• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • یادداشتی بر مجموعه شعر «پروانه‌ها اتو برنمی‌دارند» سروده‌ی «آیدا مجیدآبادی»؛«رجب بذرافشان»

یادداشتی بر مجموعه شعر «پروانه‌ها اتو برنمی‌دارند» سروده‌ی «آیدا مجیدآبادی»؛«رجب بذرافشان»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

یادداشتی بر مجموعه شعر «پروانه‌ها اتو برنمی‌دارند» سروده‌ی «آیدا مجیدآبادی»؛«رجب بذرافشان»

عروسک‌های بی‌مفصل

«پروانه‌ها اتو بر نمی‌دارند» نخستین تجربه‌ی شعری «آیدا مجیدآبادی» شامل 58 قطعه شعر سپید در 102 صفحه سال 1394 توسط نشر مایا چاپ و وارد بازار کتاب گردید. «پروانه‌ها اتو بر نمی‌دارند» دارای بار عاطفی اجتماعی با رویکردی انتقادی و زنانه است. بنظر می‌رسد «آیدا مجیدآبادی» راوی و روایتگر تجربه‌ی لحظه به لحظه‌ی زندگی خود است. دریافت‌ها، تلقیات، احساسات و دغدغه‌های شاعرانه‌ی خود را از مسائل و جهان پیرامون با استفاده از زبانشخص اول بیان می‌کند.

راستی
   که اعصابم

به هیچ جا بند نیست

نه به پنجره‌هایی

که استخوان نگاه تو را جویده‌اند

نه به خاطراتی

که کوچه‌هایمان را له کرده‌اند

(ص- 7)

نمودار ذهنی ((آیدا مجیدآبادی)) مبتنی بر تفاوت است تا شروع و انجام. اگر فرمشعری در یک ارتباط لحظه ای و ارگانیک آفریده شود. از یک سو، وصف حال ولحظه آفرینی جنبه‌های توصیفی را در متن گسترش داده، و سویه‌های درونی و نوستالوژیک را تقویت می‌کند. و از سویی دیگر، نوسانات لفظی و غریبگی کلمات از دلایل نمابندی شده است که واژه‌های مشابه و متناقض را در متنجمع و همخوان می‌کند.
چه قدر ساده دروغ می‌گفت آن مرد!

مردی که در افتادگی پلک‌هایم

دوش می‌گرفت

و به انتهای صبوریم

چنگ می‌زد

و حالا

آن قدر زندگیش را تنگ کرده‌ام

که دارد

دست‌هایش
   سر می‌رود                                     (ص- 11 و 12)

تصاویر و استنباط‌های تازه و متنوع در بخش‌ها و پاره‌های روایی وجود دارد که به جذابیت و گیرایی شعر کمک می‌کند. و بعضاً با ایجاد تعلیق، از قطعیتمعنا فاصله گرفته و در یک فضای فرمال جریان می‌یابد.

تو می‌روی

و مهره‌های تنم

در ابتدای عبورت

صف می‌کشند

و من

مثل عروسک‌های بی‌مفصل

سرم را

از پنجره می‌آویزم

(ص- 13)


سرگشتگی و اضطراب ناشی از ترس است که شاعر را مجبور به مسخ شدگی بل کهبرون رفت از دریچه‌ی انتظار و تباهی و بن‌بست اندیشه می‌کند. از یک سو،نگاه شهودی و غیر مستقیم به موضوع و اصل قضیه وجود دارد که مبهم و پیچیده
بنظر می‌آید. اما و در عین حال مفهوم است. زیرا ایماژها و المان‌ها به شفافیت و روشن شدن مساله کمک می‌کنند. و از سویی دیگر، شاعر با تماموجودش حرف می زند. اشارات مستقیم و غیر مستقیم به حادثه و رخدادها نشان
دهنده‌ی این مساله است که ((آیدا مجیدآبادی)) اغلب تکه‌های وجودیش را درسطر سطر شعرهایش بجا می‌گذارد.
وقتی تو پنجره را باز می‌کنی

دوست دارم کنارت بیایم

و برای سخاوت دست‌هایت

پنجره ببافم

دنیای من کوچک است

وقتی که با خودم

بیرونش می‌برم

می‌ترسم از دستم بیفتد

و زیر پای آدم‌ها

له شود         (ص- 15)


شعر در حاشیه‌ی فضای توهم آمیزی جریان دارد بل که شکل می‌گیرد. به اینمعنا که رویاها و انگیزه‌های انسانی دستخوش تضاد و ناملایمات دور، اماقابل تشخیص‌اند. رفتار شاعر با زبان و ارجاعات زیباشناسانه در همنشینی و خویشاوندی با عناصری است که سبب‌های متنی را فراهم می‌آورد.

وقتی که گریه می‌کنم


   بی‌دلیل

آسمانم
   روی خودش می‌ریزد

و یک نفر

جنس خودم

برایم فلسفه می‌بافد

دوست دارم بروم

روی بلندترین نقطه‌ی تنهاییم

قوز کنم

و امیدهای ورم کرده‌ام را

تف کنم

روی اصالت دست نخورده‌ی زمین

(ص 17)


در تاریکخانه‌ی ذهن شاعران چه می‌گذرد که به وقت آشکارگی کلام حیرت آورمی‌شود. شعر بین خیال و واقعیت در نوسان است. بنظر می‌رسد دیگر مرز میانخیال و واقعیت برداشته شده و شعر، از نظر کارکردی در وضعیت تعلیق و
دریافت معنا قرار دارد. مجازها و استعاره‌ها پیایی آشکار و بدیل خود را می‌سازند.

این کار اگرچه موجز و فشرده نیست. اما دارای بار عاطفی- معنایی عمیق استکه به تنهایی می‌تواند مفاهیم ذهنی شاعر را آشکار و بیان نماید. در ادامهسطرهایی که می‌توانست نباشد و... چون بیش تر جنبه‌ی توضیحی دارد.
وقتی زندگی یک پا داشته باشد

تو هم مجبوری

روی یک پاشنه با او بچرخی

مجبوری
صدای "مهرپویا" را

تا آخرش بلند کنی

و در بزن بزن های "قبیله‌ی لیلی"

له شوی

خسته‌ام
   ته زندگی‌ام درد می‌کند

پنجره را باز کن!

می‌خواهم
   سرم را

به باد بدهم.     (ص- 24)


جزء نگری و پیروی از منطق خطی در توالی سطرها فضای تنفسی را از متن وخواننده سلب می‌کند. با اینحال و با تمام تفاوت، متن‌ها ویژگی و شناسه‌های همانند دارند. در نگاه کل نگر ما اجزا جاری نیستند، بل که یک مفهوم
کلی در قالب فرم معنا و دریافت می‌گردد. کنش متنی از بده بستان میان اجزاو کل حاصل می‌آید به نحوی که شکل و گونه‌های نویی آفریده می‌شود

بیا همدیگر را

به اسم کوچک صدا بزنیم

تو بگو آیدا

من هم...

بیا تمام زندگی را

با دهانمان امتحان کنیم

تلخ و شیرینش

پای خودش                                         (ص- 36)

حس قوی، اما مبهم و پیچیده در برخی از تصاویر وجود دارد که ما به ازای بیرونی آن دور از ذهن است و سخت به معنا می‌نشیند. با وجود صراحت لهجه وشفافیت زبان گردش ذهن و عین به نحوی مرکزیت دارد که سبب برون رفت و
آمیختگی حالت‌های متفاوت شاعرانه است. منتها بنظر نمی‌رسد شاعر در عینی وملموس کردن عناصر زبانی مشکل داشته باشد. زیرا زبان آنقدر ساده و صمیمی ومنعطف است که تمام پیچیدگی و ناهنجاری‌ها را پوشش می‌دهد.

اینجا
   هیچکس
   شبیه تشنج‌هایش نیست

همه صاف

ایستاده‌اند
و با خیالی آسوده

به هم

لبخند می‌زنند   (ص- 50)


یک حالت روانی و هیستریک در لایه‌های متنی جریان دارد که فضایی سیاه ومالیخولیایی به اثر بخشیده است. "اینجا/ هیچ‌کس/ شبیه تشنج‌هایش نیست" عدمشباهت و ناهمانندی. یا به عبارتی همه شبیه خودشان هستند. "همه صاف/ایستاده‌اند" همه سر پا... آماده یا منتظرند. "و با خیالی راحت/ به هم / لبخند می‌زنند" شاعر با تناقض نمایی یک سطح از وجود یعنی ظاهر آدم‌ها رانشان می‌دهد که در کمال آرامش تصویر شده‌اند. اما ممکن است در سطح دیگر،یعنی درون آدم‌ها آشوب باشد. واژه‌ی "تشنج" خود به تنهایی نشان دهنده‌یفضایی سیاه و هراسناک است که حس و حالت روحی و روان پریشانه را در متنتقویت کرده، و با وجود ظاهر آرام و لبخند استهزا آمیز، صحنه ای مبهم ورازناک را تداعی و انتقال می‌دهد.

من
   مثل دلقکی

که به هر لباسی

تن در می‌دهد

انگشت نمای زندگی شده‌ام.                         (ص- 55)


انگشت نما شدن، تصویر شگرف و تکان دهنده ای است. شبیه سازی و شباهت دهی یا دلقک وارگی که راوی از آن دم می زند، یک حالت غریب و نا منتظره است. زیرا چهره‌ی زشت و کریه کارکتر نهایت یاس و استیصال را نشان می‌دهد که درهر شکل و

قواره ای تسلیم و آماده‌ی پذیرش سرنوشت محتوم است.
یک طنز کلامی و کنایی در این شعر، بل که در لایه‌های متنی برخی از شعرهاوجود دارد که ضمن ایجاد تنوع، باعث تحرک و سمت دهی می‌گردد.

کبریتت را بردار

و موهایم را

آتش بزن

شاید
   دست‌هایت
   به گردنم رسید

و من

به دنیای تو برگشتم

حس می‌کنم ما را

تنها برای این آفریده‌اند

که پیش هم بنشینیم

و در فکرهای هم

خواب مان ببرد.                                     (ص- 57)


اتفاق پیوسته در مسیر یک مفهوم حسی- تخیلی است که رخ می‌دهد. هر اثریوامدار قطعه‌ها و پازل‌های مختلف است. نه به این دلیل که تصورات دوگانه ولایه گون در فضا و موقعیت واحد منسجم گردد، بل که شتاب و کشش روایی نوعی
تردید و تعارض میان موضوع و روایت ایجاد می‌کند که منجر به دوگانه (چندگانه) دیدن جهان و ارتباط آن با متن و روایت است. از اینرو، تناسب تصویری به وجه مفهومی کمک می‌کند.

شاعر با وسواس و حساسیت واژه را انتخاب، و به صورت منقطع- بریده بریده- چینش کرده است. بریده نویسی و انقطاع واژگان در توالی سطرها از معیاریپیروی می‌کند که در ذهن شاعر شکل گرفته تا در فضای بیرونی تصویر گردد.

دست‌هایت را

آنقدر دور گردنم حلقه کن

که حس کنم

در جایی تنگ

حلق آویز شده‌ام.                                   (ص- 60)

نگاه کنایی به سوژه علاوه بر تصاویر سورئال، سویه‌های پنهان را در متنگسترش می‌دهد که به اقتضای مناسبات درونی متن یا بر حسب تصادف در توالیسطرها تصویر و موقعیتی بدیع خلق شده است.

برخی از تصاویر سیال و چند وجهی‌اند، معنای یکه ای به دست نمی‌دهد کهمتن، بر اساس مفهوم یا وجه مصداقی تاویل پذیر گردد.

دلم برای آدم‌ها تنگ شده

و می‌خواهم

در آشپزخانه سوت بزنم

و خودم را

به رنگ اتاق خوابم در بیاورم

کمی سرت را

بالاتر بگیر

شاید
   با بوسه‌ای

آدم شدم.                                     (صص- 63 و 64)


بی‌پروایی و جسارت‌های شاعرانه شعر را در یک پروسه‌ی عاطفی با رویکردی مدرنیستی قرار داده است. در یک فضای رمانتیک و خیال گون و رویایی که بیشتر شبیه خواب و روی است جریان دارد، و تصورات شاعر نقش می‌بندد.
دلتنگی و دلبستگی به کار و فعالیت روزانه در یک پروسه‌ی عاطفی سبب تغییررنگ و دگرگونی شده که با توجه به

متناقض نمایی موجبات استحاله و تغییرهویت را فراهم می‌آورد.

شاید
   تمام بوسه‌ها

لب تر کن او بود

و من

هنوز دارم

زبان شعرهایم را

درست می‌کنم.                                 (ص- 65)


منش خطی روایت بر بیان عاطفی استوار است، و بنیان اثر به واسطه‌ی منطق تک گویانه شکل می‌گیرد. شاعر با جزء نگری از زاویای مختلف رخدادی را به صورت مونولوگ یا تک گویی روایت و به پرسش می‌گیرد. برای تفهیم و شکل دادن متن تغییر در نحو و ساخت گزاره ای کلام به وجود می‌آورد.
   من
   برای داشتنت

بکارت تمام دختران دم بخت را

قرض گرفته بودم

و آن قدر روی آینه

رقصیده بودم

که دیگر

جنازه‌ام را

تشخیص نمی‌دهد.                              (ص- 79)

صدای کارکتر تحت تاثیر عوامل متعدد از جمله راوی در متن سیطره ندارد. اینمساله امکان حضور شخصیت‌ها را در متن به حداقل می‌رساند. یعنی تنها صدایرسای متن صدای شاعر است.

شاعر پایبند تعهد و پیمانی است که همذات پنداری بل که التزام به آن ضرورتدارد تا تجربه‌ی مشترک خود و تمام دختران را عینیت بخشیده و قاعده مندکند. به بیان دیگر، بخشی از دغدغه‌های یک زن، یک انسان را می‌شود از
لابلای متن بیرون کشید.

تنم
   تمام جهان را

درد می‌کند

سر به سرم که بگذاری

خودت می‌فهمی

آفتابی که مرا لخت کرده بود

آفتابگردان زمین بود

و من در دهان قیچی‌ها

دنبال ابرهای عروسیم می‌گردم.               (ص- 80)

جنسیت و اندام وارگی رنج آور ترین موضوعی است که به انحای مختلف در متن پخش و تکثیر شده است. اولین و مرکزی‌ترین پارامتری که جلب نظر می‌کند، بی‌تردید مساله‌ی زن می‌باشد.

با وجود نگاه ایده آلیستی و آرمان خواهانه«آیدا مجیدآبادی» درگیر فردگرایی- فردیت خویش است. زیرا با وسواس وحساسیت رنج و حسرت و ناکامی‌ها را برجسته و در پیکربندی اثر قرار می‌دهد.از این منظر، ایده آل‌ها و رویاهای شیرین زن- انسان زیر این آسمان تیره و غم انگیز از بین می‌رود یا پایانی تراژیک خواهد داشت.

خودت صندلی را

از زیر پایم بکش

من سوختم

از همان شب که گرگ‌ها

جای شیشه شیر

زنگوله در دهانم گذاشتند.                     (ص- 82)


برخی از تصاویر از سطح تعریف پذیری بیرون است. و تنها می‌توان به میزانلذتی که از متن ساتع می‌شود، بسنده کرد.

بر این اساس، شعر یک فرایند است. یک فرایند عاطفی در حال گسترش که هنجارها و ارجاعات دور و نزدیک را در
محیط واحدی متمرکز، بل که اجزا و ناهنجاری را به هم نزدیک و ساختم‌اند می‌کند.

دلم
آنقدر
به نفس‌های تو گرم می‌شود

که پاییز نیامده

پنجره را می‌بندم

و خورشید را

درون سینه بندم می‌گذارم.   (ص- 84)


«آیدا مجیدآبادی» با سود جستن از کلمات و ابزارهای بیانی نو و مدرن به معنای آشنا و عادتمند حالت می‌دهد. و بعضاً بطور غیر منتظره تصویری بکر و تازه خلق و نمایش داده می‌شود که حتا گرمای خورشید در نزدیک‌ترین گوشه‌ی
زمین (به شاعر) احساس می‌گردد.

من مرده‌ام

و تمام شعرهایم

یتیم شده‌اند

من
   نازایی عروسک‌ها را

با خود

به زیر خاک خواهم بردم.                           (ص- 90)


شاعر اشاره به یک وجه تمثیلی دارد که معنای تحت الفظی اش این عبارت معروف است؛ شعرها فرزندان شاعرند. لذا بر اثر این اتفاق با یتیم شدن سروده‌ها مواجه‌ایم. و شعرهایی که هنوز متولد نشده‌اند همچون عروسک‌های نازایی
تعبیر شده‌اند که با مرگ شاعر دفن می‌شوند.

اگر بخواهیم قضاوت منصفانه‌ای بکنیم باید اذعان داشت «آیدا مجیدآبادی»به بیرحمانه‌ترین شکل از عهده‌ی کار بر آمده، این اصطلاح یا وجه تمثیلیئرا به نحو شایسته پرورش و قوام داده و در متن گنجانده است.

امشب
   صدای النگوهایم

تو را یاد بره ای بیندازد

که گرگ‌ها

آدمش کردند.                                     (ص- 98)


در خوانش متن با اجرای های متفاوت و تضادهای متغیری مواجه ایم که در لایه ای از تصاویر پارادوکسی قرار داشته، و معمولاً یک تصویر کلی را برجسته و منعکس می‌کند. از این رو، شاعر مجاب است بین محتوا و فرم ارتباط بر قرار
کند.

«پروانه‌ها اتو بر نمی‌دارند» جهانی استوار بر پایه‌ی احساس واندیشه است که سوای لغزش‌های زبانی- مفهومی حتی جزیی ترین مسائل با دقت وظرافت خاصی چیدمان شده‌اند.
نکته‌ی مرکزی شعر ((آیدا مجیدآبادی)) زن و جایگاه زن در اجتماع و زندگی روزمره است که اغلب زن، به عنوان یک قربانی در متن و روند روایی اثر کارکرد دارد. بیان عواطف و احساسات زنانه، بل که نگاهی انتقادی و آسیب
شناسانه به وضعیت نابسامان و بحرانی زن در جامعه‌ی سنتی و مردسالار است.



 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692