گرگ سینما
مگر میتوان ظهور فیلمساز بزرگی همچون اسکورسیزی در دههٔ 70 میلادی را چیزی به جز نعمت برای سینمای آمریکا و یا حتی سینمای جهان قلمداد کرد؟! «خیابانهای پایین شهر» و «راننده تاکسی» او،آیینههای تمام نمای جامعهٔ آمریکا در دههٔ مذکور بودند و نیویورک مرموز و مملو از ناهنجاری، بزهکاری، فساد و خون را مبرهنتر از هر اثر دیگری در سینمای آمریکا مصور کرده و جامعه شناسی دقیق اسکورسیزی را بیش از پیش نمایان میکردند. از آن هنگام تا به امروز، اسکورسیزی همواره مماس با جامعهٔ خود حرکت کرده و روز به روز بر وجه مسئولانهٔ آثار خود، چه در قبال مخاطب و چه در قبال جامعه افزوده
و از این روی، آثاری همچون «راننده تاکسی» و «رفقای خوب» و «کازینو» را اقتباسهایی از واقعیت قرار داده تا بدین وسیله و با ارجاع به واقعیات تاریخی و بهره گیری از جامعه شناسی دقیق خود جامعهٔ کشورش را آسیبشناسی و آینگی نماید و حال نوبت به وال استریت رسیده است.
به یاد بیاورید تجربهٔ تماشای «وال استریت» الیور استون که حقیقتاً آدمی را از تماشای فیلمی سه ساعته دربارهٔ وال استریت بیمناک مینماید؛چرا که استون،آنچنان جدی و همه جانبه روی جزئیات وال استریت متمرکز شده بود و مانور میداد و پرگویی میکرد (و لابد هم انتظار داشت که مخاطب، تمام آن جزئیات خشک و بی روح و فاقد جذابیت و ظرفیت دراماتیک را بدون حتی لحظهای پلک زدن دنبال کرده و به خاطر بسپارد) که مخاطب را هر ده دقیقه یکبار ناگزیر به برخاستن و آب خوردن جهت پرهیز از خمیازه کشیدن و سنگین گشتن پلکهای چشم مینمود و با این تفاصیل و پس از گذشت 26 سال از ساخت فیلم «وال استریت»،حتی وجود اسکورسیزی (که برخلاف استون،عادت به مونولوگ گویی و ایراد سخنرانیهای پر طمطراق و نوکر فرض کردن مخاطب و... ندارد) به جای استون و «گرگ وال استریت» به جای «وال استریت» نیز حس چندانی از خوشبینی پدید نمیآورد. اما تنها پس از سپری گشتن پنج دقیقه از تماشای فیلم، میتوان دریافت که با فیلمی نه خشک و کسل کننده و بی
روح، بلکه جذاب و تماشایی و میخکوب کننده مواجهیم به گونهای که «گرگ وال استریت» را میتوان از زمان «رفقای خوب» تا امروز، پر انرژی ترین فیلم اسکورسیزی دانست.
تصور اولیه این بود که اسکورسیزی همچون «رفقای خوب» و «کازینو»، سوای جامعه شناسی و آسیب شناسی دقیق لایههای اجتماعی،فساد و خون پشت اقتصاد را مخفی نمیکند و صدالبته اسکورسیزی این مهم را با شیوهای کاملاً متفاوت از گذشته به تصویر میکشد. با فیلمسازی مواجهیم که یکسال پس از «خیابانهای پایین شهر»، «آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند» را میسازد و یکسال پس از ساخت فیلمی به شدت اجتماعی و جامعه شناسانه با نام «راننده تاکسی»، اثری کاملاً شخصی با نام «نیویورک نیویورک» را خلق میکند و سه سال پس از اثر جاودانهاش در ژانر درام-بیوگرافی-ورزشی با نام «گاو خشمگین»، کمدی سیاهی همچون «سلطان کمدی» را میآفریند و پس از «رفقای خوب»، «تنگهٔ وحشت» و «عصر معصومیت» را به عنوان دو تجربهٔ کاملاً متفاوت در کارنامهاش ثبت کرده و پس از «کازینو»،بیوگرافی تصویری جامعی از دالایی لاما با نام «کندون» میسازد و «آخرین وسوسهٔ مسیح» اش، مؤثرتر از بسیاری از آثار مذهبی سینمای آمریکا میگردد. از یاد نبرید اثر زیبا و چشم نواز و خانوادگی اسکورسیزی با نام «هوگو» را که یکسال پس از فیلم دیوانه وار «جزیره شاتر» ساخته شد. آری! اسکورسیزی مرد تجربههاست. آموختن و آزمودن و آزموده شدن، همچنان آرمانهای نخست او هستند و حال،وی در مسیر این تحقق هرچه بیشتر این آرمانها،یک کمدی سیاه تمام عیار و دیوانه کننده آفریده است.
پرسش اول: آیا به یک جوی پر از کثافتمینگرید؟ پرسش دوم: آیا به جوی پر از کثافتی که یک نفر در حال بهم زدن آن میباشد به گونهای که بوی گنداب آن همه جا را فراگرفته استمینگرید؟ یقیناً پاسخی که به هردو پرسش شوکه کننده خواهیم داد منفی است اما اسکورسیزی با هنرنمایی هرچه تمامتر،ما را به مدت 180 دقیقه در نهایت لذت، محو تماشای این جوی گردانیده و این یعنی هنر کمدی سیاه. تمامی المانهای لازم برای شکل گیری کمدی سیاه، در «گرگ وال استریت» بکار گرفته میشوند. به پیشامدهای اسفناک درون فیلم بنگرید: پیشامدهایی مملو از فساد جنسی، فساد مالی، خیانت، هرزگی، مواد مخدر، غرایز حیوانی و... که جملگی با حداکثر صراحت و صداقت ممکن در میزانسن اسکورسیزی جای گرفته و صدالبته مایههای اغراق نیز جهت خلق لحنی کمدی، چاشنی آن گشته و کمدی سیاه دیوانه واری را رقم زده که آغازی آتشین و پر انرژی داشته و به استثنای یک سوم پایانی فیلم که در راستای ایده ناظر فیلم، درام بر کمدی غالب میگردد، با همان انرژی به کار خود ادامه میدهد.
فیلمنامهٔ وینتر مملو از موقعیتهای کمدی بوده و حتی یک لحظه هم از ریتم نمیافتد. در نیمهٔ اول فیلم و در به تصویر کشیدن همزمان زندگی خصوصی جوردن بلفورت و فعالیتهایش در شرکت استراتون اوکمانت (که هردو دارای موقعیتهای ناب کمدی میباشند) تعادل را حفظ کرده و تمام موقعیتهای کمدی را یکجا لوث نمیکند و هر کجا که از کمدی موقعیت خبری نیست، کمدی کلامی در قالب دیالوگها خودنمایی میکند. در نیمهٔ دوم فیلم نیز همزمان با افزایش فراز و فرودها، رویدادها تدریجاً جنبهای دراماتیک به خود میگیرند تا جایی که در یک سوم پایانی اثر، بخش درام غالب گشته و بخش کمدی را به ثمر میرساند. جزئی نگری به خرج داده شده در پرداختها، حتی تیپهای اثر همچون براد را نیز دارای قصه و یا نشانههای شخصیتی نموده و تقریباً هیچکدام از شخصیتها و تیپهای مؤثر در داستان، فاقد هویت نمیباشند.
اما ساده انگارانه است اگر جاذبهٔ فیلم را فقط و فقط منحصر در جذاب مصور نمودن سیاهیها بدانیم. آری! آنچه «گرگ وال استریت» را غنی میگرداند در جامعه شناسی موشکافانهٔ اسکورسیزی، تحت لوای لحن کمدیاش نهفته است. در «گرگ وال استریت» برخلاف «وال استریت»، با یک مشت کُت و شلواری پوش غریبه و طبقهٔ ثروتمند (که در «وال استریت» گویی خود به خود پدید آمدند) که زبانی بیگانه و غیرقابل فهم را دارا هستند مواجه نیستیم. طبقات متوسط و فرودست در میزانسن فیلمساز، بسیار مبرهنتر از طبقهٔ ثروتمند نمایش داده میشوند و در واقع آنها هستند که به سبب فقر و نیازمندی، ابتدا خود خوراک وال استریت گشته و سپس آن را میسازند. دانی و رفقایش (که جملگی از طبقات متوسط و فرودست هستند) بهترین گواه بر این مدعا میباشند. اسکورسیزی، موشکافی لایههای اجتماعی در فیلم را تا جایی پیش میبرد کهتم پس زمینهای فقر که عملاً در فیلمنامه مفقود گشته بود را برجسته کرده و «فقر، فساد میزاید» را به بهترین نحو ممکن در فیلم معنا میکند. زبان و فرهنگ وال استریتی ها در «گرگ وال استریت» برخلاف «وال استریت»، نه اعیانی و اشرافی،بلکه برگرفته از عامهٔ مردم میباشد. به عبارت دیگر، اسکورسیزیوال استریت را از زبان عامهٔ مردم آمریکا، بیان و از نگاه آنها رصد میکند؛ بدون اینکه فرهنگ اعیانی وال استریت را با فرهنگ عامهٔ مردم آمریکا یکی کند. اگر در «وال استریت»، مخاطبان استون، منحصر در هم سن و سالهای او و یا حداکثر جوانان دهههای 80 و 90 بودند،اسکورسیزی در «گرگ وال استریت»، جمعیت هدف و دایرهٔ تماشاگران و مخاطبان هشدارها را جوانان امروز و فردا (به عنوان بزرگترین فرصتها برای پیشرفت کشور) قرار میدهد تا چنین فرصتهایی، همچون تراویس بیکل (و البته اینبار در قالبی متفاوت) به تهدید بدل نگردند. به بیانی سادهتر،اگر استون در «وال استریت»،سیستم و خطای آن (پوستهٔ قضیه) را شناسایی کرده بود، اسکورسیزی در «گرگ وال استریت»، خوراکها و سازندگان سیستم (هستهٔ قضیه) را شناسایی میکند.
اما طبیعی است که در فیلمی که در آن، جمعیت هدف و دایرهٔ تماشاگران و مخاطبان هشدارها جوانان هستند، شخصیت اصلی فیلم (به عنوان بستر کمدی-درام) نیز یک جوان سمپاتیک باشد. جوانی که سرشار از عطش و خواستههای اجتماعی و خواهان ترقی است و از این روی، ابتدا خوراک و سپس در قالب شرکت استراتون اوکمانتف یکی از سازندگان وال استریت میگردد و داستان فیلمف داستان ظهور و صعود و سقوط اوست و برای ایفای نقش چنین ضدقهرمانی، چه بازیگری بهتر از لئوناردو دی کابریو؟! بازیگری که همچون کاراکترش جوردن بلفورت، سرشار از عطش و خواهان ترقی است و همزمان با فوران عطش جوردن بلفورت، اسکورسیزی نیز به دی کابریو مجوز شعله ور کردن آتش درونش را اعطا میکند. آری! این تنها مرتبهای بود که اسکورسیزی، دی کابریو را به معنای حقیقی کلمه «آزاد» میگذاشت و حاصل اش شد یکی از بهترین بازیهای زندگی دی کابریو و لئو سرانجام توانست خود را از حضور به حصول برساند. برای اثبات ادعاهای مذکور، تنها کافی است به نمایش خارق العادهٔ دی کاپریو در سکانسهای سخنرانی جوردن بلفورت بنگریم. تا پیش از این مشهورترین سخنرانی وال استریتی را گوردون گکو به عنوان کاراکتر ساختهٔ دست مایکل داگلاس در «وال استریت» ایراد کرده بود که نطقی پرطمطراق اما ایستا به حساب میآمد. جوردن بلفورت به عنوان کاراکتر ساختهٔ دست دی کابریو اماحتی اگر به پای زیرکی و ابهت گکو نرسد، سمپاتیک و پرتحرک است و مؤثر و این دقیقاً همان چیزی است که گکو کم دارد و به همین دلیل است که به رغم تمام ابهت و زیرکی و جاه طلبی موجود در او، دامنهٔ تاثیرگذاری اش، از استون و هم سن و سالهایش و نهایتاً جوانان دهههای 80 و 90 (جوانان دیروز) فراتر نرفته و عملاً در سیر زمان منقضی میگردد. گکو، هر کجا که میتواند با جزئیاتی سرسام آور وارد مغز مخاطب میشود اما از به دست آوردن دل مخاطب عاجز است. بلفورت ظاهراً کم ابهت اما درست برخلاف گکو از سویی اگرچه تمایل به بازگو کردن جزئیات دارد اما پس از سپری گشتن لحظاتی، میایستد و لبخند می زند و با همان زبان عامهٔ مردم به ما میگوید که قرار نیست از تمام جزئیات (خصوصاً آن جزئیاتی که هیچ ربطی به داستان مرکزی فیلم ندارند) مطلع شویم و از سویی دیگر، با تمام شور و انرژیاشبه قلب مخاطب خود ورود میکند و دامنهٔ تاثیرگذاری او، بی تردید جوانان امروز و فردا را دربرمی گیرد. سوای اینها و به رغم اینکه نگارنده، به شدت با اعطای لقب «دنیروی جوان» به دی کابریو مخالف است اما نمیتوان انکار کرد که شور و انرژی به خرج داده شده توسط دی کابریو در این فیلم (که تا پیش از این در آثار اسکورسیزی، منحصر در دنیرو و تا حدودی جو پشی بود) ناخودآگاه، یادآور دنیروی جوان است و این یادآوری،با مراجعه به لحن و بیان دی کابریو، خصوصاً در لحظات خشم، جنبهٔ پررنگتری به خود میگیرد. علاوه بر اینها، دی کابریو در «گرگ وال استریت» با وجود برخی شباهتهای میان جوردن بلفورت و فرانک ابینگل (کاراکتر ساختهٔ دست دی کابریو در «آگه میتونی منو بگیر») حتی ذرهای از شیطنت کاراکتر خود در «آگه میتونی منو بگیر» قرض نکرده و کاراکتری مستقل خلق میکند.
به یقین ظلم بزرگی است اگر از خالق "گرگ وال استریت" هیچ نگوییم. حتی اگر میزانسن های شلوغ درون شرکت استراتون اوکمانت (که بنا به وعدهای که در ابتدای فیلم به ما داده شده بود، گویی که یک جنگل را به تصویر میکشد) و میزانسن سکانسهای اعتیاد (خصوصاً سکانس وخامت حال جوردن و دانی) و امثالهم را درنظر نگرفته و آنها را نسبت به آثار پیشین اسکورسیزی، هیچ بپنداریم، انرژی فیلمساز در پشت میزانسن ها را اما نمیتوانیم انکار کنیم. انرژی که به بهترین نحو،به صحنه و بازیگران منتقل گشته است (بهترین گواه بر این مدعا، همان سکانسهای درون شرکت استراتون اوکمانت است). این انرژی از شور و شوق میآید؛ از شوق دست یابی به آرمانها (آموختن و آزمودن و آزموده شدن) و همچنین احترام و احساس مسئولیت نسبت به خود و مخاطب و هنر.
به جرأت میتوان ادعا کرد که ساختن این «گرگ وال استریت» فقط و فقط از عهدهٔ اسکورسیزی برمی آمد و بس. مردی که عاشق آموختن و آزمودن و آزموده شدن و به تبع آن، عاشق سینماست و حتی در هفتاد و یک سالگی نیز پیری و خستگی نمیشناسد و حاصل این سخت کوشی، یکی از بهترین فیلمهای سال 2013 سینمای آمریکا را رقم زده است. فیلمی از اسکورسیزی و در واقع، فیلمی از یک «گرگ سینما»■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک