هنریترین احساس آدمی، شعر است که تعریف پیگیر آن در فرهنگها و دایره المعارف و... همچنان مسطور و مندرج است. اما قدیمیترین تعریف رایج همان بس که منطقیان میگویند: «شعر کلام خیالانگیز است». عروضدانان نیز معتقدندکه «شعر کلام موزون قافیهدار است». متأخران نیزبا تلفیق این دو «شعر را کلام خیالانگیزموزون قافیهدار» میخوانند. این تعاریف محصول بینشها ومنش های والا وبرترانسانی ست که با خردو احساس آدمی همراه میشود. وجوه مشترک عناصر در تمامی این تعاریف را میتوان این گونه طبقه بندی کرد:
1- کلام بودن (زبان)
2- خیالانگیزی
3- عاطفی - احساسی
4- وزن و موسیقی
5- اندیشه و معنا.
کلام
شکلوفسکی شعر را رستاخیز کلمهها خوانده است. شعر در حقیقت یعنی شکستن، خرد و خمیر کردن احساس، عاطفه، خیال، اندیشه و...که درکلام روی میدهد. در اینجاست که مخاطب بین کلام عادی و کلام ادبی تمایز احساس میکند. البته این فرایند زبانی ازطریق دو شیوهٔ هنجارگریزی وقاعدهافزایی متجلی میشود. شفیعی کدکنی دربارهٔ زبان شعر معتقد است که انواع برجستهسازی در کلام را میتوان در دو گروه موسیقایی (هنجارگریزی) و زبانی (قاعدهافزایی) تبیین و تحلیل کرد. بهعنوان مثال در این بندها:
تو شلیک میکنی
وچشمهایم
روی بوم نقاشیت میپاشند...(ص 90)
ویا
اینجا که آدمها
از گوشتهای هم
فرفره میسازند
وسرشان را
با گلوله گرم میکنند...(ص 59)
به غیر از موسیقی درونی ویژه که زبان را از یک کلام عادی متمایز کرده (هنجارگریزی)؛ و همچنین شاعر با تکرار صامت (ش) و (گ) ایجاد هم حروفی ازهماهنگی آوایی نیز سود برده است. زبان در"پروانهها اتو برنمی دارند"ساده است تا جایی که در برخی از شعرها به سمت و سوی یک زبان سهل انگارانه گرایش پیدا میکند. عناصر اصلی نیز آشنا و عینی هستند که بیشتر آنها در یک بافت روزمره ارائه میشود که البته"مجید آبادی"از همین عناصر ساده و دم دستی به شکل هنرمندانهای آشنایی زدایی ایجاد میکند:
دود سیگار و چرت ظهر وبه هم ریختگی اتاق و چمدانی که در (شعر 13)
طعم دهان و کیک تولد و فوت شمع در (شعر 3)
و...
تخیل
یکی ازبرجستهترین عناصر آشناییزدایی در زبان شعر تخیل و صورتهای مختلف خیال است. البته هر کلامی را نمیتوان که دارای انواع صورخیال است، شعر محسوب کرد. بی تردید یکی از مشخصههای شاخص یک شعر که موجب تمایز از کلام عادی شده و عمق کلمه را با وسعت عمیق پیش میبرد، صور خیال است. اشعار"آیدا مجید آبادی"ازخلسهٔ خیال سرشار است.
چشمهایم را به خانهات ببر
درون لیوانهای کمر باریکی
که مستت کردهاند
اینجا
شب از من سیر نمیشود
و پیشانیم
تنها نقطهٔ سفیدیست
که گله را گم نمیکند
و اینها
به خیالشان
که من میبینم
چشمهایم را که از کاسه در بیاوری
نان خیلیها
به روغن میرسد. (ص 48)
عاطفه
ادیبان دربارهٔ ماهیت وحقیقت شعر که دربر گیرندهٔ احساس شاعر وبه موازات آن ایجاد عاطفه بین شاعر و مخاطب را به نوعی سرچشمه گرفته از"احساس"میدانند. عاطفه همان عنصری است که مخاطب بیشترین لذت را در این واسطه میبرد. البته عاطفه انواع مشخص شدهای داردکه درآن شاعر تمام حالات روحی – روانی از مرگ و تولد، شادی و غم، عشق و محبت، حماسه و شگفتی و...را طوری در اشعارش میگنجاند که توقع این عواطف را از طرف مخاطب نیز برآورده میکند. عاطفه دراشعار"آیدا مجیدآبادی"یا فردی ست یا نوعی.
الف) عاطفهٔ فردی
عاطفهٔ فردی دراشعار"آیدامجیدآبادی"جای اما و اگر ندارد، آن هم در جهان پرشتابتری به سمت ناکجاآبادی که حتی مجال دوباره دیده شدن را هم به کسی نمیدهد."پروانهها اتو برنمی دارند"نماد همین مقوله است که براساس همین موضوع با استفاده ازتکنیک ایجاز، کنایه، نمادو اندیشه و...به ثبت لحظههای پرخشونت جامعهای پرداخته که تصاویر موجود درذهنش همگی خوابی بیش نبوده، خوابی که اسمش را زندگی گذاشته اندتا دربیداری و هوشیاری محض برایت تعریف شودکه نهایتاً تو و این زندگی با تمام غمها وشادی با آن تصاویرخش دارکه پی درپی هویت تو را با دوستان، آشنایان حتی دوست نمایان و...تا به همیشه باقی میگذارد.
تنم
تمام جهان را
درد میکند
سربه سرم که بگذاری
خودت میفهمی
فتابی که مرا لخت کرده بود
آفتابگردان زمین بود. (ص 80)
ب) عاطفهٔ نوعی
اگر بخواهیم دیدی جامعه گستربه اطراف داشته باشیم، خواستگاهِ فطری این بینش را ازجامعه آغاز میکنیم، جامعهای که موجب شکافی عمیق میان شاعر و مخاطبِ شعرهای اکنون شده است.
چه فرق میکند؟
هواپیما زمین خورده باشد
یازمین به هواپیما
...
ومرگ
دست و پایش را گم کرد
و لای پلکهای شب
تخم گذاشت. (ص 9)
اندیشه و معنا
بعداز این ملزومات و تأملات در شعر، اندیشه و معنا جریان سیال ذهن را به جریانی تبدیل میکند که بیشترِ تفکرات علمی، فلسفی، ادبی، دینی و...را با شکافی عمیق در پیرنگ خود جان مایه میکند. اشعار مجید آبادی را میتوان اشعارِ "درد " و "درمان"دانست و شعرهای عشقی و عارفانهاش که با فرمِ زبانی خاص توانسته به عمق مسائل انسانی نیز راه بیابد وحتا در بسیاری از اشعارش میتوان به شماری از دغدغههای اجتماعی, سیاسی و اقتصادی و...پی برد.
خاک را گل نکنید
من دیگر
توان انسان شدن ندارم. (ص 101)
حرف آخر اینکه"آیدا مجیدآبادی"تحت تأثیر هیچ شاعری قرار نگرفته، علت زبان ویژهای ست که تمام فضاهای فکری، یا تمهای اندیشگیاش بر مدار متفاوتی درحال چرخش است. در هم تنیدگی این فضاها با اندیشهها و دغدغههایی که خود شاعر آن را احساس می کنددرسراسر این مجموعه سایه انداخته است. نوعی پذیرش آمیخته با رها کردگی احساس، عاطفه، اندیشه و تخیل و...در عین اینکه چیزی را دراین جامعه جدی نمیگیرد، بلکه پوزخندی از سر اکراه روی لب ِپرسوناهای شعریاش رخ میدهد.■
منتشر شده در فصلنامه شعر چوک شماره هشتم بهار سال 1394
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.
http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html
دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک
http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك
http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
http://www.chouk.ir/honarmandan.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر