از خصوصیات جالب امیر خسرو دهلوی انتقاد از خود است. به گونهای که به قول شبلی دشمنترین دشمنان او هم چنین عیب و خرده بر او نگرفتهاند، به طور نمونه در شرحی که خسرو از احوال کیقباد و بغراخان آورده اصل واقعه را از نظر دور داشته،او خود این عیب را چنین اعتراف میکند:
وصف بر آن گونه فرو راندهام
کز غرض قصه فرو ماندهام
عیب چنان نیست که بنهفتهام
کانچه بگویند، همه گفتهام
چون منم اندر قلب کان خویش
معترف عجز به نقصان خویش
امیر خسرو در دیباچه غره الکمال گوید که شاعر چند قسم است:
1- استاد تمام، و آن کسی است که مخترع طرز و روشی خاص است مانند؛ حکیم سنایی،انوری، ظهیر و نظامی.
2- استاد نیمه تمام، که خود موجد طرز خاصی نیست، لیکن پیرو شیوه وطرزی خاص است و در آن به درجه کمال رسیده است.
3- سارق که در معانی ومضامین دیگران دستبرد میکند.
سپس گوید ؛ استادی چهار شرط دارد:
1- مخترع طرزی خاص باشد.
2- کلام وی مبتنی بر اسلوب شاعران باشد.
3- به طریقهی صوفیان و واعظان نرفته باشد.
4- از لغزش و اشتباهات محفوظ باشد.
شگفتا که امیر خسرو بعداز ذکر این شرایط گوید؛ من در حقیقت استاد نیستم لذا از شرایط چهار گانه در من فقط دو شرط موجود است یعنی سرقت نمیکنم و دیگر آنکه کلامم به طریقهی ارباب وعظ و تصوف نیست. وبعد با داوری منصفانه یی میگوید من نه موجد طرز خاصی هستم و کلامم نیز از لغزش خالی نیست.■