گاهی به پشت سرت نگاه کن
مشخصات کتاب:دوشنبههای آبی ماه/ نویسنده: محمد رضا کاتب / ناشر: نشر صریر /چاپ اول پاییز 75 / تیراژ: 5000 جلد / تعداد صفحات: 224 صفحه
چرایی بازخوانی و بازطرح این رمان:حالا که زمانی بیش از 20 سال از نشر این رمان گذشته است و نویسندهٔ آن دیگر حساسیتهای تند و تیز را نسبت به نوشتهاش ندارد، میتوان با تأمل و تعقل در مورد این رمان نوشت. محمدرضاکاتب به آنچه که میخواسته رسیده است؛ کسب جایزه کتاب سال دفاع مقدس در سال 73 به خاطر کتاب "فقط به زمین نگاه کنید" و همچنین اخذ جایزه برترین رمان سال منتقدان و نویسندگان مطبوعات به خاطر رمان "هیس" در سال 78. با توجه به آنچه خواندید، شاید بتوان گفت که کاتب آردش را بیخته و الکش را آویخته است!
قصهٔ رمان:
بسیجی جوانی به نام بابا در منطقهٔ جنگی حضور دارد. وی علیرغم قرار گرفتن در کنار فرماندهای قدیمی که سرهنگ ارتش است به کار خود میپردازد. بابا نظرات و پیشنهادات خود را دارد و با کله شقی خاصی فرامین شخصی را به اجرا در میآورد. ذهن بابا عافیت اندیش و مصلحت گرا نیست و در تمامی لحظات رمان فردی است به شدت عمل گرا که با وجود زخمهای بسیار کوشش میکند در تمامی صحنههای سخت و موقعیتهای دشوار حضور یابد. این فرماندهٔ جوان معتقد است که حضور فیزیکی فرمانده میتواند بیش از داشتن مهمات و ادوات سبک و سنگین، کارآمد و کارساز باشد.
شخصیتهای رمان:سرهنگ: یک ارتشی که اینک در صفوف رزمندگان بسیجی از میهن خود پاسداری میکند. او چالشیترین شخصیت رمان است که در ابتدا نمیتواند فرماندهی یک جوان بسیجی را بر خود هموار سازد. سرهنگ که به علت توان بالای خود در طرح نقشههای جنگی به "مهندس" شهرت یافته است در سایهٔ توان و بیپروایی بابا قرار میگیرد. وی پس از گذشت مراحل مختلف و دیدن عزم
جزم بابا در مقاومت همه جانبه، عاقبت فرماندهی بی چون و چرای او را میپذیرد. سرهنگ، سرانجام در یکی از مناطق محاصره شده در کنار سایر رزمندگان به شهادت میرسد.
بابا: فرماندهٔ جوان بسیجی، گرچه "بابا" خوانده میشود اما در زندگیی پشت جبههاش فردی است عقیم که نمیتواند طعم پدر شدن را بچشد. اما همین فرماندهٔ بسیجی در منطقه، بابای دیگر رزمندگان است و میکوشد این پدری و سرپرستی را حتا در بدترین لحظات و زخمبارترین حالات انجام دهد. فرماندهٔ کهنه کار ارتش از برابر بابای جوان عقب میکشد تا او با دستوراتی که ناقضِ عقل عافیت اندیش است، صف رزمندگان را فرماندهی کند.
صدیقه: زنی که به تمامی معنا یک زن وفادار، کم توقع و عاشق است. او چیزی از شوهر خود نمیخواهد جز عشق و در کنار او ماندن. این زن حاضر است تمامی عمر خود را پای شوهری فدا کند که نمیتواند طعم مادر شدن را به او بچشاند. صدیقه زنی است که تنهایی، مونس همیشگی اوست مگر در مواقعی که شوهرش به شدت مجروح شده و یک یا دو ماه در خانه بستری باشد.
ابوالقاسم: پدر بابا است که با حضور گاه و بی گاه او میتوانیم گوشههای تاریک شخصیت قهرمان داستان را بهتر ببینیم. ابوالقاسم با نور حضور خود، پرده از نیمهٔ خجالتی، دست و پا چلفتی و بی مسئولیت بابا در زندگی زناشویی برمیدارد. تذکرات و پرخاشهای او گاهی میتواند این جوان را اندکی (فقط اندکی) به همسر با وفایش نزدیک کند.
ممدو: شخصیتی که همراه بابا در صحنههای مختلف حضور مییابد تا با حضور خود شخصیت قهرمان را وضوح بیشتری ببخشد. نویسنده محترم لطف فرموده و پس از گذشت 184 صفحه از کتاب، نام کامل ممدو را برای خواننده فاش میکند تا دریابیم که نام اصلی وی محمد دولتشاهی است!
رمانی اندک مدرن:
ظاهراً قرار است رمان دوشنبههای آبی ماه، رمانی مدرن باشد که در کش و قوس و رفت و آمدهای پاندولوار خود ذهنیت راوی را با روایت داستان ادغام کند و به خواننده ارائه نماید. نویسنده از همان آغاز روایت خود با حرکتی آونگی میان زمان و مکان جا به جا میشود تا نو بگوید و نو بنویسد اما در برخی قسمتها این حرکت موّاج چیزی جز سردر گمی برای خواننده نخواهد داشت.
شکستن قواعد نوشتن و حرکت تبدیل زبان نوشتاری به گفتاری و پس و پیش کردن فعل و فاعل و نهاد و گزاره به تنهایی نمیتواند یک رمان مدرن بسازد و این همان نکتهای است که اینک محمد رضا کاتب از پس عبور سالها خود به نیکی میداند. بازی با کلمات، نخستین وجهی است که از نام فصلهای کتاب آغاز میشود و با نام ابرقهرمان داستان ادامه مییابد. این طنز شاید ریشه در همان پیشینهٔ نوشتاری نویسنده دارد که با مخاطب خود به لفاظی میپردازد.
رمان پنج فصل دارد با نامهای ماه دوشنبه، آبی ماه دوشنبه، دوشنبههای آبی ماه، آبی دوشنبههای ماه، هنوز دوشنبه است. کلمهٔ دوشنبه تنها واژهٔ تکرار شونده در نام تمامی فصول کتاب است و اشاره دارد به گذر زمان و نیز روزه دار بودن همیشگی بابا یا همان ابرقهرمان داستان در روزهای دوشنبه.
داستان با کشمکش آغاز میشود، کشمکشی میان سرهنگ کارکشته و قدیمی با فرماندهای جوان و بسیجی. اما آنچه خواننده را در نهایت تا پایان ماجرا با خود میبرد شرح قهرمان بازی و جسارت بابا به عنوان یک فرماندهٔ جوان است که با دستهای خالی و استمداد از گوشت و استخوان نیروهایش در برابر دشمن میایستد تا قطعهای از خاکش را از دست ندهد.
با اینکه رمان در سال 75 به چاپ رسیده اما همچنان دچار نوعی شیفتگی و شعارزدگی دههٔ شصت است. به علل گوناگون لازم بود که در آن برهه از زمان داستانهایی نوشته شود که مواد اولیهٔ آن اغراق گویی و شعار باشد چرا که کشور هنوز درگیر جنگی نابرابر و خانمان سوز بود اما پس از یک دهه و با پایان یافتن جنــگ، آیا باز هم لازم بود با همان نگاه، به ادبیات مقاومت
وارد شد و خوراک ذهنی خوانندگان را فراهم نمود؟
درست است که سازندگی و بازسازی نقاط تخریب شده از جنگ تحمیلی، نیازمند افرادی دلسوز و از خود گذشته (فرماندهانی ساده، شجاع و فداکار از جنس بابا) است اما اینجا مهارت، تکیه بر داشتهها و تجربیات است که میتواند راه را هموار سازد.
نوجوان و جوان امروزی باید بداند (و میداند) که هر چیزی باید در ظرف زمانی و مکانی خود سنجیده شود. جوان امروز همان قدر که باید بداند در گذشته چه بر این سرزمین رفته است، باید بتواند درست بیندشد و درست عمل کند تا به آرمانهای خود دست پیدا کند. نسل امروز باید قهرمانان گذشته را به درستی بشناسد تا خود بتواند به قهرمانی برای تاریخ خود تبدیل شود. قهرمانانی که ما (یعنی نویسندگانی که از جنگ مینویسند) به نسل حاضر معرفی میکنند باید از جنسی باشند قابل درک، بدون دروغ، و دست یافتنی. قهرمانان اساطیر و افسانهای به درد همان افسانهها میخورند زیرا که ما در جنگ تحمیلی شاهد بروز و نمایش حماسههایی بودیم که جوانانی از جنس انسانهای خیلی معمولی آنها را ساختند.
ایرادهای نوشتاری:
عدم ویرایش: پارهای از ایرادها برمیگردد به عدم ویرایش صحیح. گاهی نیز نکاتی مثل موارد ذیل نتیجهٔ بی توجهی در ویرایش اثر است.
ص 167: نمیتونم وقت طلف کنم
ص 180: حرف زندنش
بی دقتی در متن: به چند نمونه زیر توجه کنید
ص 204: یه دقیقه بشین عرقت بچاد
ص 213: خودش فرستاده بودش برود. نمیخواست تنها باشد.
ص 113: دو نفر زیر بغل عمو را گرفته بودند از ماشین پایینش میکردند.
ص 154: ممدو گفت: «بپرس تو اینو یک بار ازش»
دراز گویی و مطول نویسی: در برخی موارد این دراز نویسی و عدم رعایت ایجاز، سبب خواهد شد که نویسنده در دام کلماتی بیفتد که رهایی از دام آنها سخت است. نمونهٔ زیر را بخوانید:
ص 155: برای این که تو آنجایی، باید آنجا دنبالش بگردی. چون فقط اونجا میتوانی خودت را پیدا کنی. تو هر جا که فکر میکنی اونجا میتوانی خودت را پیدا کنی مطمئن باش فقط اونجاست که میتوانی خودت ر ا پیدا کنی»
بی دقتی در درست نویسی: باز هم تاکید دارم که نویسنده باید مراقب املا و انشای نوشتههای خود باشد چرا که اثر او تأثیر مستقیم در یادگیری مخاطبان دارد و چه بسا غلط نویسی نویسنده موجب گردد لغات یا جملاتی، با نگارش غلط در فرهنگ عمومی وارد و یا ریشهدار شود.
ص 185: آدمو زله میکنند
ص 186: سر در نمیآورد چرا این قدر دنبالش را دارد.
ص 196: موقع رفتن عیدی به هر کدام از بچههای محمد بکتاش نفری دو تا پنجایی داد.
استفادهٔ نادرست از قلم متفاوت در متن:
در بخشهای مختلف و متفاوتی از رمان متاسفانه قلم دوگانهای استفاده شده است که به یکدستی و یکپارچه بودن اثر لطمه میزند. گاهی در متن از قلم متفاوت به صورت BOLD یا ضخیم استفاده میشود. در پارهای از موارد نویسنده از قلمی دیگر (یعنی قلمی غیر از متن اصلی) استفاده میکند اما استفادهٔ مکرر و نا به جای کاتب از قلم Italic یا کج جز در برخی موارد استثناء، غلط بوده است.
خوانندگان محترم میدانند که برای برجسته سازی بخشی از متن یا تاکید بر یک نکتهٔ خاص و یا حتا تغییر زمان مثل فلاش بک و فلاش فوروارد (یعنی حرکت به عقب و یا آینده) نویسنده از قلمی متمایز از متن اصلی استفاده میکند تا خواننده را متوجهٔ آن نکته نماید. در رمان حاضر این تفاوت قلم (همان گونه که گفتیم) جز در موارد استثنایی نقش خود را به درستی ایفا نکرده و باعث پاره پاره شدن متن گردیده است. برای مورد فوق، شما را به هیچ کدام از صفحات کتاب ارجاع نمیدهیم تا خواننده پس از خواندن اثر، خود پی به صحت و سقم این ادعا ببرد.
سخن پایانی و جمع بندی:
رمان دوشنبهها ... تاکید بسیار بر روایت بر پایهٔ دیالوگ دارد که شاید یکی از ویژگیهای نثر محمد رضا کاتب است. این رمان یک روایت سرراست و خطی نیست اما اگر رفت و آمدهای پی در پی و آونگ وار میان تخیل و واقعیت و فلاش بکها نادیده گرفته شود، یک روایت ساده از جنگ است.
گرچه داستان با کشمکش آغاز شده است اما با این کشمکش ادامه نمییابد. تنها تحول در این رمان مربوط به تغییر نگاه شخصیت سرهنگ یا همان مهندس است نسبت به فرماندهی بابا. درجهدار قدیمی عاقبت درمییابد که در نبود امکانات و تجهیزات نظامی، وجود فرماندهی که خود همراه با رزمندگانش در یک سنگر میجنگند قدرتی را ایجاد میکند که میتواند در برابر هر تهاجمی بایستد، حتا اگر به قیمت جان فرمانده تمام شود.
تاکید:
رمان "دوشنبههای آبی ماه" نیاز به ویرایشِ دوباره و پیرایشِ نو دارد و نویسنده باید به این مهم توجه نماید. گرچه آب از سر کاتب گذشته است و دیگر نیازی به بازبینی آثار خود ندارد اما اگر میخواهد همچنان به آثار گذشتهٔ خویش ببالد، باید این ویرایش نو را بپذیرد.■
منتشر شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک شماره 75
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
دانلود فرم ثبت نام آکادمی داستان نویسی چوک
www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک