لارنس؛ روایت را این گونه تعریف میکند: وقوع سازمان یافتهای است، که روی داستان منسجم متمرکز میشود، جنبهی توصیفی آن نسبتاً بیش از جنبهی تحلیلی است. اصولاً علم روایت شناسی با پروپ آغاز شده است این کتاب بر پژوهش اساطیر، بررسی ساختار روایت، نظریه ادبی تاثیر قاطع داشت مجموعه شعر " تا آخر دنیا برایت مینویسم " شامل 78 صفحه شعر میباشد که توسط انتشارات آرادمان به چاپ رسیده است میتوان بیشتر سرودههای این دفتر را شعرهایی روایی دانست چراکه اساس آنها استوار به روایتی است
«"سلام "، حال شما؟ طبق عادتی دوسه سال است
که ارتباط من وتو همین سلام وسوال است
سلام حال شما راستی چه صبح سیاهی
همان که شایعه میگفت فصل فصل زوال است (شعر سال شغال، صفحه 7)»
همانطور که در نمونه فوق مشاهده میکنید آغاز شعر مبتنی بر دیالوگی بین راوی و مخاطب است وهمین دیالوگ از ابتدا شعر را وارد بنیانی روایی مینماید. زیرا روایت داستانی در یک قالب ساختاری است. و راوی میتواند نقش ویژه خود را در این روایت بیابد. کسی که لایههای معنایی غیر زبانی را به متن میافزاید. راوی همچنین این فرصت را دارد تا واکنش مخاطب در برابر داستان را مشاهده کند تا روش بیان خود را با مضمونهای روشن با بالابردن میل مخاطب اصلاح کند. فراینددیالکتیکیبیان که گاهی اوقات وقتی که روایت به پیرنگ مقید شده باشد زیر لایه سطحی پنهان است مانند نموه زیر:«چقدر آینه بستم به شاخههای درختی که در تلاطم کوچ است
در امتداد خزان وغروب سمت خیال تو در توهم کوچ است
چقدر آینه بستم فقط به خاطر یک لحظه رقص بارش تصویر که انعکاس نگاه تو در حوالی صحرا تب ترنم کوچ است (شعر بهار میرسد اما ... صفحه 13)»
در نمونه فوق افزون بر قابلیتهای تصویر سازی شعر دو عنصر حرکت و زمان شعر را بر محوری روایی پیش میبرند با آن که تصویر سازی شاعر بر روایت آن غلبه دارد گرچه
خودهنر روایت به خودی خود یک امر بسیار مهمزیبایی شناسانهاست
«به التهاب مفرطی تمامی از درون گسست
به یمن آنکه سالها قراربود وانتظار
دلم به جاده وجنون به اشتیاق دل نبست
تو آخرین الههی رکوع وسجده منی
ولی چه زود قامت نماز اخرم شکست (شعر خزان ناگهان صفحه 20)
راوی در هر واریاسیون اشکال متعددی دارد گاه کنشی ساده وگاه زنجیرهای از کنشهای پیوسته وگاه تنها به بیان احساس در شعر میپردازد نمایانگر نقش ویژهی نهایی وتجریدی. در این شعر افزون بر نقش ویژه راوی وکنش او در مسیر شعر، شاعر به خوبی از ظرفیت همنشینی کلمات استفاده کرده است. و اگر بینا متنیت را نوعی بازتاب هنر واندیشههای دیگر در اثر هنری بدانیم همانطور که هگل به آن اشاره میکند اشاره شاعر به این خانه سیاه است فروغ را میتوان از آن دسته بینامتنیت ها دانست.
«آن سوی آب همان بود که در خاطرهها میگفتند
این حوالی همه وقت وهمهی منظرهها دلگیر است
این طرف شهر پر از دود پر از نا معلوم
این طرف "خانه سیاه است" سیاه است ویا دل گیر است(شعر خانه سیاه است صفحه 24 »
متنصدای روایتگر است، در حالی که راوی متعلق به جهانی ساختگی یا خیالی و نه واقعی استاین المانها شامل ایدههای ضروری ساختار روایت با شروع و میانه و پایان یاشرح– توسعه– نقطه اوج – پایان، با رویدادهای مهم و محرک که در خطوط پیرنگ به صورت منسجمساختاربندی شدهاند، قابل تشخیصاند. باتمرکز ویژه روی بیثباتی که شامل یادآوری گذشته، توجه به اتفاقات حال و پیش بینی آینده یا پس آمد میشود، برشخصیتها و شخصیت پردازیمیتوان تکیه کرد.
«تمام راه بی تو بدون ارتباط دستهای گرم تو دویدهام
و روی برف سهمگین آخرین غروب بی هدف تر از همیشه
خط کشیدهام
نفس نفس زنان تر از مسافری که گم شده در ازدحام سوز برف وخشم باد
به متنهای دور دستهای دور گمترین نهایت شب زمین رسیدهام
به شرق کورسوی محو واحتمال لرزش چراغ کلبهای در انتهای قطب
سقوط پیکر عظیم مرگ را به خاستگاه انجاد وگور یخ کشیدهام (شعر زمستان صفحه 31) شعر نمود دیگری از روایت است وفیگورهای واژگانی میتواند بر زیبایی هنری شکل روایت تاثیر بگذارد در واقع علیرضا بهرامی با گزینش واژه هاوچیدمان آنها و خلق تصاویر با مخاطب ارتباط برقرار میکند و با استفاده از این مکانیزم روایت میکند او اهل فضل فروشیهای روشنفکرانه و یا پانوشت نیست همه چیز به سادگی در این مجموعه رخ میدهد. به سادگی وبا زبانی ساده اما عمیق واستعاری.
«بزن دوباره به شن باد تا دوباره بکوچیم
به رقص وهلهله برخیز بی بهانه بکوچیم
به اعتبار غرور وقیام مرد قبیله
تمام بادیه را تا پس از کرانه بکوچیم (غزل بخوان صفحه
55)»
از علیرضا بهرامی پیشتر مجموعه شعرهای «تا آخر دنیا برایت مینویسم»، «وقتی که برف میبارد» و «اصلاً مهم که نیست» منتشر شده است. او دبیر جایزهی کتاب سال شعر – خبرنگاران، دبیر سلسله نشستهای فرهنگی عصر روشن، مدیر ماهنامهی در دست انتشار عصر روشن و عضو شورای سیاستگذاری جایزهی کتاب سال غزل است.
بیشتر شعرهای این مجموعه به شکل اول شخص روایت میشوند استفاده از این نوع راوی تکنیکی است که بعد احساسی مخاطب را بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد و موجب روانی وسادگی شعر میگردد.انتخاب راوی «همودایجتیک» که تجارب شخصی و ذهنی خود را به عنوان شخصیتی از داستان تشریح میکند و محور اساسی شعر، در واقع ذهنیت و فردیت شاعر است که در پیوند با عناصر هستی خود را نشان میدهد در پایان باید گفت علیرضا بهرامی شاعری است که واژهها را به گونهای کنار هم قرار میدهد که تصاویر خیال انگیز ومعناهایی عمیق ایجاد مینماید
منبع:
بهرامی علیرضا، تا آخر دنیا برایت مینویسم، نشر آرادمان تهران 1393 چاپ دوم■