فراموشی بضاعتی که این بیعاطفه در محو هر خاطرهای کم نمیآورد.
مجموعه شعر «ورم کردن روز در خونابه» شامل 66 شعر در 121 صفحه میباشد که از ویژگیهای آن میتوان به روایی بودن بیشتر شعرها و همچنین استفاده از نمادها وتصویر سازی اشاره کرد. همانطور که از نام آن هم آشکار است شاعر سعی در ساختار شکنی وتصویر سازی دارد.
«اخم نکن اپیکور
هیچ شبحی حال تورا ندارد
بعد از مرگ مادر
هرچه زیادیاش حیوانی است
نه ربطی به پاییز دارد
نه ربطی به تصمیمی که سر بزنگاه شلت کند (شعر شماره 50 صفحه 93)
همانطور که داستان فرآوردهای تخیلی است که در جهان خود واقعی نمایانده میشود.روایت درشعر هم میتواند عناصر داستان را هم در بگیرد. بهویژه در شعر شماره (4) این مجموعه که دارای روایتی مشهود است وافزون بر شخصیت پردازی در آن ابعاد زمان و مکان نیز وجود دارد.
«هنوز در هجده سالگی میبینمش
کبوتران را بیش از انقلاب میفهمید
کبوتران را بیش از کودکان
راه میافتاد
و رودخانه پاهایش را سیاهتر میکرد (شعر شماره 4 صفحه 12)»
شعر یک بخش مهم از شیوهی روایت است اشاره به المانهای داستان نظیر طرح وشخصیت اجراهای دیگری از روایت است که در این شعر دیده میشود چیزی که بهواسطه ادبیات مدرن وارد ادبیات شده است. شعر نمود دیگری از روایت است وفیگورهای واژگانی میتواند بر زیبایی هنری شکل روایت تاثیر بگذارد. شاعر دراین مجموعه بیشتر از فیگورهای واژگانی با ترسیم فضا استفاده از زمان ومکان روایت را پیش میبرد.
«هیچ زن سرخ پوشی از بلوغم عبور نکرد
فقط در عصر یک حکومت نظامی
هیچ کس نفهمید ومن در دانشکده پیاده روهای تنگ
عاشقانه دمیس روسیس را سوت میزدم و
کتک میخوردم
از مزدانی که نام آزادی را به لیست سیاه اضافه کردند (شعر شماره 14 صفحه 29)
هر راوی ادراک خود را بیان میکند و براساس این ادارک پارهای از حوادث را بر میگزیند و پارهای را کنار میگذارد هر راوی طرح روایت را میسازد شاعر در بیشتر شعرهای این مجموعه از راوی اول شخص استفاده کرده است. او در هر سطر عناصر روایت را به گونهای میچیند که نوعی همدلی میان خود و مخاطب ایجاد کند در واقع شخصی که او در شعر خطاب قرار داده با مخاطب شعر او مرتبط میگردد انتخاب راوی «همودایجتیک» و محور اساسی شعر، در واقع ذهنیت و فردیت شاعر است که در پیوند با عناصر هستی بادیگر عناصر شعر خود را نشان میدهد.
مانند نمونه زیر:
«نیازی نیست بخوابم
چشم نیمه باز از جبر چای سرد شده حرفی دارد
لای هر روزنامه صبح یک ناشتایی انتحاری است
گاهی که از لفظ نام کلاغ سنگینم
سنگین به قار قاری که درختهای دانشکده را سیاه میکرد (شعر شماره 15 صفحه 31)»
یاکوبسن شعر را استوار به استعاره میدانست که مشخصههای صوری شعر را نیز همچون (دریافت قواعد شعری، اهنگ، وزن وتصاویر دارد واو تلاش برای جایگزینی کاربرد ارجاعی به جای کارکرد عاطفی را رد میکند در این مجموعه شعر نیز خسرو بنایی با بهره گیری از نمادها واستفاده از استعاره توانسته است چالش شعری خود را نشان دهد.
«گفتی روزی دمکراسی از روغن سویا پر مصرفتر
عجیب نیست به هر نهال آفتابگردان که نگاه میکنم سرگردانی تورا میبینم
عجب بافتی داشت این سالها
ماهوارهها به آخرین روستایی ییلاقی رسیدند
پاپ جهنم را از استوا خارج کرد (شعر شماره 2 صفحه 9)
نگاه به پدیدههای اجتماعی نیز از دیگر ویژگیهای این مجموعه شعر است
«خون به مذاق این روزها فقط از سرخی لخته نمیشود
لختهها گاهی در رفاقت در دوستیهای آخر هفته رقیق
مثل رقت قبلی که از حافظه متنی شعر میگذرد
هر موقع عیبی در من پنهان میرود
تو میگردی
لای روزنامهها
لای خبرها
و رنگ پوست
آخ برای کشتار جمعی کافی است
خم به ابرو نمیآوری
مزاج سیاسیات سودایی نیست (شعر شماره 48 صفحه 90)»
شاعر گاهی برای معنا بخشی و انسجام بیشتر یک ساخت شعری، از روایت بهره میگیرد
«عید که بیاید
لباس کهنهات را میپوشی
برای دهن کجی کتابی در قفسه فوقانی
از خواب دهه شصت تکان نخوده است
فصل را با بیست و دو سالگی سبیلی اغاز میکنی
که یک روز عصر دریا
زندگیاش را از ترکیب ذهنی جمعی نجات داد (شعر 38 صفحه 71)
موسیقی موجود دراینشعر نیز از نکات قابل تامل دیگری است که به روایت وانسجام شعرکمک میکند گرچه در این مجموعه گاهی سطرهای طولانیتر این امکان موسیقایی را از اثرش میگیرد اما چیدمان برخی واژگان کنار هم به گونهای است که چیدمان روایی را یه شکلی استعاری سوق میدهد. در ادامه تخیل شاعر است که با ظرافتهای بصری و خلق ایماژهای عینی روایت را به مجازیترین شکل ممکن بیان مینماید. ما به وسواس شمارش گلبولهای سفید همدیگر دچاریم
به اتهام بی عدالتی زرد
از چین چمها به آذر ماهی در گونهها
رنگ پریدگیات ب سابقه دلهرهای میرسید حوالی خلقی مادرانه
دیگر اسمت را نمیبرم (شعر شماره 45 صفحه 84)
همانطور که لسینگ میگوید شعر را باید از حرکت شناخت و عناصر شعری زمان مند هستند شعر به رقص کلام و اندیشه همانند است گزینش واژگان به لحاظ قواعد همنشینی و جانشینی شگرد دیگری است که در بیشتر شعرهای این مجموعه میتوان دید.
«کجاییای رفیق؟
کجای رطوبت این تابستان
نگاهت
تمسخری خاکستری
از زندانش بیرون جهیده است (شعر شماره 42 صفحه 78)
میتوان سبک نوشتار خسرو بنایی را آشنایی زدا و هنجار گریز دانست که در قالب روایت اتفاق میافتد. گرچه بیشتر شعریهایش در فضایی تاریک ترسیم میشوند اما فضاسازیها و قواعد همنشینی در شعرهایش به گونهای هستند که نوعی همپیوند عینی با مخاطب به وجود بیاید.■
منابع
- بنایی خسرو، ورم کردن روز در خونابه، مجموعه شعر، چاپ اول تهران انتشارات نصیرا پاییز 1395