برای به وجود آمدن جادوی شــعر تنها احســاس کافی نیســت بلکه شــاعر بایــد تمامی اشــیاء را فرا بخواند تــا آن اثر از مرحلهٔ هنر فراتر رود و در دلها جاری شود.
1
به آمدنت فکر که میکنم
قطاری از میان آشپزخانه رد میشود
و تو از تمام پنجرههایش
دست تکان میدهی
و من دلم ضعف میرود
برای گرفتن دستهایت
در اینجا نماد دوری و سفر تمام بر عهدهٔ «قطار» گذاشته شده است. و این دلبستگی آنچنان است که بلافاصله ریلی وســط آشپزخانه کشــیده میشود و قطــار با آن صدای مخصوصش از آنجا عبور میکند
و دستی که از تمام پنجرهها به شادی برای او بیرون آمده و ابراز احساســات میکند.
شعر تمام مقدمات تأثیرگذاری عاطفی را آماده میکند و تصویر ناممکن
را برای خواننده باورپذیر میکند. آنهم عبور قطاری از میان آشپزخانه است. ما میبینیم که چقدر آرزوی دیدار مهم و قوی است که شاعر به راحتی احساسات نمادین خود را منتشر میکند و ما با میل و رغبت به خواسته شاعر تن میدهیم.
در شــعر 2 از واژه حصار به عنــوان محدودیت اســتفاده شده اســت. شــاعر میپندارد دختری که اجازه ندارد حصار را بشــکند و خراب کند و آزادی را هر چند برای مدتی کوتــاه تجربه کند
کم کم خود به «حصار» تبدیل میشود. ترکیب پنجره خیس
شــاید در نظر شاعر گریســتن گاه گاه دختر باشد و شاید حصار دختریست که ناتوان از راه رفتن و بازی
است. پسران همسایه تنها آرزوی اوست برای بازی که همان زندگی است.
2
حصار
نام دیگر دختریست
که از پشت پنجره خیس
به تماشای بازی پسران همسایه
مینشیند
شــعر «3» کمی فانتزی به نظر میرسد. نه طنز مهمی در آن جریان دارد و نه اندیشهی ناب شعری.آرزو در کل آرزویی خام است. کسی که از بالای برج شهر به ماشینها خیره شــده است میبیند ماشینی دلــدارش را با خود میبرد. تا اینجای شــعر تصویر حالتی اســت جاذبهدار. اما وقتی آرزو میکند سقوط کند تا آمبولانس از کنار ماشین او عبور کند غلو اندر غلو است. اندیشه مستتر در شعر خام است.
احساســات ناب زنانه در شــعر 4 و 5 به زیبایی پراکنده شده است.
4
پــر میشوم/ از واژه/ از هوا/ از
خنکای نسیم عصر تابســتان/ کم چیزی
نیست/ گفتن از تو
در شعر 6 به تمامی عناصر کاریکلماتور را مشاهده میکنیم. عناصری که شعر را زیبا نمیسازند.
6
گل میگیریم/ دهان گشاد پنجرهای
را/ که منکر عبور تو شود
مفهومی که شــعر 7 دارد بسیار زیباست اما میان
شعر و کلمات قصار در نوسان است.
7
ایــن قاصدکانند/ که ما را به آغوش باد میخوانند
معلوم نیســت شــاعر نماد باد را بــه چه منظور به کار برده اســت. معمولاً باد مظهر پوچی و شــاید
ویرانی است و نوعی بیهودگی.
در شعر 8 وقتی شاعر میسراید «کوه که پشتم نباشد/ باد مرا میبرد» از
باد به عنوان نماد مسلط استفاده شده است.
13
شبها/ از شازده کوچولو میگفت/
و روزها [از] کوزت/ نمیدانست که آخر
قصه/ برای قرصی نــان/ باید موهایش را
بفروشد
اول اینکــه موهایش همان موها اســت یا خیر؟
حسن این شعر بازی با تاریخ ادبیات و شخصیتهای معصوم در آن تاریخ است.
زیبا زیباســت. خیلی زود ســریع در جسم و جان جای میکند. فرق شعر ناب با دیگر شعرهای مصنوع
در همین چیزهاست.
16
اگر بیایی/ بزرگترین خانهٔ دنیا
سهم توست/ ببخش حالا دست و دلم پر از دلتنگیست
در این شــعر یک نوع طنز فاخر و پر از احساس جریان دارد.
و درست شبیه شعر قبل از طنز سرشار است.
17
چقدر پروانه بالای سرم میچرخد/
چقدر/ زنبــور دور دهانــم/ وقتی نامت را
زمزمه میکنم/ هیچ جا برای پنهان کردنت
امن نیست
شعر 19 شعر نابی اســت که به «ماهان» تقدیم شده است.
به پسرم سپردهام پاییز/ بارانی بپوشد،
با جیبهایی اندازهٔ دو دســت/ عشق/
سرزده از راه میرسد
حکایت این شعر ریشــه مفهوم در نامفهوم دارد.
این تعبیر زیبا. رابطه جیب و دســت و عشــق بسیار غبطه برانگیز اســت و عشق که ویرانگر است. شاید
مرگی مفاجاه است همانند سیل و زلزله
23
چقــدر شــاعر بودم/ کــه خیال
میکردم/ میان چهارخانــهی پیراهنت/
میشود سر و سامان گرفت
با نشــانیهایی که شاعر در شعر قبل و چند شعر دیگر میدهد همگی خبر از حالاتی از شیفتگی است
و «دیــدار یار غایب دانی چه ذوق دارد- ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد»
ســعدی را تداعی میکند
اما در شــعر بالا نشــانههایی از یأس و حرمان نیز هست. و اینکه احساســات یک شاعر بسیار رقیقتر
از دیگران اســت و نمیتوان آن را به بازی گرفت.
خیلی سخت اســت که همراه شــعر زندگی کرد و دم بــر نیاورد.
متأســفانه واقعیتهــا در اکثر اوقات خلاف این را میگویند!
24
دریا/ همان زنی/ که روســریاش
را/ به باد ســپرده/ دامن پرچیناش را/ از
سنگ پر کرده/ شاید/ جنگی پیش رو باشد
26
نفس در قفس سینه پرنده/ سرخ
میشود/ وقتی از پشــت پنجره/ آزادی/
صدایش میزند
36
با پاهایی فرو رفته در خاک/ دهانی
دوخته به سکوت/ مغزی پوشالی/ ایستاده
اســت/ و کلاغهای حریــص/ خوابهای
غریبی برایش
میبیند
این شعرها را شعر اعتراض نام میدهیم. شورش بر علیه وضعیت موجود
نه اینکه حدیث نفس باشد که شاعر درد و رنج خودش را فریاد بکشد بلکه به ظلم و تبعیض و نابرابری به عنوان پدیده همگانی مینگرد. شعرهای ۳۷ ـ ۳۸ ـ ۴۲ ـ ۴۹ ـ ۵۷ و به این
شعرها این دلمویه اجتماعی را اضافه کنید.
۵۸
ـمیاندیشم/به حوادث پیله کرده در وهم فردا/به کودکان آینده /چگونه بگویند از رنگها؟؟؟ چگونه بگویند /سفید/رنگ صلح است!!/وقتی سفیدی را /بر کفن مادرانشان
/دیدهاند؟؟/چگونه سرخ را به عشق/مثال بزنند؟؟ وقتی خون پاشیده بر شهر/خانهها/بیمارستانها/ مدرسهها/وسیاه/را چگونه به موی معشوق تشبیه کنند؟؟ وقتی/سیاهی
را با نوازش مشت /بر بدن خود یاد گرفتهاند؟؟/به راستی باید برای رنگها/به فکر معانی دیگر بود.
در شعرهای شیرین ترابی غم و درد و حسرت و نالهٔ جامعه موج میزند. او را میتوان به راحتی شاعری دانست که میداند معنای واقعی شعر چیست. شعر بایستی در اکثر مواقع
از دلمویه های خصوصی فراتر رود. تا حتی همان عشق هم همگانی شود. انگاه شعر تبدیل به موجودی میشود که مرزها را در مینوردد و جهانی میشود. ایا میتوان زیباتر
از این از عشق گفت؟
۲۹
ـعشق / سرزده میآید/ آرام/ چترت را بر میدارد/ و نرم /نرم/تو را به روزهای بارانی /عادت میدهد.
و شاهکاری دیگر:
۵۶
ـشیرینم
شرزه ایی از دیار نخلها
سراسر زخم
به قامت شمشیر
در ابدیتی پر از آب و آفتاب
میان ماهیانی تشنه به ماه
حریر سیاه تن را
به شب سپردهام
وصبح از باکرگی دوباره میترسم
تمام شب آبستن دردم
و تا سپیده گیسوانم را
با انگشت حسرت
شانه میزنم
تیر را
در زه به کمان میکشم
تا زندگی را به چله بنشینم
مهرِ خاک آفتاب سوخته
و خلیج سرزمین مادری را
به دل دارم
مد که برسد
صدفها رابغل میگیرم
و مرواریدهای غلتان را
رشته رشته به گردن میکشم
و در عزای باران نیامده
در سوگواری احساسهای تلخ
به چشمهایم نقاب میزنم
پر تردیدم که
نخلهای
از آغاز گلوله-خورده
را تبر خاهد زد؟؟؟
میخواهم دوباره
در آسمان پشت پنجره
زیر باران برقصم
بی آنکه صبح از شب گذشته ویار داشته باشم
میتوانید این شعرها را نیز به عنوان شعرهای زیبا و عالی انتخاب نمایید. شعر ۸ ـ ۹ ـ ۱۴ ـ ۳۰ ـ ۳۱ ـ ۳۸ ـ ۴۰ ـ ۴۳ ـ ۴۴■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک