آیا «عقاید یک دلقک» شایستگی نوبل ادبیات را دارد؟ «مصطفی بیان»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

اسدالله امرایی: «نوبل به هیچ نویسنده‌ای اعتبار نمی‌دهد»[1]

«هِانریش تئودور بُل» 67 سال عمر کرد. در سن 55 سالگی به خاطر دو کتاب «عقاید یک دلقک» و «بیلیارد در ساعت نه و نیم»، که ترکیبی از جهان بینی گسترده‌ی زمانه‌ی خود و مهارت حساس او در کاراکترسازی و همچنین کمک به تجدید حیات ادبیات آلمان بود، برگزیده نوبل ادبیات 1972 شد.

«من یک دلقک هستم...»

رمان «عقاید یک دلقک» درباره‌ی دلقکی به نام «هانس اشنیر» است که عشقش «ماری» (ماری همسر او یک کاتولیک بوده و در جوانی با هم فرار کرده‌اند و بدون اینکه با هم ازدواج کنند با هم رابطه داشته‌اند. این امر ماری را عذاب می‌داده و بالاخره روزی از او فرار می‌کند) او را ترک کرد و به همین دلیل دچار افسردگی شد. از این رو به مشروب رو می‌آورد. به قول خودش «دلقکی که به میخوارگی بیفتد زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می‌کند» (صفحه 11 کتاب). فقط دو چیز این دردها را تسکین می‌دهند: «یک وسیله‌ی درمان موقتی وجود دارد، آن الکل است، و یک وسیله‌ی درمان قطعی و همیشگی می‌تواند وجود داشته باشد، و آن ماری است» (صفحه 11 کتاب).

تا وقتی هوشیار است، ترس تا لحظه‌ی ورود به صحنه لحظه به لحظه بیشتر وجودش را فرا می‌گیرد (اغلب مجبورند او را به روی صحنه هول بدهند)، و آنچه بعضی از منتقدان «طنز آمیخته به تفکر و انتقاد» می‌نامیدند که «در پس آن تپش قلب را انسان می‌شنود»، چیزی جز سردی تردید آمیزی نبود که او را تبدیل به عروسک خیمه شب بازی می‌کرد.

هنگامی که برای عده‌ای از جوانان، چارلی چاپلین را تقلید می‌کرد، زمین خورد و دیگر نتوانست از جایش بلند شود، همهمه ای از همدردی در فضای سالن پیچید. لنگان لنگان از روی صحنه بیرون رفت. وسایلش را جمع کرد و بدون اینکه گریم صورتش را پاک کند با تاکسی به پانسیون رفت.

به بن محل زندگی‌اش (که کمتر از دو سه هفته در سال در آن جاست) باز می‌گردد. به این دلیل که او آدم ولخرجی است دیگر پولی هم برایش نمانده بود. به همین دلیل دفترچه تلفنش را باز می‌کند و شروع به تماس با آشنایان می‌گیرد. در این میان بارها به گذشته می‌رود و خاطراتش را می‌گوید و چند ساعت شکست‌های زندگی عاطفی و حرفه‌ایش را جمع‌بندی می‌کند تا بعد برود مانند گدایی بر پله‌های ایستگاه راهآهن بنشیند (یا وانمود کند) و بازگشت ماری، عشقِ محبوبش را که از دست داده است را به انتظار بکشد.

«وقتی صدای گوینده را از داخل ایستگاه شنیدم برنامه‌ام را قطع کردم. ورود قطاری را از هامبورگ اعلام می‌کرد، دوباره شروع به زدن کردم. وقتی اولین سکه توی کلاهم افتاد، ترسیدم؛ یک سکه‌ی ده پفنیگی بود، به سیگار خورد و آن را به طرف لبه‌ی کلاه کشاند. آن را سر جایش گذاشتم و به خواندن ادامه دادم» (صفحه 272 کتاب).

بُل می‌گوید:«من با نوشتن جهان را تغییر می‌دهم. همین که می‌نویسم، جهان تغییر می‌یابد.»

شخصیت اصلی رمان یا همان دلقک در کنار اظهار نظرهای به شدت منتقدانه و کمابیش شورشی‌اش (از لحاظ ایدئولوژیک البته) مردی است که تمام هم و غم‌اش این است که عشقش «ماری» او را ترک کرده و او به‌هیچ شکلی نمی‌تواند با این قضیه کنار بیاید او برای بهتر شدنش به الکل روی می‌آورد ولی هیچ‌چیز نمی‌تواند او را حتی برای لحظه‌ای از فکر کردن به عشقش، باز دارد.

چرا «ماری» او را ترک کرده؟

زیرا او برای به‌دست یافتن زندگی‌ای بهتر و «اخلاقی‌تر»، مجبور به ترک هانس شد.

این کتاب از دو دیدگاه مهم قابلبررسی است:

1 ) اثرات روانی پس از جنگ (جنگ دوم جهان).

«کُنراد آدِناوِئر» اولین صدراعظم آلمان غربی بعد از جنگ دوم جهانی و رهبر حزب دمکرات مسیحی بود. آلمان غربی که در پی جنگ تحت اشغال نیروهای متفقین قرار داشت در دوره زمامداری او به جمهوری فدرال بدل شد و دوباره استقلال سیاسی خود را بازیافت.

او در پیشبرد سیاست‌های محافظه کارانه‌ی خود به هیچ‌کس امان نمی‌داد، اما هرگز از مسیر دموکراسی‌خواهی دور نیفتاد. او در جناح بندی‌های سیاسی، یک دست راستی بود و خود با اشاره به بازی محبوبش بوچا یا پرتاب دیسک ایتالیایی می‌گفت: «من عادت دارم با دست راست پرتاب کنم. خوب، راست و درست، ارتباط هم با هم دارند این است که فکر می‌کنم پرتاب با دست راست خیلی بهتر به نتیجه می‌رسد تا با دست چپ.»

آدناوئر همیشه اعتقاد داشت: «ما بر سر یک دو راهی هستیم. بردگی یا آزادی. ما آزادی را انتخاب می‌کنیم.»

در سیاست‌های خارجی موفق بود و در برخورد با مخالفان خود به ویژه سوسیال دمکرات‌ها، حساب‌گرانه عمل می‌کرد.

هِانریش بُل، رمانش را در دوران زمامداری آدناوئر نوشت. براساس رمان‌های منتشر شده‌اش و نگارش نامه‌هایی که از جنگ به همسر آینده‌اش (آنه ماری) و فرار از پادگان در طول جنگ، به خوبی این مدعا را می‌توان اثبات کرد که بُل، نویسنده‌ی «ضد جنگ» بود.

2 ) اهمیت انسان و مقابله با هر چیزی که مانع انسان بودنش است.

سوال: چه چیزی مانع انسان بودن، «انسان» می‌شود؟ «من انسانی ساده، راستگو و شرافتمندم و باکسی رودربایستی ندارم.» (متن کتاب)

شخصیت اصلی رمان، یک انسان است؛ که با رنگ روغنی بر چهره صادقانه مقابل ریاکاری‌های جامعه ایستاده است. او پروتستان‌زاده و  عاشق ماری (نام همسر نویسنده کتاب) است و به قول خودش مرض تک همسری دارد (مثل نویسنده کتاب). اما ماری که کاتولیک است بی‌دین بودن همسرش را نمی‌تواند بپذیرد، به دلیل عقاید مذهبی‌اش هانس را ترک می‌کند.

نکته قابل توجه در رمان این است که هانس در طول شش سال زندگیش با ماری به عقاید مذهبی او احترام می‌گذاشت حتی ماری را صبح زود برای رسیدن به مراسم مذهبیش بیدار می‌کرد. از طرفی هم، برادر هانس کاتولیک شده بود و با وجود علاقه‌ی هانس به برادرش، به خاطر عقاید مذهبی، حاضر نبود هانس را ببیند و به همین امر، هانس از دیدن برادرش محروم بود.

نویسنده سعی دارد با خلق شخصیت اصلی داستان (با نقاب دلقک) در جامعه‌ی روشنفکران مدرن و انسان‌های مذهبی، خشک و متظاهر قرن بیستم، خواننده را متوجهی احساسات، حرف‌ها، دردها، رنج‌ها و عشق و... هانس کند؛ و جهان را مورد نقد و خطاب قرار دهد.

«عقاید یک دلقک» نمایشی است انتقادی از جامعه‌ی آلمان (آلمان غربی بعد از جنگ دوم جهانی) و بیانگر زندگی مردم آن روزگار است. «به اعتقاد من عصر ما تنها شایسته‌ی یک لقب و نام است: عصر فحشا. مردم ما به تدریج خود را به فرهنگ فاحشه‌ها عادت می‌دهند» (متن کتاب).

این رمان در مخالفت با اوضاع سیاسی و کلیسای محافظه کار آن زمان، نظری انتقادی به کلیسای کاتولیک دارد. نویسنده معتقد است که کلیسا درسده‌ی گذشته به مردم آلمان خیانت کرده و با سکوت خود در برابر اعمال غیر انسانی هیتلر، عملاٌ از او حمایت کرده است.

استاد محمود حسینی‌زاد مترجم ادبیات آلمان معتقد است: «ادبیات آلمان پیچیده اما خوش‌خوان است» او ادامه می‌دهد: «ادبیات آلمان در قرن بیستم خیلی سخت‌خوان‌تر از ادبیات اسپانیولی زبان است. چون هم به‌خاطر زبان آلمانی که فوق‌العاده پیچیده و مشکل است و هم اینکه معروف است خیلی از نویسندگان آلمان در رمان‌هایشان فلسفه می‌نویسند به‌جای اینکه ادبیات بنویسند.»[2]

 


[1]خبرگزاری ایبنا / 17 مهر 1394

[2]: روزنامه ایران / 16 مهر 1394

نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک

http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html

داستان های حرفه ای ادبیات ایران و جهان را از اینجا دانلود کنید.

http://www.chouk.ir/downlod-dastan.html

دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک

http://www.chouk.ir/download-mahnameh.html

دانلود نمایش رادیویی داستان چوک

http://www.chouk.ir/ava-va-nama.html

دانلود فرم پیش ثبتنام آکادمی داستان نویسی چوک

http://www.chouk.ir/tadris-dastan-nevisi.html

فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك

http://www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html

بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان

http://www.chouk.ir/honarmandan.html

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک

https://telegram.me/chookasosiation

اینستاگرام کانون فرهنگی چوک

http://instagram.com/kanonefarhangiechook

بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر

http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692