مصاحبه اكبري شروه با ميترا بيات

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

خانم بيات براي چي داستان می‌نویسی؟ داستاني كه با زحمت و صرف انرژي می‌نویسی و به سرعت خوانده می‌شه و می‌ره گوشه‌ي كتابخانه. فقط اينكه دوست داري بنويسي، كافيه يا دليل ديگري داري؟

 

نوشتن مثل نفس کشیدن است. می توانیم از یک انسان بپرسیم چرا روی کرهء زمین نفس می کشی؟ یا اینکه چرا وقتی می دوی از پاهایت استفاده می کنی؟ برای خیلی ها نوشتن مثل دویدن است. دویدن در بیابانی برهوت که شاید روزی به آب برسد اما نمی رسد و به همین دلیل از دویدن باز نمی ماند.نویسندگی هم یعنی همین. دویدن و نرسیدن..

 

چقدر به مرزبندي داستان، به جدي و عامه پسند معتقدي؟ تفاوت آن‌ها در چيه؟ مگر هر دو به مسائل زندگي انسانها نمی‌پردازند؟ پس تفاوت در چيه؟

 

به دور از هر نوع ارزش گذاری ای، نویسندهء جدی شاید به قول بعضی ها برای خودش و برای دلش می نویسد اما چیزی را می نویسد که احساس می کند. چیزی را که فکر می کند باید بر زبان فرهنگی یک ملت جاری شود. تراوش قلم نویسنده سرچشمهء این جاری شدن را فراهم می کند. اگر برای نویسنده بخواهند رسالتی تعیین کنند شاید همین باشد یعنی نوشتن بی آن که به چیز دیگری فکر کند. بعضی نویسنده ها هم وقتی تصمیم می گیرند که بنویسند فکر همه چیز را می کنند. بخصوص فکر مخاطب را که اولین فرمولی ست که در ذهن شان شکل می گیرد. تصمیم می گیرند راه حلی برای آن انتخاب کنند. برای همین سعی می کنند طوری بنویسند که دایرهء مخاطبانشان را وسیع کنند. این نویسندگان حتما مخاطبان خوبی پیدا خواهند کرد چون می نویسند تا متاعشان در بازار عرضه شود. اما نویسنده ای که صرف نوشتن و نشر و توزیع برایش اهمیت چندانی ندارد و فقط به گزاره ای فکر می کند که بر زندگی اش هجوم می آورد وروز گارش را سیاه می کند آثارش نمی تواند همه پسند باشد

 

براي نوشتن يك داستان، كوتاه يا بلند، منتظر الهام می‌نشینی يا می‌گی می‌خواهم يه داستان بنويسم و فكر می‌کنی تا سوژه‌ي مناسب پيدا كني و قصه را بسازي؟

الهام گرفتن یا به قولی متاثر شدن، اولین نقطه شروع آفرینش یک اثر خلاقه ست. بی آنکه نویسنده تحت تاثیر موضوعی قرار بگیرد بعید است که بتواند اثر خلاقه و تاثیر برانگیزی بنویسد. هر قدر متاثر شود متاثر می کند. و هرچقدر از دل بنویسد بر دل می نشیند.

اول به مضمون فكر می‌کنی و بعد بر اساس آن داستان می‌سازی يا اول قصه را پيدا می‌کنی و بعد مضمون را در آن می‌گنجانی؟

 

فکر می کنم ایدهء اصلی نوشتن برای من از یک حادثه یا یک روایت یا یک تصویر شروع می شود که همراه با بر انگیختن حسی ست که این نقطهء آغاز را تا سرانجام می کشاند

 

وقتي قلم را در دست می‌گیری تا بنويسي، چند درصد قصه را توي ذهنت داري؟ اصلا قصه‌ای داري يا بداهه می‌نویسی تا در حين نوشتن قصه ساخته بشود؟

 

مطمئنن چیزی از کل کار در نظر ندارم وگرنه در مدت کوتاهی آن را به اتمام می رساندم. اما این گره های کوری که از درون بارقه ای شده اند کم کم باز می شوند و شکل می گیرند.

 

  چقدر حسي می‌نویسی و چقدر تكنيك برایت مهمه؟ اول حسي می‌نویسی و بعد تكنيك را اعمال می‌کنی يا از همان اول تكنيك نوشتنت مشخصه؟

 

چیزی که در ذهن من نقطه ای برای شروع نوشتن می شود جرقه ای ست که با حس شروع می شود و کم کم شکل و ساختاری پیدا می کند که نیاز به تکنیک و روایتی خاص خود پیدا می کند

 

آيا يك نفس می‌نویسی و بعد در بازنويسي، داستان را اصلاح می‌کنی؟يا در حين نوشتن، حك و اصلاح را هم اعمال می‌کنی؟

 هر چند روز یک بار نوشته هایم را حک و اصلاح می کنم و با همین اصلاحات از همان صفحات اول ساختار داستان شکل واقعی خود را پیدا می کند

  معمولا روزي چند كلمه می‌نویسی؟ اصلا حساسيتي روي تعداد كلماتي كه در روز می‌نویسی داري؟

 گاهی هفته ای چند صفحه و گاهی روزی چند صفحه. اما سعی می کنم روزانه بنویسم حتی اگر در پایان روز نوشته ها را پاک کنم تا دوباره از نو بنویسم. وقتی شروع به نوشتن می کنم به چیزی فکر نمی کنم جز به واکندن آن چه که بر گلوی فشرده ام پیچ خورده. چیزی که مثل یک کلاف دور می زند و چمبره می شود تا راه تنفسم را ببندد. واین کلاف سر در گم هفته ها و ماه ها و سال ها طول می کشد تاکم کم راه باز کند و گره پشت گره باز شود و از نوک انگشتانم سر ریز شود روی حروف سفیدی که بر تختهء سیاه صفحه کلید بیتوته کرده اند .

 

  ملاكت در انتخاب زاويه ديد چيه؟ از اول تكليفت را روشن می‌کنی يا اول می‌نویسی و بعد روي آن فكر می‌کنی؟

 

گاهی زاویه دید مشخص با خود کار به ظهور می رسد و گاهی برای انتخاب زاویهء دید وقت و انرژی زیادی در باز نویسی اثر صرف می کنم. زاویه دید نوع نگاه نویسنده به سوژه را نشان می دهد و از این نظر اهمیت ویژه دارد .

 

 حداقل زماني را كه براي نوشتن يك رمان متداول، مثلا 200 صفحه‌ای پيش بيني می‌کنی چندماه است؟

 

بستگی به رمان دارد کار ی را در عرض یک سال می شود جمع و جور کرد. گاهی یک سال دوسال و شاید بیشتر. و کار دیگری ممکن است تا ده سال هم طول بکشد.

 

بازنويسي چقدر واست مهمه؟ آيا وسواس زيادي در بازنويسي داري و به تمام كلمات و جملات حساسي؟

 مهم ترین قسمت نوشتن یک رمان و یا داستان بازنویسی آن است.نوشتن بدون باز نویسی شبیه طرح بی رنگی ست که هر گز نمی تواند بیانگر حس و ایدهء یک تصویر گر باشد

 

   با كامپيوتر مي‌نويسي يا روي كاغذ؟ زمان و مكان نوشتن چقدر واست مهمه و شرايطش چيه؟

 ده سال است که با کامپیوتر می نویسم و نوشتن با کامپیوتر به من کمک می کند که به راحتی بتوانم در نوشته هایم دخل و تصرف کنم و احاطهء بیشتری بر کل کارهایم داشته باشم.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692