• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • نگاهی از درون به مجموعه شعر «آن حلزون، آن حلزون ِ محزون» سروده‌ی «محمدرضا کلهر»؛ «محسن ترقی»

نگاهی از درون به مجموعه شعر «آن حلزون، آن حلزون ِ محزون» سروده‌ی «محمدرضا کلهر»؛ «محسن ترقی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

نگاهی از درون به مجموعه شعر «آن حلزون، آن حلزون ِ محزون» سروده‌ی «محمدرضا کلهر»؛ «محسن ترقی»

" هنر، چیزی جز برانگیختگی همدلی‌ها نیست."

"کدکنی می‌گوید: شعری که بر پایه‌ی خرد، آزادی و شرف انسانی نباشد، نامَش را شعر نمی‌توان گذاشت. ادبیاتی که از این سه محور بر کنار بماند، هر قدر زَرق و برق ایماژهایش چشمِ جهان را کور کند، عمری نخواهد داشت، و زود از بین خواهد رفت.

انبوه استعاره‌های هرز و پا در هوای دورهی صفوی را از یاد نبریم که چندین هزار شاعر خرد و کلان ـ چون اکنون ـ به بار آورد و حال، همگی در حال پوسیدن‌اند. هستند کسانی که پریشان و بی هیچ تناسبی گروه واژه‌ها را کنار هم می‌چینند و مدعی وسعتٍ گروه واژه‌ها می‌شوند و این وسعتٍ دایره‌ی لغت را، نتیجهی وسعت ِ تخیلِ خود می‌پندارند. زهی خیالِ باطل ...

اغلب شاعران جوان در این رهگذر اشتباه می‌کنند و چنین می‌پندارند که نام بردن از میز و لیوان و آبجو و قهوه و کبریت و سیگار، می‌تواند شعری از زندهگی معاصر باشد و بیشتر آن‌ها نمی‌دانند که باید هر چیز را شاعرانه دید تا موضوع شعر شود. یعنی یک بار از صافی احساس و خمیر وجود بگذرد تا جزو وجود ِ شعر شود.

محمدرضا کلهر، از آن دسته شاعرانیست که بر پایه‌ی خرد شعر می‌گوید. ساده، صمیمی، بی تکلف، به دور از هیاهای واژگان انتزاعی، به دور از تزئین و رنگارنگ شدن کلمات. او شعر می‌گوید، همین. و شعر گفتن در این وانفسا، که از در و دیوار این مرز و بوم شاعر می‌بارد، بسی دشوار و همتی والا می‌طلبد 0 او بی وقفه می‌نویسد. در شعر مداقه می‌کند. در هر کتاباَش پوست می‌اندازد و به هیأتی تازه در می‌آید.

بهار می‌گوید: شعر خوب چیزیست که از احساسات، عواطف و از حالات روحیه‌ی صاحب خود، از فکر دقیق، پر هیجان و لمحهی گرم تحریک شدهی یک مغز پر جوش و یک خون ِ پرحرارت، حکایت کند 0 شعر خوب آن است که خوب تهییج کند و خوب فهمیده شود و خوب به حافظه سپرده شود 0

شعر کلهر تکان می‌دهد، شعراَش می‌خنداند، می‌گریاند، و این رسالت راستین ِ شعر و شعرِ راستین است:

احمقانه است / پشت دیوارها میله‌ها/ پشت دیوارها میله‌ها/ روزی آسایش و آزادی را / ممکن می دانی!/احمقانه است/

درست عین امکان دویدن که نه /هروله‌ی حلزون/ تا رسیدن به آن قاصدک همیشه دستگریز/ در پاییز!

(آن حلزون، آن حلزون محزون ص 50)

زبان شعری او و شیوهی واژه گزینی و چفت و بست کلام اَش، خاص اوست. صور خیال و تعابیر و کنایات و استعارات و تشبیهاتاَش بافته از تار و پوداَش است و خلاقیت ِ شاعر در این عرصه، خاصِ خود او. مضمون فکری شعراَش که سمت و رسالت و پیام شعر را روشن می‌کند و نقش اجتماعی ِ آن را قوت می‌بخشد. او به خوبی به ایجاز و اطناب و چگونگی کاربرد آن در شعر واقف است. اگر چه با کمی تسامح و دقت در کارهای ابتداییاش، ایجاز، کمی بیش از حد مجاز است و کار را برای مخاطب دشوار می‌کند، اما در آخرین کاراَش یعنی، " آن حلزون، آن حلزون محزون " به خوبی نواقص را مرتفع ساخته و با کوتاهی سخن یا همان ایجاز، ـ همانند هایکو ـ، به شعر ناب رسیده است:

آتش بازی بچه‌ها /حلزون سوزی ... / خاورمیانه همیشه چنین بوده است: / یک شب ِ چهارشنبه سوری.

(آن حلزون، آن حلزون محزون ص 45)

برخی از شعرهایش، شعر لحظه یا همان مینی مالیستی " هایکو " هستند. شعری کوتاه، موجز و تصویری که غالباًدر حد یک نما و دست کم کوتاه‌تر از یک سکانس است. شعر لحظه، ناشی از برخورد آنی راوی با یک پدیده، بدون ذهنیت‌های مشخص پیشین مثلاً تشبیه، تلمیح، اشاره، اسطوره و غیره است. در دفتر پیشین می‌خوانیم:

تیغ ِ تیز ِ آفتاب کند می‌شود /وقت درو /در آواز ِ دختران ِ کرد.

"صد لحظه روشن از سرزمین تارک من. ص 67 "

حلزون ِ کلهر، کلهر ِ حلزون در جهان و پیراموناَش مداقه می‌کند. نرم نرم می‌گذرد. چیزی از منظر چشماناَش پنهان نمی‌ماند. مگر نه این است که انسان از خود شروع می‌کند، در ژرفناهایش غور می‌کند، میسنگد وجودش را، و تاریک روشن اندیشهاش را می‌کاود؟ کلهر این گونه است. به مکاشفه می‌رود. مکاشفهی جهان ِ بیرون و جهانی که در اوست. بعضی از شعرهایش آن قدر ساده و صمیمی و بی پیرایه‌اند که نمی‌توان

به سادگی از کناراَش گذشت:

زمین هنوز جای امنی برای زیستن نیست/ اسلحه‌ها را سر به نیست کنید /این میانه در خاورمیانه /من دیگر نمی‌توانم خوب بخواباَم...

(آن حلزون، آن حلزون محزون ص 16)

رویکرد او به شعر رویکردی یکپارچه و ارگانیک است. هماهنگی اجزای فرم با یکدیگر و نیز با محتوا و نگاه عینی، حسی و تجربی به اشیا در برابر ثنویت پدیدار شناختی ـ کانتی ِ ذهن و عین.

زمانی که محتوا تحول می‌یابد، فرم نیز تغییر می‌کند. زبان، بیان، وزن و محتوا با هم دگرگون می‌شوند. حتا در خلال یک شعر.

او در شعرش حسیت دارد یعنی تجربه‌های فردی خود را در شعر می‌آورد. سیال است. در گیر و دار زمان نیست 0 او از این واهمه ندارد که در گذشته سیر کند. که گذشته را پلی به آینده می‌داند:

نمایی لانگ شات: / از کوه و جاده. / نمایی نزدیکتر: / از تانک از کار افتادهای / جا مانده از آن جنگ بی امان .../ و باران می‌بارد ...

حلزون ِکلهر در پی درک و معرفت وشهود است. نسبت به خود، به اشیا، به اطراف و به جهان. پرسوناژی پویا، زنده که به گفتهی خودش مشغول خرد ورزیست. می‌رسد آیا؟ رسیدنی در کار نیست، چون، نباید جهان از گَردش باز ایستد و زیبایی کار همین است که راه، همچنان پیش روست و انجامی برای آن نمی‌توان متصور شد 0

حلزون ِ محزون روایتی است ساده و در عین حال پیچیده از جهانی که شاعر در اوست. به قول قدما، سهل و ممتنع. در ابتدا خواندنش سهل می‌نماید ولی با غور در آن، به پیچیدگی‌هایی از آن دست که فکر را می‌آشوبد می‌رسید، که مگر می‌شود؟ و دوباره می‌خوانید و لذت دوباره خواندناَش، آمیخته با جاناَت می‌گردد.

همه چیز نشان از / هرولهی حلزونی داشت / که از ذهن ِ نقاش گذشته بود / و بر دفترِ شعرِ شاعر نمی‌گذشت /حتی به قرن دقیقه‌ای / آن حلزون / آن حلزون محزون.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692