اندیشه‌ی عصیانی فروغ «محمد برشان»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

اندیشه‌ی عصیانی فروغ «محمد برشان»

فروغ می‌گوید شعر برای من پنجره‌ای است که وقتی به طرفش می‌روم خود به خود باز می‌شود. من آنجا می‌نشینم و نگاه می‌کنم، آواز می‌خوانم، گریه می‌کنم و می‌دانم که آن طرف پنجره یک فضا هست و یک نفر که می‌شنود. فروغ می‌داند که چراغ‌های رابطه تاریک‌اند، زنده‌های امروزی چیزی به جز تفاله‌ی یک زنده نیستند و کسی او را به آفتاب معرفی نخواهد کرد و به میهمانی گنجشک‌ها نخواهد برد. او خود را زنی یافت در آستانه‌ی فصلی سرد در محفل عزای آینه‌ها و اجتماع سوگواری تجربه‌های پریده رنگ در جهان بی‌تفاوتی فکرها و حرف‌ها و صداها، در جهانی پر از صدای حرکت پاهای مردمی که همچنان که ترا می‌بوسند در ذهن خود طناب دار تو را می‌بافند.

فروغ اما در دنیای هراس‌آلودی که در برابرش سایه‌گسترده بود به وزش ظلمت تن نداد، با جنازه‌های خوشبخت و مردمی که دلمرده و تکیده و مبهوت در زیر بار شوم جسدهاشان از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند همراهی نکرد و با انبوه بی‌تحرک روشنفکران در ژرفنای مرداب‌های الکل همصدا نشد او برای خود خدایی دیگر گونه آفرید و در زیر آسمان تیره‌یی که نفرت و دشمن کامی و کنیه با هزار زبان در سخنش بود به عشق دل سپرد که سامان بخش همه دردهای چاره ناپذیراجتماعی است و به امید به آینده روشن دل بست که گرمای آن یخ‌های نفرت و نومیدی و جدایی و فرسودگی را ذوب خواهند کرد. امید فروغ به آینده‌ی روشن، آینده‌یی خالی از ستم و غم و ظلمت، در شعر کسی می‌آید به روشنی دیده می‌شود، آینده‌یی که در آن امید، آزادی و آبادی به برگ و بار خواهد نشست. او خودش بود صمیمی، بی‌ریا و صریح. همانقدر که در شعرهایش صراحت داشت و صادق بود در رفتارش هم خصوصیت او روحیه‌ی طغیان‌گری و عاصی او بود. همان روحیه‌یی که از دوران نوجوانی و بلوغ سنی که اسیر سنت بود سربر می‌آورد و در دوران زندگی مشترک سر به عصیان می‌زند و در تولدی دیگر اوج می‌گیرد و این طغیان گری همه هستی فروغ را در بر می‌گیرد. پس نگرانی اصلی او از آن ترس است که وسعتش به اندازه تمام جامعه است.

همه می‌ترسند/ همه می‌ترسند/ اما من و تو / به چراغ و آب و آینه پیوستیم. شعر برای فروغ نه تفریح بود و نه سرگرمی و نه حتی برای اشتهار و اسم در کردن. وسیله‌یی بود برای رسیدن به مسئولیتی که در تقابل خودش احساس می‌کرد. او شاعر بودن را مساوی انسان بودن می‌دانست و معتقد بود که شاعر اول باید خودش را بسازد و کامل کند از خودش بیرون بیاید و به خودش مثل یک واحد از هستی و وجود نگاه کند. او کل جامعه استبدادی بعد از کودتای شاه را زندان می‌دید. اسیر، دیوار، عصیان، عناوینی که به خوبی بار معنایی جامعه‌ی استبدادی بعد از کودتای را با خود حمل می‌کنند. او مردم را زندانیانی می‌بیند که دست و پایشان را با دستمال تیره‌ی قانون می‌بستند و در سایه‌ی غم‌انگیز زندگی و در ایستگاه‌های وقت‌های معین و در زمینه مشکوک نورهای موقت رهایشان می‌کردند. به همین دلیل گاهی به این حقیقت یأس آور می‌رسید که زنده‌های امروزی چیزی جز تفاله‌ی یک زنده نیستند. فرق او با دیگران این بود که می‌گفت من پناه بردن به اتاق در بسته و نگاه کردن به درون را در چنین شرایطی قبول ندارم.

با شما که صورتتان را سر در سایه‌ی نقاب غم‌انگیز زندگی / مخفی نموده‌اید / گاهی به این حقیقت یأس‌آور/ اندیشه می‌کنید/ که زنده‌های امروزی چیزی به جز تفاله‌ی یک زنده نیستند... آه ای صدای زندانی/ آیا شکوه یأس تو هرگز/ از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور نخواهد زد/ آه ای صدای زندانی/ ای آخرین صدای صداها

شعر فروغ قابل کپی‌برداری و تکرار شدنی نیست. نگاهش به جهان به روشنی و سادگی آب ولی به عمق دریاست. بنابراین هم دستیابی و تسلط فروغ به زبان و هم شورشگری او اتفاقاً از خاستگاه زن بودن او تغذیه می‌شد. و فروغ باسعه‌ی صدر و خویشتن‌داری به راهش ادامه می‌داد او می‌گفت من به دنیا فکر می‌کنم، هر چند امید دنیایی شدن خیلی کم و تقریباً صفر است، اما خوبی‌اش این است که آدم را از محدودیت این محیط و این حوض کرم‌ها نجات دهد.

حیاط خانه‌ی ما تنهاست/ تمام روز/ از پشت در صدای تکه‌تکه شدن می‌آید/ و منفجر شدن/

همسایه‌های ما همه در خاک باغچه‌هایشان به جای گل/ خمپاره و مسلسل می‌کارند/ همسایه‌های ما همه بر روی حوض‌های کاشی‌شان سرپوش می‌گذارند/ حوض‌های کاشی انبارهای مخفی بارو تند/ و بچه‌های کوچه ما کیف‌های مدرسه‌شان را/ از بمب‌های کوچک پرکرده‌اند/ حیاط خانه‌ی ما گیج است.

منتشر شده در فصلنامه هشتم شعر چوک، یادنامه سیمین بهبهانی


 

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم پیش ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692