"حالا دیگه لحظهای که هر انسانی انتظارش رو میکشه، یعنی کنده شدن از زمین فرا رسیده، چراغهای روشن شهر منظرهٔ قشنگی رو برای ما که این بالا هستیم به تصویر کشیدن اما چه فایده که قاتل روزنامهای سرش رو چسبونده به شیشهٔ پنجره و نمی ذاره کسی غیر از خودش بیرون رو تماشا کنه بهش میگم «آگه شما چشمهات نزدیک بینه باید بری عینک بخری اون پایین خیلی دوره، هر چقدر هم سرت رو بهش نزدیک کنی، بازم چیزی رو ..."
رمان یعنی روایت اتفاقی در یک برهه از زمان که حاصل نظمی مشخص، از «ابتدایی» که شروع یک «واقعه» را خبر میدهد و «میانهای» که واقعه را به «اوج» میرساند که با «فرودی» در «انتها» سرنوشت قهرمانش را مشخص کند... اما در «هزار زمستان سرد» با رمانی غیرکلاسیک روبرو هستیم که چهار داستان بدون تسلسل منطقی، حوادث را همراه با آدمهایی که گاهی شبیه رهگذرانی میشوند که از خیابان یا کوچهای میگذرند بر صفحات خود، مکتوب کرده است تا با رمانی براساس سبک «سوررئالیست» روبرو شویم.
هرفصل روایت داستانی است از یک زندگی که «مرگ» است، یا مرگی که «زندگی» ست. این چهارگانه برای یک سلسله حوادثی که ممکن است هیچ ربطی به هم نداشته باشند از حضور و موضوع قالبی عشق زن و مرد بهره برده است به گونهای که از درگیری ذهنی مردان عاشق که روحی آشفته دارند خالی نیست.
نویسنده با استفاده از روش جریان سیال ذهن و تک گویی درونی، خواننده را کنکاشگرانه به دورن و باطن افراد برده که از گیجیغریبی رنج میبرند و با قلمی شیوا، احساسات درونی و پنهان آدمهایش را که به نظر افرادی منزوی، سرخورده، خشمگین و متفاوت هستند را آشکار میکند.
«هزار زمستان سرد» با وجود «مکانی» ثابت اما روایتهای زمانی متفاوت در قصههایش خواننده را با نوعی بازی با زمان و مکان روبرو میکند، که با جابجایی شخصیتها و ابهام و تردید، فضاهای رؤیا گونه (فضاهای سوررئالیستی) و امور شگفت وغریب موجب سردرگمی و هیجان بیشتر مخاطب میگردد. نویسنده با ایجاد فضای چند بعدی (زمانی) و با ورود به دنیای مبهم و مجهول روح و خفایای ناخودآگاه قهرمانانش، خواننده را در معرض کشفهای جدید و استنباطهای متفاوت قرار میدهد و با بهرهگیری از خیالپروری و خیالپردازی در حالت بیداری (از ویژگیهای سوررئالیست) برای شخصیتها، مخاطب را با فضاهای جدید و ابهامهای ممتد روبرو میکند به گونهای که تصور میکند با آدمهای نابهنجاری روبروست که عادت تطبیق با زندگی روزمره را از دست دادهاند.
در این چهارگانه واقعیتهای عادی و روزمره چنان در هالهای رازگونه درمیآمیزد که همهٔ چیزهای عادی و معمولی اسرارآمیز و خیال جلوه میکند و حالتی از رمز و راز، اشخاص و اشیاء را در برمیگیرد. نزدیکی خیال و واقعیت در داستانها به گونهایی است که مخاطب ناآشنا با این سبک به دشواری میتواند آنها را از هم تمیز دهد و گاهی چنان سردرگم میشود که داستان را نامفهوم و مغشوش درمیابد. اما نقطه اوج داستان و غافلگیری خواننده در داستان آخر است که رویاروی راوی با سایه خود (به نام پارتنر) است آنگونه که برای لحظهای رهایش نمیکند و همنشینش میشود تا خواننده در انتهاییترین صفحات پایانی مرز بین دنیای خواب و بیداری را دریابد که آیا داستانها برخورد تراژیک بین قدرتهای روح و شرایط زندگی بوده است یا چیزی نبوده جز بازی زمان و مکان با جابجایی شخصیتهایی که داستانهای «بی ربط» را باید پایانی «غیرمبهم» بدهند.■
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.
http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک
http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html
دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک
http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك
http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
http://www.chouk.ir/honarmandan.html
شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک
https://telegram.me/chookasosiation
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر