش دارد. روایت زندگی زنان و مردانی (بیشتر زنان) ازمیان عامه مردم که صفحه دوم شناسنامه بعضیهایشان؛ «طلاقهای نوشته نشده» در خود دارند. زهرا دستاویز، داستانهایی از تاریخ، تغییر عادات و اخلاق جامعه را روایت کرده که زاییدهی هوسها و عشقهای حاصل از تفکر جنسیتیست آنهم به دور از نوشتارهای رازناک و معماگونه.
نوشتن دربارهی مجموعه داستان کار سختی است آنهم وقتی داستانها در فضاها و با ماجراهای متفاوتی در یک مجموعه جمع شده باشند اما، این نویسنده جوان در اولین اثرش این سختی را کمتر کرده است زیرا تم مسلط در داستانهایش شخصیتها را به یک پایان مشخص میکشاند و آنقدر به آن توجه نشان داده که شاید خواننده پس از سه الی چهار داستان، با طمانینه و فاصله زمانی؛ کتاب را به پایان ببرد زیرا انتهای داستانها شبیه به هم و از همان ابتدا مشخص است (به غیر از بقال سرکوچهی ما که طنزی شیرین و پنهان از دنیای کنجکاوانهی زنانه درخوددارد) البته قلم شیوا و روان نویسنده عاملی است که میتواند این تاخیر را به تاخیر بیندازد.
داستانهای این مجموعه از توصیفهای رمانتیک و اغراقشده (به غیر از تو با بقیه فرق داشتی) به دور است. اما این بدان معنا نیست که توصیفهای ساده به خوبی نتوانسته باشند در خلق فضاسازی و تصویر سازی ذهن به خواننده کمک نکنند. نویسنده بابیطرفی و مشاهده انسانهای جدا افتاده و دقت در عادتهایشان، دنیای امروز را ا آنچنان که هست به دست قلم سپرده.
کل مجموعه ارزش این را دارد که در موردش نوشت اما از بین 14 داستان این مجموعه بیش از همه، آن «جفت چشم سبز» «با بقیه فرق داشتی» «به خاطر آینده فرید» و «وقتی بوگارت میخندد» بیش از همه جامعهی پیش رو را نشان میدهد. که هرکدام توانایی آن را دارند که رمانی بلند و تاثیرگذار شوند.
«همه چیز از دور چه زیباست» مجموعهای است با رویکردی مشخص و ایدهای واحد که به نوعی دغدغه فکری نویسندهاش را که دنیای «زنان» است برملا میسازد که همانند یک تماشاگر در جامعه؛ نه دست به پیشبینی زده است و نه قضاوت و احساساتش را بروز داده است. ■
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خانه داستان چوک، با دورهای داستان نویسی، ویراستاری، نقد ادبی و کارگاه ترجمه داستان
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام خانه داستان چوک
https://telegram.me/chookasosiation
شبکه تلگرام خانه ویراستاران چوک
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک