تعلیم و معلم در شعر فارسی - فضل الله ترکمانی(آزاده)

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

ز دامان دهقان بکنجی ز بستان
بیفتاد بادامکی ناگهانی‌
چو‌ شد‌ فـروردین‌ مـاه نـو گشت گیتی‌
جهان جمله شد رشگ ارژنگ مانی‌
سرآورد بادام از خاک بیرون‌‌
چو سیمای سـرشار از شادمانی‌
همیخواست بالد از خاک بیرون‌
نهد پا ز طفلی‌ براه جوانی‌
بناگه ز هر‌ سو‌ عـلفهای هرزه‌
گرفتند دورش چو یـاران جـانی‌
کشیدند از هر طرف دامنش را
عیان گشت بر چهره‌اش ناتوانی‌
چنان دید چون باغبان جست از جا
بگفتا نباید درنگ و توانی‌
برد گرگ‌ اگر گوسفندی ز گلّه‌
بچوپان حرام است نان شبانی‌
ز دورش بکند آن گـیاه مزاحم‌
نه با قهر با لطف و با مهربانی‌
کمک کرد او را که نیرو فزاید
برد فیض از گردش‌ آسمانی‌
تو هم ای معلم نهالان خود را
بباید که از جان کنی پاسبانی‌
به پیرایش نونهالان بـکوشی‌
بـلطف و صفا و بشیرین زبانی‌
کجی را کنی راست،اما برأفت‌
برغبت بری زحمت‌ باغبانی‌‌
تو را زیبد آنگاه نام معلم‌
که از آز و خشم و گنه دور مانی‌
کنی دور از خود هوا و هوس را
ز سر بفکنی فکر بازارگانی‌
وگـرنه چـه نازی که آموزگارم‌‌
تو‌ هم درپی سود چون دیگرانی‌
تو خود نیز«آزاده»اهل عمل شو
که اندرزهایت نباشد زبانی

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692