مسائل وا‍ژه سازی / داريوش آشوری

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

واژه سازی مساله ای است موردی و سیر زبان فارسی و واژه سازی در این چهل – پنجاه ساله هم پشتیبان این مدعاست. حکم های کلی از این دست که می توان و باید در برابر هر واژه ی خارجی یک واژه ی فارسی گذاشت، حکمی ست نادرست و نشدنی. حکم به این که به هیچ وجه واژه نباید ساخت و واژه های خارجی را به همان صورت پذیرفت، حکمی است نادرست و نشدنی.و یا تصور این که در برابر تمام مفهوم ها و نام های تازه ی فرهنگ اروپایی،  در کناب های کهن، ناگزیر برابری یافت می شود، ساده اندیشانه است. و در این میانه راه سومی هم هست

باید دید کجا می توان یافت و باید ساخت و کجا نمی توان یافت و ساخت. یعنی سنجشی دقیق و مورد به مورد.

در این مورد هم حتا نمی توان حکم کرد که اگر امروز ساختن واژه ای برای مفهومی معین ممکن نباشد، دلیل آن است که امکان ساختن آن یا یافتن برابری دقیق تر و درست تر برای آن در آینده نیز ناممکن است، زیرا سِیر زبان و آمدن واژه ها و قالب های تازه، این امکان را می دهد که پس از جا افتادن آن ها در زبان، راه برای ساختن ترکیب های تازه تر با آن ها یا ساختن شکل های قیاسیِ همانند آن ها، هموار شود. چون آن که ساختن " جشنواره "  برای " فستیوال "، برای مثال، راه را برای ساختن " ماهواره " هموار کرد. و آن کس که " پیشوند"  و "پسوند " را ساخت، راه را برای ساختن " شهروند " هموار کرد و شاید راه ساختن جشنواره را نیز ساختن ِ سنگواره ( برابر فسیل ) پیش از آن هموار کرده بود.

کسانی که هوادار واژه سازی برای تمام مفاهیم ممکن هستند که از زبان های دیگر به زبان ما وارد شده و می شود، تصوری خشک و مکانیکی از زبان دارند و از زندگی انداموار ( ارگانیک ) آن غافلند و گمان می کنند که مثل پیچ و مهره های ماشین می توان پیچی را از دستگاه زبان باز کرد و پیچی دیگر به جای آن بست. حال آن که اندامه ی ( ارگانیسم ) زبان چه بسا عنصر خارجی را پس بزند و رد کند. و تازه اگر این کار در حوزه ای از  زبان، یعنی میدان علوم طبیعی، آسان تر ممکن باشد، در حوزه های علوم انسانی و فلسفه به آسانی ممکن نیست. و نکته ی مهم تر این که زبان مجموعه ای از واژه های کنار هم چیده نیست، بلکه چفت و بست درونی آن ها، که بافت کلام را می سازد، بسیار مهم است و یک جنبه ی مهم ِ  کار،  نشاندن واژه ی تازه در این بافت است و این کار افزون بر دانش، کمی هم هنر و ذوق می خواهد.

و اما راه دیگر،  برخورد دقیق و موردی با مفاهیم است. در همین پنجاه – شصت سال اخیر شاهد آن بوده ایم که ده ها و صد ها واژه ی برابر با مفاهیم وارد شده از زبان های اروپایی، به ویژه انگلیسی و فرانسه، ساخته ایم و به کار می بریم که امروز جزئی از زبان ما شده است.

کلمه ای مانند " استعمار " ( در برابر کولونیالیسم ) با توجه به ریشه ی کلمه ی اروپایی و به معنای اصلی این کلمه ( در زبان یونانی )، یعنی " آبادانی خواستن " ساخته شده است. اما امروز بر اثر کاربرد سیاسی آن چنان باری به خود گرفته که همانند اصل لغت، از ریشه جدا افتاده و معنایی کمابیش ضد آن گرفته است. و آن گاه از همین ماده ترکیب های " استعمارگری " ، " استعمارزدایی " و " ضد استعمار " را  برابر با سه واژه ی انگلیسی یا فرانسه ساخته ایم. اما برای واژه هایی مانند " امپریالیسم " و  " بورژوازی "  نتوانسته ایم چیزی پیدا کنیم، زیرا این واژه ها چون آن ابعاد گوناگونی از معنا یافته اند که هیچ برابری نمی تواند حق معنا را در مورد آن ها به جا آورد و کسانی که مثلا  " فرهنگ بورژوایی " را " فرهنگ سوداگری " ترجمه می کنند، چه بسا به بعدهای گوناگون معنای این واژه کم تر توجه کرده اند. همچنین است گذاشتن  تمدن در برابر " سیویلیزاسیون " و   فرهنگ  در برابر " کولتور ". چه کسی می تواند مدعی باشد که این اختیار ها نادرست بوده و به تر بود که همان واژه های اروپایی را به کار می بردیم ؟

در کار واژه سازی و برابریابی برای واژه ها و مفاهیمی که از غرب می رسند از صدر مشروطیت به این سو، دو و شاید چند مرحله می توان شناخت :

نخستین مرحله آن بود که با همان میراث نثر دست و پا شکسته و دست و پا گیر و نیمه جان به ترجمه ی مفاهیم و متن های اروپایی پرداختند و در این مرحله به علت عادات گذشته و همچنین ارتباطی که هنوز کمابیش میان حوزه های گوناگون فرهنگ اسلامی وجود داشت، با واژه هایی عربی مآبانه جعل می کردند و یا از اسلامبول و قاهره وارد می کردند. بدون شک، این که نخستین واژه هایی که در آن دوره یا دوره های بعدتر ساخته شد، عربی آب کشیده یا آب نکشیده بود ( مانند اعتصاب، انقلاب، تمدن، میزان الحراره، میزان الضغطه ( فشار سنج آ. آ. )، میزان الارتفاع، مدعی العموم ( دادستان آ. ا. )، مستدعی علیه ( شکایت شده آ. ا. ) ، دولت کامله الوداد ( دولت مطلوب و دلخواه آ. ا. )  و مانند آن، در زمینه های علوم، سیاست، حقوق و جز آن ) دنباله ی همان عادتی بود که زبان فارسی را تابع مطلقی از عربی مآبی ِ نویسندگان می کرد و گشتن به دنبال لغت و ترکیب در زبان فارسی را نشانه ی بی سوادی می دانست. فرق زبان فارسی  در برخورد با جهان مدرن و جهان بینی آن با زبان های اروپایی،  این بود که آن زبان ها جوان و نوخاسته بودند و همگام با مراحل تحول و تکوین تمدن غرب همچون زبانی برای این تمدن جوان و تازه نفس شکل گرفتند و گسترش یافتند. اما زبان فارسی زبانی فرسوده و درمانده بود، درخور تمدنی فرسوده و درمانده، آشکار است که در کشمکش این دو پیر و جوان کدام یک پیروز خواهد شد.

مشکل ما این بود که در رویارویی با تمدن غرب نمی توانستیم به آسانی ترک عادات و " خَرق عادات " ( عمل خلاف عادت  آ. ا. ) کنیم و با همه ی احساس خفت و خواری باطنی از خود و شیفتگی به تمدن غرب، خسته تر و از پا افتاده تر از آن بودیم که بتوانیم یکباره پوست بیاندازیم و صورت تمدن تازه را به خود بگیریم، و در این راه دشوار هزار دشواری بر سر راه بود که یکی از آن ها زبان بود. شگفت نیست  اگر کسانی که می خواستند لغتی تازه برای مفهومی تازه به کار برند، به هوای نثر سنتی به ضرابخانه ی زبان عربی بروند و گاهی چیزهایی جعل کنند که در قوطی هیچ المنجد نویسی پیدا نشود. زیرا فارسی زبان عوام بود و فارسی ِ معرب، زبان خواص. اما گرایش به سادگی زبان که با نثر سیاسی و روزنامه نویسی آغاز شد راه خود را به سوی فارسی گرایی باز کرد که گرایشی است درست. این گرایش، البته با پدید آمدن ملت باوری ( ناسیونالیسم ) مدرن نیز مناسبت داشته است. اما بر روی هم این اثر سودمند را داشت که زبان فارسی را بر روی پایه ی اصلی و طبیعی خود برگرداند و این زبان ِ از توش و توان افتاده را جانی تازه داد. این گرایش نشان داد که اگر زبانی به نام فارسی با ساختمان دستوری و واژگان خود وجود دارد، این زبان می تواند و باید از سرمایه ی خود مایه بگیرد. بدون شک، روزگار زبان بازی و دانش فروشی منشیانه و ناشیانه سرآمده بود و زبان گرایش به این یافته بود که مایه ی رساندن معناها و اندیشه ها باشد. و البته این راه ِ دشوار و پر نشیب و فرازی ست که هنوز تا نیمه نیز نرسیده و یک دوره ی بزرگ آشوب، همراه با آشفتگی فرهنگ و تمدن، ناگزیر همراه آن بوده است و هنوز نیز معلوم نیست که موج های این آشوب کی فرو خواهد نشست.

یکی از مراحل مهم تحول زبان فارسی تشکیل فرهنگستان ایران در سال ١٣١۴ شمسی هجری است. با همه ی نمک نشناسی هایی که در حق فرهنگستان قدیم کرده اند، این دستگاه حقی بزرگ به گردن زبان فارسی دارد و در جهت نشان دادن راه درست بهره گیری از مایه های زبان فارسی و پیرایش آن از آمیختگی های بی هوده با عربی گامی بزرگ برداشته است.

اگر دفتر واژه های نوی فرهنگستان را که در سال ١٣١۹ چاپ شده است، ورق بزنیم، می بینیم که نود درصد واژه هایی که آنان آن روز پیشنهاد کردند، امروز جزء زبان هر روز یا زبان علمی ماست و از برکت کار اعضای آن،  راه برای ساختن صدها واژه ی بسیط یا مرکب دیگر در زبان فارسی گشوده شده است. اگر زمین شناسی جای معرفه الارض و فشارسنج جای میزان الضغطه و گذرنامه جای پاسپورت و کارآگاه جای مامور خفیه و قانون گذاری جای تقنیتیه و کتابخانه جای بیبلیوتک و سنگواره جای فسیل و زمان سنج جای کرو نومتر و زندان جای محبس و رونوشت جای کپی و رگ شناسی جای معرفه العروق و دادستان جای مدعی العموم و دستمزد جای حق الزحمه و دم اسبیان جای دنب الفرس و روده ی کور جای معاء اعور و روده بند جای ماساری قا و رنگین کمان جای قوس و قزح و . . . . . . . . . را گرفته است، از برکت کار همان فرهنگستان است.

بی گمان، فرهنگستان قدیم در شتاب بخشیدن به گرایش زبان فارسی به سوی سادگی و دقت و زنده کردن سرمایه ی کهن آن و همچنین آماده کردن آن برای گرفتن و جذب کردن مفاهیم و نام های علمی و فنی از زبان های اروپایی نقشی بزرگ داشته است. گرایش فرهنگستان به مایه گرفتن از زبان فارسی و زنده کردن ده ها واژه ی فراموش شده، از نظر کارکردی ( فونکسیونل ) برای زبان فارسی بسیار مهم بوده و راه را برای نسل پسین بسیار هموار کرده است، چون آن که اندازه ی آمیختگی فارسی با عربی از هشتاد درصد به چهل – پنجاه درصد و گاه کم تر رسیده است و مهم تر این که کاربرد واژه ها بر اساس دستور زبان فارسی جای تقلیدهای خنک از عبارت بندی عربی را گرفته است.

واژه سازی در چند مرحله

برای یک مفهوم یا یک اصطلاح در مرحله ی نخست چه بسا برابری درست یا کوتاه و رسا یافت نشود و این کوشش در مراحل سپسین به نتیجه برسد. در روزگار ما که گرایش به آن است که زبان فارسی به پشتیبانی قاعده ها و قالب های خود و با سرمایه ی خود واژه های تازه بسازد، در عین حال این امکان فراهم شده است که آن چه در چهل – پنجاه ساله ی اخیر ساخته اند و نارساست نیز اصلاح شود و ترکیب ها و واژه هایی کوتاه تر و به تر جانشین آن ها شود، چون آن که واگردان " رفراندوم "  به " مراجعه به آراء عمومی " و یا " میدیوم " به " وسیله ی ارتباط " رساننده ی معنا بود، اما بیش از حد دراز بود و یافت شدن دو واژه ی کوتاه و زیبای " همه پرسی " و " رسانه "  برای این دو،  بی گمان کامیابی درخشانی بوده است که بعد از سال ها به آن رسیده ایم و بی شک هر آدم با انصافی حکم می کند که دو واژه ی اخیر که در واقع، کلمه اند نه عبارت، بسیار کوتاه تر و به تر از دو عبارت پیشین اند و نشانه ی آن است که بازگشت به مایه ی اصلی زبان فارسی و به کار گرفتن قالب های آن تا چه حد می تواند ما را در یافتن یا ساختن واژه ها یاری کند.. کسانی که با شنیدن رسانه ( که اسم آلت است از مصدر رساندن و بنا بر قاعده ی درست دستوری ساخته شده و معنا را هم دقیق می رساند ) برآشفته می شوند و به جای درنگ در این کار به " برهان های قاطع "  خود سر می کشند و بیتی از ناصر خسرو را مثال می آورند که در آن " رسانه " ( واژه ای که اصل آن به درستی معلوم نیست ) به معنای اندوه به کار رفته است، کاری جز لج بازی یا  دانش فروشی ِ بی جا نمی کنند. همچنین است ترجمه ی " ساتلیت "  نخست به " قمر مصنوعی " و سپس به " ماهواره "  ، که تردید نیست دومی کلمه ی درست فارسی است و اولی شتاب زده و به ضرورت ترجمه سر هم بندی شده است.

البته این بدان معنی نیست که هر نوآوری با هر واژه ی من درآوردی و دساتیری را باید پذیرفت، ولی یکسره رد کردن و یکباره جبهه گرفتن هم در برابر هر واژه ی تازه و با پافشاری و لج بازی در قدما بازی، پاسخی به مساله نیست و همچنان که گفتیم، این مساله موردی است و هیچ حکم کلی درباره ی آن درست نیست. محمد علی فروغی در رساله ی پیام من به فرهنگستان که هنوز هم بسیار نکته های خواندنی و آموختنی دارد، در عین درست شمردن کار واژه سازی فرهنگستان، با واژه های " پیشوند "  و " پسوند " به مخالفت پرداخته و گسترش پسوند " وند "  را از این جهت که معنای آن در زبان امروزی شناخته نیست و تنها در ترکیب هایی مانند الوند  و نهاوند و سگوند وجود دارد، نادرست دانسته است. حال آن که می بینیم " پیشوند"  و " پسوند " جزء واژگان امروز فارسی شده و بسیار به کار می رود و جای  "مزید مقدم " و " مزید موخر " را به کل گرفته است. و رواج همین دو واژه سبب شده است که " – وند " به عنوان پسوندِ نسبت، معنای روشنی پیدا کند و به همین قیاس، امروز واژه ی شهروند را داریم برای Citizen یا Citoyen

تنگناهای واژه سازی و برابریابی

در مورد واژه سازی باید به این نکته توجه داشت که ساختن اسم های ذات و کلماتی که کاربردهای فنی محدود دارند و مربوط به اصطلاحات یک رده از علوم و فنون هستند،  بسیار آسان تر است تا ساختن برابری برای اسم های معنا که بار سنگین تاریخی دارند و به خاستگاه تاریخی و فرهنگی خود سخت وابسته اند. اهل فلسفه و علوم انسانی بیش از دیگر علوم با این دشواری سر و کار دارند، زیرا سر و کار آنان  با مفاهیمی است که از ژرفنای تاریخ غرب و با تکیه به تمامی فراداد ( سنت آ. ا. )  اندیشه ی آن پدید آمده و گاه واژه ها چون آن معناهای گوناگون و ناهمسازی دارند که هیچ کلمه ای جای آن ها را نمی گیرد. کلماتی مانند " ایده " و " سوژه "  و " اُبژه "  از این جمله اند که بار صد ها و هزاران سال تاریخ تفکر غرب را بر دوش دارند و کوشش برای ترجمه ی آن ها جز در مواردی خاص که کلمه به یکی از معناهای خود و محدود در حوزه ای ویژه به کار می رود، ناشدنی است.

در چون این مواردی چاره ای نیست جز به کار گرفتن اصل کلمه و وارد کردن آن در زبان. در این مورد یک تجربه ی تاریخی نیز داریم و آن مربوط به ترجمه ی متن های یونانی در سده های نخستین اسلام است. در آن هنگام نخست مترجمان بسیاری از واژه های یونانی را به صورت معرب وارد زبان کردند ( مانند قاطیقوریاس، اریتماطیقی، بوطیقا، آنالوطیقا، متافوسیقا ) که رفته رفته برای برخی از آن ها برابرهایی در عربی یافتند یا ساختند و رواج دادند و واژه ی یونانی از رواج افتاد و برخی از واژه های یونانی نیز تابعیت عربی گرفتند و ماندگار شدند. بنابراین، حتا در مورد این دسته از واژه ها نیز نمی توان حکم کرد که کدام ها سرانجام ترجمه ناپذیرند و خواهند ماند و کدام ها با گذشت زمان، برابری برای خود خواهند یافت.

فرهنگستان زبان و سیاست آن

یکی از نویسندگان در مقاله ای در مخالفت با کار فرهنگستان نوشته است که زبان را " شاعران و متفکران "  می سازند نه هیچ مرجع رسمی. این سخن، بی گمان در مرنبه ای درست است، اما باید دید در کدام مرتبه از زبان.

زبانی که شاعران و متفکران به کار می برند، مرتبه ای است ورای زبان ِ ایزاری که " وسیله ی ارتباط " ش می دانند، یعنی مرتبه ای است که زبان با تمام ذات خود که همانا " پدیدارگری " ( خلق، تولید آ. ا. )  است و با ذات انسان نسبت بی میانجی دارد، پدیدار می شود. در آن مرتبه،  زبان دیگر  وسیله و ابزار نیست، بلکه شاعر و متفکر وسیله ای می شود تا  زبان در کمال ذات خود از پرده به در آید و جلوه گری کند و به همین دلیل است که آن مرتبه، مرتبه ی ظهور " استتیک " ( زیبایی شناسی  آ. ا. )  زبان نیز هست، اما فروتر از آن مرتبه، مرتبه ی ابزاری زبان را داریم برای خواسته های گوناگون بشری، یعنی می توان گفت بر حسب حضور بشر در ساحت های گوناگون ِ وجود، زبان نیز ساحت های گوناگون دارد و نخستین ساحت آن، ساحت ابزاری است که با حضور بشر در ساحت طبیعت و به کار گرفتن آن همچون ابزار، مناسبت دارد.  این زبان هم می تواند گوشه ی چشمی به زبان شعر و تفکر داشته باشد، همچنان که آن نیز به این، اما همچنان جدا از هم در مراتب جداگانه می مانند.

زبان علم و زبان روزمره و زبان رسانه های همگانی،  از شمار " زبان ابزاری " هستند و چون کارکرد در آن شرط است، می تواند مرجع و حتا دستگاه و تشکیلاتی نیز برای سامان یافتن داشته باشد و این مرجع، نامی مانند " فرهنگستان " خواهد داشت.

این سخن نیز که زبان مال " مردم "  است و تنها " مردم " حق دارند لغت بسازند نیز کلی گویی و مبهم گویی است، زیرا معلوم نیست مراد از " مردم " چه کسانی هستند، آیا مراد عامه اند یا اهل هر رشته و حرفه ؟  اگر مقصود عامه است، عامه را با زبان حرفه ای و فنی رشته های گوناگون چه کار ؟ و اگر مقصود خواص ِ هر رشته و حرفه است، باید گفت که سر رشته ی آن ها از کارکرد زبان و نازک کاری های آن چه بسا کم تر از آن است که به آنان شایندگی کامل برای واژه سازی بدهد. چون آن که متخصصان " تاسیسات " برای خود واژه ی " گرمایش " را برابر heating  ساخته اند و همه می دانیم که ما مصدر " گرمودن " نداریم که از آن گرمایش ساخته شود و نیازمندی ایشان به واژه، آنان را وادار به جعل این لغت کرده است و در عین حال، ضد آن، یعنی cooling  را  " تبرید "  می گویند که بسیار خنک است !

باری، با گسترش علوم و فنون در روزگار ما که اهل هر رشته از علوم و فنون،  در گسترش آن دست دارند، زبان ابزاری نیز گسترش بسیار یافته است و ما امروز بنا به روح زمان و بنا به تعریف، در مرتبه ی کمال ِ حیوان " ابزارساز " ،  ناگزیریم زبان ابزاری خود را گسترش دهیم،  و به عبارت دیگر، زبان ابزاری فرنگی را ترجمه کنیم و به کار بگیریم. و این کار برای آن که سر و سامانی داشته باشد مرجعی هم می خواهد و این مرجع،  ناگزیر فرهنگستان است. البته فرهنگستان می تواند یک دستگاه سامان دهنده و اصلاح کننده و پیشنهاد دهنده برای رشته های علمی و فنی و دستگاه های اداری و جز آن باشد.

سیاست فرهنگستان زبان ایران،  در زمینه ی بهره گیری از مایه های زبان فارسی و حتا زبان های ایرانی برای گسترش زبان علمی و فنی، سیاستی است درست و ناگزیر، ولی اگر این سیاست ، مطلق و بی هیچ استثنا بخواهد اجرا شود، گرفتاری ها و تنگناهای خاص خود را پیش می آورد. اگر فرهنگستان نخواهد هیچ گونه نفوذی از زبان های دیگر را در فارسی بپذیرد، ناگزیر است که مقدار زیادی جعل و اختیار خودسرانه کند که سرانجام خوبی در پی ندارد.

اگر، مثلا، فرهنگستان نخواهد واژه ای مانند کتاب را که چندین ترکیب با آن داریم، مانند کتاب فروشی، کتاب داری، کتاب خوانی و جز آن، و یا کلمه ای مانند " فیلم " را که از آن ترکیب های فیلم برداری، فیلم سازی، فیلم خانه و جز آن را داریم، بپذیرد، آیا دست خود را در مورد امکانات گسترش زبان فارسی در زمینه ی کتاب داری و فیلم سازی نبسته است ؟

سیاست فرهنگستان قدیم در این مورد می تواند الگوی خوبی باشد. آن فرهنگستان، با پذیرش " بمب "، ترکیب بسیار خوب " بمباران "  را ساخت و همچنین " کتاب شناس " و " کتاب خانه "  را و حتی واژه هایی مانند " مدال " و " مفاصا "  را پذیرفت، اما در برابر توانست " آمار "  را جانشین " احصائیه " و " دستگاه گوارش " را جانشین " جهاز هاضمه " کند و با این کار، چون آن که گذشت، در بهکرد و گسترش میدان زبان فارسی سهمی بسزا داشته باشد. بنابراین چه جای آن است که فرهنگستان نخست اثبات کند که " فن  " ریشه ی سامی ندارد و سپس  آن  را  بپذیرد،  بلکه با دیدی کارکردی ( فونکسیونل ) باید این کلمه ی کوتاه و رسا را که به آسانی می توان با آن ده ها ترکیب ساخت، پذیرفت. البته سیاست نرمش ناپذیر فرهنگستان در مورد اختیار کردن واژه های فارسی و ایرانی ( به معنای عام ) می تواند حد افراطی دیگری باشد در برابر عربی مآبی گروهی دیگر و از این میانه برآیندی برآید که به زبان فارسی آن توانایی و چالاکی را بدهد که از عهده ی وظایف کنونی خود برآید.

از : بازاندیشی زبان فارسی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692