((کاش همه چیز خیلی راحت فقط در ذهن ما انسانها جریان پیدا میکرد و همانجا نیز به آخر میرسید و کوچکترین نشانهای از خود به جا نمیگذاشت)) از متن کتاب. رمان را یک نفس و بی وقفه خواندم. زبان و لحن یکدست و روانی دارد و همچنین دارای تعلیق قدرتمندی است که خواننده را تا پایان داستان تشنه نگه میدارد. داستان از دید اول شخص روایت میشود و راوی (شخصیت داستان) حالات و افکار درونیاش را برای مخاطب بیان میکند. با توجه به ایده و موضوع رمان، زاویه دید به خوبی انتخاب و به کار گرفته شده است. رمان، روایت پسری است که در کودکی مورد تجاوز واقع شده و این اتفاق در رگ و پیاش ریشه میدواند و حتی در بزرگسالی هم مشکلات متعددی را برایش به وجود میآورد. زندگی این پسر سراسر درد و تلخی است و او سعی میکند با این تلخیها کنار بیاید. پیمان در خاطراتش تلخی مداومی را بیان میکند که خواننده را شدیداً تحت تأثیر قرار میدهد و او را با شخصیت همراه میکند. نویسنده سعی کرده در هر فصل تقریباً یک داستان کوتاه به مخاطب ارائه دهد
و میشود گفت که رمان از داستانهایی به هم پیوسته تشکیل شده است. ما در رمان با چندین داستان از جمله داستان تعرض به پیمان، داستان زندانی شدن و قتل پسرک خیابانی، داستان هما، داستان زندان رفتن پیمان و ... همراه هستیم که همین جذابیت و کشش رمان را برای مخاطب بالا میبرد. داستان گاهی به جایی میرسد که نویسنده میخواهد یک صحنهٔ رعب آور و وحشتناک را به ما نشان دهد و البته به بهترین شکل این کار را انجام میدهد. توصیفاتی دقیق و کامل و به اندازه باعث میشود که خواننده کاملاً فضای توصیف شده را لمس کند و خسته نشود. این رمان را از دیدگاه روانشناختی نیز میتوان بررسی کرد. پسری که در کودکی دچار حادثهٔ وحشتناکی میشود و این اتفاق در ضمیر ناخودآگاهش ریشه میدواند و در بزرگسالی انسانی میشود ناهنجار و قانون شکن که حتی مرتکب قتل میشود. مشکلی که در برخی از رمانهای ایرانی (که اغلب نویسندهاش تازه کار است) وجود دارد این است که مؤلف فکر میکند چون دارد رمان مینویسد پس حق دارد هرچیز وهر چقدر که میخواهد بی سر و ته بنویسد و اضافه گویی کند. ولی این مشکل به هیچ وجه در این رمان دیده نمیشود. توصیفات، توضیحات و گفتگوها کاملاً به اندازهٔ رمان است و نویسنده از خواندن توصیفاتِ نویسنده احساس خستگی نمیکند. داستان آنقدر مرا با خودش همراه کرد و کشش داشت که نمیخواستم به این زودیها تمام شود. اگر روی جملات ریز شویم میبینیم که نویسنده گاهی آگاهانه جای نهاد و گزاره و مفعول را جابجا میکند تا متنش آهنگینتر بشود. اما به نظر نگارنده، این رمان خالی از ایراد هم نبود. شاید بزرگترین ایرادی که
بتوان به رمان گرفت و شدیداً هم توی ذوق می زند، صفحاتی بود که نویسنده برای آگاهی مخاطب، حوادث روزنامهها را عیناً در بینابین رمان با عنوان "بریده روزنامهها" کپی میکند. این طریق از ارائه اطلاعات شدیداً به فضای داستانی ضربه وارد کرده و فضا را از قالب رمان بیرون برده است! این تعداد صفحات بریده روزنامهها که در این کتاب کم تعداد هم نیستند به شدت خسته کننده و بی ربط به داستان هستند، به طوری که وقتی به این صفحات میرسیدم آنها را رد میکردم و به داستان میرسیدم تا بدانم ادامهٔ رمان چه خواهد شد. اگر این صفحاتِ کپی شده از حوادث روزنامه که اعمال مجرمهایی چون "ممد بیجه" و "اصغر قاتل" را توضیح میدهد، در کتاب نمیآمدند هیچ ضربه و خللی به داستان اصلی وارد نمیشد. نقد دیگری که به رمان وارد میشود اینکه هما به عنوان نامزد پیمان به اندازهٔ کافی شخصیت پردازی نمیشود. و بیش از آن وقتی پیمان به دلیل جرمی که مرتکب میشود به زندان می افتد، شخصی به اسم قاسم که ارشد زندان است او را راهنمایی میکند. قاسم در چندین صفحه از این رمان حضور پررنگی دارد ولی هیچگونه شخصیت پردازی روی این تیپ انجام نشده. پیمان ساعتهایی را با قاسم میگذارند ولی ما هیچ چیز از قاسم نمیدانیم. فقط می دانیم که او ارشد زندان است؛ همین! قاسم در حد تیپ باقی مانده است. شاید هم نویسنده تعمداً قاسم را در حد تیپ نگه داشته است، نمیدانیم. در اواخر رمان، پیمان در مترو میبیند مردی که ظاهراً کارمند ادارهای است، میخواهد خودش را روی ریلها بیندازد و خودکشی کند اما مردمِ اطراف او را میگیرند و اجازه نمیدهند که خودش را زیر قطار بیندازد. سپس اکثر مردم آن اطراف دورش جمع میشوند و ولوله میکنند. پیمان میرود آنها را کنار می زند، جمعیت را متفرق میکند و دست مرد را میگیرد و میروند روی صندلی مینشینند. سوالی که مطرح میشود این است که پس مأمور مترو کجاست و چرا او را نمیبینیم؟ چرا مأمور مترو در این شلوغی نقشی ندارد و پیمان باید جمعیت را متفرق کند؟ در تک تک ایستگاههای مترو حداقل یک مأمور وجود دارد ولی در این صحنه اثری از او نمیبینیم. پایان رمان به خوبی شکل میگیرد. پیمان که در بچگی مورد تعرض قرار گرفته و والدینش پس از مشاجرات زیاد طلاق گرفتهاند، حالا در بزرگسالی پس از شکنجه و کشتن یک بچه در زیر زمین، حالا سراغ یک بچهٔ دیگر میرود و رمان با صحنهٔ دویدن بچه به سوی اتومبیل پیمان تمام میشود. نویسنده میگوید کودکانی که در بچگی تحت شرایط مطلوبی رشد نکنند در بزرگسالی به بیمارانی روانی تبدیل میشوند. بیمارانی همچون ممد بیجه و اصغر قاتل و پیمان. رمان "سایههای سکوت" به قلم علی قانع توسط نشر آموت منتشر شده است. ■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.
http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html
دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک
http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك
http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
http://www.chouk.ir/honarmandan.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر