ره آوردی در مجموعه ی شیرین قلم از مرادحسین پاپی بالاگریوه/ نوشته : عابدین پاپی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

به دست اشک این درد قلم ساز

به صد شور به صد شوق و به صد ناز

                                                 خط پایان این شیرین قلم را    

                                                   نوشتم من به رنگ سبز آغاز                                

فولکلور ( به انگلیسی Folklore یا باور عامیانه را می توان مجموعه ای شامل : افسانه ها داستان ها موسیقی رقص تاریخ شفاهی ضرب المثل ها هزلیات ، باورهای عامه و رسوم دانست . با اتیمولوژی این واژه درمی یا بیم که از دو کلمه ی انگلیسی فولک و لور تشکیل شده که فولک به معنی توده و لور به معنی دانش است و از ترکیب این دو اصطلاح توده شناسی به دست می آید . واژه ی فولکلور را برای اولین بار « ویلیام تامس» عتیقه شناس انگلیسی در مقاله ای که موضوع آن بحث درباره ی دانش عامیانه و آداب و رسوم سنتی بود ، بیان داشت .این اصطلاح از نیم قرن پیش نیز در ایران و ادبیات آن راه یافته است و به تدریج به معنی دانش عامیانه و دانستنی های توده ی مردم متداول گردید و در معانی «فرهنگ عامه » ، « فرهنگ عامیانه » ، « فرهنگ توده » ، « فرهنگ مردم » نامیده شد . البته فرهنگ عامیانه و فرهنگ مردم در بین اقوام جهان دارای شاخک هایی متفاوت و اشکالی متنوع است که این بر می گردد به چگونگی آداب و رسوم اقوام ، نژاد و زبان آنها که باورها و سنت و آداب و رسوم و فرهنگ را از هم متمایز می کند . بنابراین کشور ایران نیز با توجه به قدمت تاریخی و تمدن پیش رونده ای که دارد از قالب های قومیتی و ایلیاتی مختلف و متنوعی برخوردار است ولی می توان ابراز داشت که در از منه ی تاریخ دارای فرهنگ مردم و فرهنگ عامیانه بوده است ولی فولکلور می تواند یک پارادایم ( جهان بینی کلی ) باشد که به صورت علمی و آکادمیک در نیم قرن پیش در ادبیات ایران سیر رشد و تطور خود را آغاز نموده است .

یکی از اجزای مفید و سازنده ی فرهنگ ، فرهنگ عمومی یا فولکلور می باشد . با التفات و نگاهی موشکافانه به همه ی فرهنگ های شناخته شده در جهان چه در جوامع ابتدایی و روستایی که فاقد تکنولوژی و فناوری اند و از ابراز کار ساده و ضعیف برخوردارند و چه در جوامعی پیشرفته و صنعتی که دارای تکنولوژی پیچیده و ابزار نیرومند و کارآمدی دارند ، همه، واجد فرهنگ عامه ی می باشند و صورت ها و اشکالی از این فرهنگ عامه را در سیر زیست محیط و بطن جامعه خود به کار می برند . فرهنگ عامه فرهنگی است که به همه ی مردم تعلق دارد و مردم از این فرهنگ به عنوان فرهنگ پایه استفاده می کنند و از میراث اجتماعی جوامع به شمار می آید . فرهنگ عامه را می توان مقوله ای ادبی و هنری دانست که از دیر باز بر اساس زبان شفاهی مردم کاربرد اجتماعی خود را در جامعه تصویر نموده است . می توان گفت فرهنگ عامه به قسمتی از زندگی روزانه ی ما اطلاق می شود که مدام در فولکلور یا عامه در بین همه ملت ها متداول است و تنها در شکل و ساختار با هم متفاوت نشان می دهند ولی از حیث معنا و ماهوی با هم ار تباط تنگاتنگی دارند . به عنوان مثال : قضیه« ماه پیشانی » که بین ایرانیان متداول است با اندکی تغییر نزد فرانسوی ها آلمانی ها و ایرلندی ها نیز وجود دارد و از حیث موضوع نیز با قصه ی نروژی نزدیکتر می باشد. دیگر مباحثی در خصوص تعریف و مفاهیم در قلمرو اصطلاح فولکلور وجود دارد که با این که حدود 150 سال از گزینش اصطلاح فولکلور و معرفی آن به جهان علم و ادب می گذرد ،ولی هنوز هم اختلاف سلایقی از حیث معنا در بین دانشمندان اجتماعی از این اصطلاح رایج است .

در کتاب لغت نامه ی استاندارد فولکلور یا اسطوره شناسی و افسانه، بیست ویک تعریف از فولکلور مضبوط است . علمای اجتماعی و عقلانی قوم بویژه مردم شناسان این علم (فولکلور ) را جزیی از فرهنگ قومی و مقوله ی هنری یا ادبی آن و شکلی از تعابیر زیبا شناسانه در میراث اجتماعی جامعه می پندارند . ویلیام باسکام یکی از مردم شناسان آمریکایی قلمرو فولکلور را به هنر شفاهی محدود می انگارند . این دانشمند افسانه ها قصه ها ضرب المثل ها چیستان ها ترانه ها و تضنیف ها را در همه ی جوامع چه ابتدای و چه پیشرفته و صنعتی را فولکلور می خواند . گریستن سن نیز ایران شناسی دانماکی است که اصطلاح فارسی « علم انتقال عوام » را برابر کلمه فولکلور (Folklore ( انتخاب نموده اند و البته تعاریفی آرکائیک را نیز از این علم برای عموم تصویر می کنند که در جهاتی، اندیشه این دانشمند قابل قبول است و در زویایی نیز با مولفه های ساختاری فرهنگ فولکلور سر سازگاری ندارد . بنابرین آنچه که از تاریخ این علم ( فولکلور ) پیداست و قلمرو خود را در ایران به منصه ی ظهور رسانده ، این که قدمت آن در حدود 60 سال است که به مفهوم و معنای غربی آن در فرهنگ و زبان و ادب ما راه یافته است . آنچه در دست می باشد این که از آغاز نخستین سال های قرن چهاردهم هجری ، شمسی تنی چند از نویسندگان ، دانشمندان و پژوهشگران ایرانی با آگاهی و فراست از فرهنگ و زبان غربی و با آشنایی با فرهنگ عمومی در غرب، این دانش جوان را به مردم ایران معرفی نمودند . آنچه متبادر به ذهن است اصطلاح فرهنگ عامه را نخستین بار مرحوم رشید یاسمی استاد دانشگاه تهران مقابل کلمه ی فولکلور برگزید و بکاربست و منبعد محمد علی فروغی در سال 1314 هجری شمسی فرهنگستان ایران را بنیاد نهاد و اعضای این فرهنگستان نظر به اهمیت فولکلور را در دستور کار خود قرار دادند که چندین تن از دانشمندان و نویسندگان بویژه صادق هدایت در اهمیت و چگونگی شناساندن این اصطلاح، ایده هایی را مطرح ساختند به گونه ای که بررسی و گرد هم آوری آن را رسما جزیی از کارهای فرهنگستان برشمردند و واژه توده شناسی را مقابل فولکلور وضع و به جامعه معرفی نمودند . بنابراین با توجه به فضایی که برای این علم نوین باز نمودیم و در زوایایی به مفاهیم و چگونگی شکل گیری آن پرداختیم ، می توان وارد دایره ی آثاری که در حوزه فولکلوریسم تعریف و تثبیت می شوند و یا احیانا دارای شاخک هایی از این علم محسوب می شوند ، گردید و به این آثار در چارچوبی علمی پرداخت . یکی از این آثار کتاب شیرین قلم می باشد که متشکل از 7 مجموعه شعر است که 5 مجموعه آن شعر لری است که به زبان اصیل لری سروده شده اند و دو مجموعه دیگر نیز شعر فارسی است که شامل غزل و دوبیتی و ... است که در چار چوب این بحث نمی گنجد . شیرین قلم اثری است از مرادحسین پاپی بالاگریوه که در سال 1392 توسط دارالنشر اسلام قم به زیور چاپ آراسته و در اختیار خوانندگان قرار گرفته است . این نویسنده علاوه بر نگاشتن مجموعه اشعاری که در قالب فولکلوریک سروده اند ، اولین نویسنده ای است که در حوزه ی علم تبارشناسی کتاب شناخت ایل پاپی را درحدود 25 سال پیش تالیف نمودند و بعد از سال های تحقیق و پژوهش شبانه روزی در این حوزه توانستند این علم را با نگاشتن کتاب« تبار هخامنش دیار بالاگریوه »را در پنج جلد قطور بسط و گسترش دهند و تالیفات دیگر در این زمینه را بنام« تبار ایران شهر یاران» که تاریخ ایران از آغاز تا امروز است و «درآمدی بر مبنای تبار و تبار شناسی» را در ادامه و راستای علم تبارشناسی تالیف و تدوین نمودند که این فعالیت ها منجر به این شد تا که وی به عنوان پدر علم تبارشناسی در ایران شناخته شود و کتاب درآمدی بر مبانی تبار و تبار شناسی این نویسنده نیز به عنوان کتاب پایه تدریس دروس علم تبار شناسی در دانشگاه ها قرار خواهد گرفت . مراد حسین پاپی چهره ای نام آشنا در حوزه های سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی در جامعه به شمار می آید و علاوه بر مصدر خدماتی نوین در حوزه ی ادب و هنر به جامعه در حوزه های اجتماعی و سیاسی نیز شخصیتی کارفرما و هویت مند است . تالیفاتش به 25 جلد کتاب در حوزه ی علوم انسانی می رسد که اغلب این کتب درزمینه ی تاریخ و مردم شناسی است و بخش دیگر فعالیت های این نویسنده نیز شعر است که در راستای شعر آیینی لری نیز از شعرایی است که ابیات فراوانی را سروده است و در این زمینه نیز شاعری نامدار است . پاپی در زمینه ی دفاع مقدس و ادبیات استقامت و پایداری نیز کتبی مفید و ارزش محور را تالیف نموده اند که مورد استقبال جامعه قرار گرفته اند . پاپی بالاگریوه از جمله نویسندگانی است که در زمینه ی اتیمولوژی ( ریشه شناسی ) واژه های لری زحمات بی شائبه و قابل توجهی را متحمل شده اند به گونه ای که قریب به هزار بیت لری و ده هزار واژه ی لری اصیل را وارد زبان ادبیات فولکلوریسم کرده اند که بابت این روند فرهنگی هزینه های هنگفتی را چه از حیث زندگی شخصی و اجتماعی و چه از لحاظ زندگی ادبی و هنر تقبل و تحمل کرده اند . با التفات به این که در حوزه ی لرستان شناسی شخصیت های بزرگی در زمینه ی فرهنگ فولکلور انجام وظیفه نموده اند و به نوبه خود زحمات بی شائبه آنها قابل تقدیر و تحسین است پاپی بالاگریوه نیز نویسنده ، شاعر و محققی است که در فرهنگ سازی ادبیات فولکلور زحمات فراوان و متفاوتی را متحمل شده اند که آثار این هنرمند خود شاهدی براین گفته است. چه این که با مطالعه و تفقد و تامل در آثار جامع الاطراف این هنرمند در کتاب تبار هخامنش دیار بالاگریوه که 5 جلد قطور و قریب به پنج هزار صفحه می باشد و مجموعه اشعار لری اش و دیگر کتبی که ذکر آن رفت ، افسانه ها داستان ها موسیقی رقص تاریخ شفاهی هزلیات ، باورهای عام و رسوم و ضرب المثل ها و... نمایان است و کاملا چارچوب ها و زیر لایه های علم فولکلوریک در آثار این نویسنده به زیبایی لحاظ و دیره می شود .

شیرین قلم مجموعه اشعاری لری و فارسی است که حاوی بترتیب

1 اوج ویلونی دل   2 بار کوله ی امید 3 بی ولات   4 غاپوره   5 شیرین قلم   6 حرای معرفت 7 رقص شور آشوب دل . لذا از این 7 مجموعه اشعار مجموعه ی اوج ویلونی دل 244 بیت بار کوله ی امید 136 بیت بی ولات 131 بیت - غاپوره 91 بیت و شیرین قلم 73 بیت و در مجموع پاپی 675بیت در قالب 62 غزل 78دوبیتی ، 1 مثنوی و 4بیت ملمح ، شعر سروده اند .علاوه بر این 5 مجموعه شهر در کتاب شیرین قلم سه مجموعه دیگر از این شاعر در دست چاپ است که مشتمل بر اشعار لری و فارسی می شود که از این بین دل واتوره مشتمل بر 94 بیت تال ودیک حاوی 49 بیت و شلال شامل 47 بیت که در مجموع 190 بیت می شود و به طور کلی پاپی بالاگریوه تاکنون 865 بیت شعر لری سروده اند . و اما رهیافتی در درون مایه اشعار این شاعر... ؟

آنچه مبرهن است عشق اجتماع و درد واره سه گزیده اساسی در درون مایه اشعار پاپی هستند که به انحای مختلف و در زوایایی متعدد در اشعارش تصویر می شوند . عشق در اشعار پاپی دارای شاخک های متعددی است به گونه ای که از عشق و علاقه به زندگی گرفته تا عشق زمینی و معنوی در اندیشه شعری این شاعر دیده می شود . به نمونه های ذیل :

دلم بیده و تیکی سیت سیستم نیر شوگارم ( دلم برایت یک ذره شده است عزیزم قدرت توانم (ستونم کسی که به تو تکیه می کنم ) نور شبانگاهم

تیام کور بی د دیری تو ، حکیم روح بیمارم ( چشم هایم از دوری تو کور شده است حکیم روح بیمارم )

مه بی تو ای گل امید روز بیکسی دونی ؟ ( من بدون تو ای گل امید روزهای بی کسی می دانی )

که چی بلبل غزل غم خون دلگیر گرفتارم ( که همانند بلبل غزل غم خوان دلگیر و گرفتاری هستم )

بیمه و زخمی اشگار دل اشکسه هراسونی ( من مانند شکاری ( آهو یا بز و میش کوهی ) زخمی ، تیر خورده ی دل شکسته ی هراسناکی هستم )

پلنگ غم کمین کرده د اشگفت کهسارم ( که پنگ غم در غار کوهسارم برای خوردنم به کمین نشسته است)

2 مه چون هلوره گردون مه شویای تاریکم ( من چون گهواره گردان ماه شب های تاریک هستم )

دلم والپ لاجوره ، رقیف ریا باریکم ( دلم با پستی و بلندی ها همواره است و رفیق راه های سخت و باریک هستم )

د رسم روزگار و دل پریشونم سی هی که ( از رسم و رسوم مردم این زمان دلگران و پریشان خاطر هستم و آداب آنها را نمی پسندم واز آنها گریزانم )

همه وا جفت عا شق بون فقط مه وا دلم تیکم ( زیرا با دیگری جفت و عاشق می شوند ولی من با دلم تنها و یکی هستم)

اگر پایام ننیم واپشت ومین ره برف رن مونم ( اگر پارا به پشت نمی گذارم و در برابر برف و بهمن های سنگین و حوادث سخت طبیعی مقاومت می کنم )

دلم دل ارجن و داره ، کی چی ترکه برالیکم ( به دلیل این است که دلم همانند دل درختان از ارجن و بلوط محکم و مقاوم است و چون شاخه ی درخت گیلاس وحشی سست و شکنند ه نیستم )

3 زنئی زمسونی مه حچل هفته ( زندگی زمستان گونه ی من ( سرد و بی روح است )سر درگم و بیهوده است .

دنونیام هان دگپم و دمم کفته ( گو اینکه دندانهایم در دهانم هستند و همه سالم هستند اما مثل آدم های بی دندان ( و دهان خالی هستم )

روزگار نوجیلا دای بهارو ( زمانه و روزگار تازه به دوران رسیده و تازه کار دراین بهاران )

قوی چی دوار کتی سی شانسم بفته ( جامه ای همانند سیاه چادر برای شانس و اقبال من بافته است .)

پاپی مراد حسین در شیرین قلم و در مجموعه هایی که در همین دفتر سروده اند ، شاعری است ناتورالیسم (طبیعت گرا ) این طبیعت گرایی شاعر از نگاهی معرفت شناسانه نسبت به طبیعت صورت می گیرد چه این که بر مولفه ها ی زیست محیط و آداب و رسوم ، زبان ، عقاید و خصیصه ها و با ورداشت های سرزمین قوم لر محاط دارند و این مهم نیز بر اساس بینش و پژوهش شبانه روزی حاصل آمده است . بنابراین شاعر در این مجموعه ها شاعری رئالیسم (واقع گراست ) که با بهرگیری از طبیعت زیست محیط خود این واقع گرایی را به دایره ی تصویر می کشاند . فراز و نشیب زندگی شخصی شاعر در احساسات و عواطف شاعرانه آن تاثیر بسزایی دارند به طوری که شعر پاپی با عواطف و دردهای زندگی اش کلافی عمیق خورده است که می توان گفت زندگی پاپی شعر پاپی است و شعر پاپی نیز زندگی اش محسوب می شود . گروتسک هایی تلخ که از خیز آبه های دردمند زندگی شخصی و اجتماعی پاپی متولد میشوند ، شعر پاپی را با درد وغم و واقعیت اجتماعی پیوندی عمیق و خاص داده اند . این شاعر برای طبقه ی اجتماعی خود می نویسد و فرزند طبقه اجتماعی خود است . چارچوب ادبی شاعر و تصادم اندیشه و زبان آن با زیست بوم خود و هویت و تاریخ سرزمین خود در بطن و خمیر مایه ی اشعارش بر کسی مستور نیست. شاعردر شیرین قلم شاعری است که خود آگاه خود را می سرآید نه ناخودآگاه خود را . شاعری کاملا ابژاکتیویته که آنچه را در مقابل ایستاده به زیبایی هر چه تمامتر در قالب هنر قرار می دهد و به جامعه منتقل میکند . آگاهی و فراست پیش رونده ی شاعر از آنچه که می نویسد بر اساس بینش و شناخت آگاهانه از طبیعت و زیست محیط خود می باشد . در اغلب اشعار این شاعر صناعات ادبی به خوبی تصویر می شوند و می توان گفت مراعات نظیر ، استعاره ، ایهام و پارادوکس بیشتر به چشم می آید . علاوه بر این موارد که ذکر آن رفت، پاپی استفاده ی درست در گزینش واژه را در شعر با مهارت و تخصیص خاصی اعمال می دارد . به نمونه ذیل : توکعبه می نه اکعبه که برده / تو قبله می نمازم و اذونمی . کعبه ، قبله ، نماز و اذان مراعات نظیر هستند و شاعر به خوبی توانسته از صنعت واژه گزینی استفاده درست نماید . می توان گفت در اغلب اشعار این شاعر مراعات نظیر وجود دارد هم چنانکه دیگر صناعات به مانند پارادوکس تشبیه استعاره و ابهام دیده می شود . دیگر مولفه ی شعر پاپی بالاگریوه صنعت دیالوگ و منولوگ است که در اغلب اشعارش به چشم می آید . دیالوگ های چند جانبه که با طبیعت و جامعه برقرار می کند والبته منولوگ هایی که بیشتر با خود و دنیای پرفراز و نشیب شخصی و اجتماعی خود به تصویر می کشد.

به طوری که این دیالوگ ها شعر پاپی را از حیث زبان شعری به خوبی تقویت می کنند . به نمونه ی ذیل :

و نوم او که تابیده هی بیده ( به نام او که تا بوده بوده است ( ازلی ست )

و قنح و منج تن دنیان تنیده ( شکیل و زیبا قیافه و شکل دنیا را آرایش داده و بافته است

ا گپی که تموم گپ گپون و ( آن بزرگی که تمام بزرگ بزرگان )

کوچکون وی کوچکی آفریده ( و کوچک ها را باهمه خرد بودنشان آفریده است .)

شعری که از ضاعات ادبی اعم از تشخیص و تضاد بهره می جوید و دیالوگی است که شاعر با خدای خود برقرار می کند . شاعر از خدایی صحبت می کند که همیشه یکتا و ازلی است و تن دنیا را به زیبایی خاصی خلق کرده است و همه ی خلایق را اعم از برزگ تا کوچک که در این دایره هستی زیست می کنند را آفریده ای از آن آفریده ی یکتا می پندارد .

یا در شعر ذیل :

دلکی گریو روم واتو فریویه ( دل گریان و نالان من با تو و با نوازش تو آرام می شود )

هلپله تون که کنه شوگارش شیویه ( هرگاه رویای ترسناکی درباره تو می بیند شب او پریشان می شود )

زنگ تر سخونم افتا د تزگات ( هیزم تر ( خیس و آبدار ) استخوانم در اجاق آتش تو افتاده و در حال سوختن است )

ی سرش حادی کنه یکی گریویه ( که از یک طرف رود حاصل از سوختنش بلند شده و از طرف دیگر در حال گریه کردن است )

شاعر در این اثر دیالوگی سه جانبه را برقرار می سازد . بن مایه ی شعر عاشقانه است که این عشق میان دل شاعر با معشوق صورت می گیرد و علاوه بر دل شاعر؛ خود شاعر نیز در دایره گفتگو با معشوق قرار دارد . در دیالوگ دو جانبه گفتگو تنها دو لایه است ولی در دیالوگ سه جانبه علاوه بر دو لایه بودن گفتگو سوژه سومی نیز در دایره ی گفتگو وجود دارد که موسیقی معنوی و درونی اثر را جلالی دیگر می بخشد . شاعر در این اثر درد و دل های دل خود را با معشوق در میان می گذارد و خودش نیز در این دیالوگ سهیم است، چون با دل خودش نیز صمیمت خاصی را احساس می کند . بنابراین در دیالوگ سه جانبه احساس و عواطف بازبانی مشترک و جوانبی سه جانبه را بین طرفین گفتگو برقرار می سازد و دیگر گزینش واژه هایی اصیل چون آساره شم و تییه ، زبان شعر را سیال و دارای هویت ویژه می کند . دیگر نکته در شعر پاپی استخدام واژه هایی اصیل و قدیمی در اشعارش می باشد که این واژه ها از حیث زبان و ادبیات فولکلوریک شعر پاپی را ساختار مند و دارای هویت عقلانی کرده اند . به تعبیری دیگر گزینش این نوع واژه ها در شعر قالب آثار هنری را با نوعی نوستالژیک و آرکائیک معناگرا و فرآرونده مواجه می سازد و نکته ای دیگر این که واژه های اصیل به درون و برون مایه ی شعر، موسیقی لفظی و معنوی خاص را می بخشند . نمونه هایی به شرح ذیل :

1- وژنه : وبال گردن 2- بی گاووه : نا امیدی همواره 3- بلیشیه یا لیشیدن : جنبیدن حرکت کردن 4- بلوم : کمین   5 تییه : به معنی چشم و تیام به معنی چشم ها 6 پلم : بهانه 7-کلاشیدن : خاریدن 8 چپلاک : یعنی کف زدن 9- النغد : یعنی هم اکنون ، همین لحظه 10- مینجی :میانجی گری 11- یلا : گم شدن محو شدن 12 پرنگلا : به برگ های پاییزی گفته می شود که روی هم انباشته می شوند .

13 تکلتاو : آماده و مهیا شدن 14 لقمچ : پیاله 15 بی دسلات : ناتوان و درمانده 16 شوصو : صبح زود 17- شیپال : پاره کردن شکم با چاقو 18 بلاز : آتش پر حرارت و شعله ور 19 پاتیل : ظرفی بزرگ که با آن غذا ... می پزند . 20 دو جو گرفتار : همواره گرفتار و سرگردان کسی که در تلاطم و رنج از خود بی خود شده و به تعبیری مدهوش از خود از حیث درد و رنج 21 لیشگ : یعنی رشته یا تاری از یک کل 22- منال : یعنی بره ی گوسفند که تازه به دنیا آمده است 23- هلپله : خواب پریشان دیدن در خواب هزیان گفتن 24 سویل : بخت و شانس 25 کوزر: ساقه های گندم که دانه ندارند 26- موز بره : عصای دست 27 پرچ : خیلی کم 28 آساره :ستاره 29 شم : شخم 30 31 پریشگه: به معنی جرقه ای کوچک از آتش است که از آتش جدا می شود .

اکنون چند نمونه از اشعار شاعر را با هم مرور می کنیم :

1-ی عمره که تیم هی ها و دست ( عمری است که چشم من به دست توست منتظر لطف و بخشش تو هستم)

ا دل ها و بلوم چش مست ( و دل همواره در کمین چشم مست توست ، چشم به راه دیدن توست )

دمی بیا سی منه دو جو گرفتار ( برای من گرفتار و سرگردان و از همه طرف مضطرب آوازی بخوان و سرود وصل سرده )

و قول گتنی ناز نفست ( به قول گفتنی ( به قول معروف ) ناز نفست (نفست گشاده باد و زنده باشی )

شاعر در این دوبیتی دیالوگی غم انگیز را با معشوق خود برقرار می کند . شعر از حیث معنا دارای درون مایه ای عاشقانه است و معشوق از جنس زمین نیست بلکه کسی است که تنها او می تواند شاعر را از دریای پرتلاطم و نفس گیر زندگی نجات دهد . دیالوگی با زبانی عاطفی و پر از احساسات و عواطف معنوی که شاعر را به حلال مشکلات ( خدا و ...) وصل می کند . شاعر با گزینش دو واژه ی اصیل لری « بلوم » و «دوجو گرفتار » به زبان شعر زیبایی خاصی بخشیده و نوعی ثبات و استحکام زبانی را آفریده است . بلوم به معنی کمین است و دوجو گرفتار یعنی گرفتار و سرگردان .

باز نمونه :

1-دلم چی اور پاییزی غمینه ( دلم مانند ابر پاییزی نمناک و چهره گرفته است )

تییام چی تش ورق شله کشینه ( چشم هایم مانند رعد وبرق شعله افروخته اند )

فقط واخم رفیقم ددل وجو ( تنها با خودم رفیق و دوست حقیقی و جانی هستم )

رفیقونم غریوین سیم خرینه ( رفقایم برایم غربت را فریده اند )

در ینم گل گله زاره اما نه ( درونم همانند گلزاری با صفا و پاک است )

برهوتی ډ نشخم آفرینه ( اما نه متاسفانه بیابان بی آب و علفی از من ساخته اند )

چنه منمه د زیر برف غم که ( آنچنان در زیر برف غم مقاومت کرده ام که )

شتر که هم د طاقتم زوینه ( اشترانکوه ( کوه بزرگ و بلندترین کوه لرستان ) هم در برابر مقاومت و پایداری من عاجز و درمانده است .)

شاعر در این اثر ابتدا منولوگی غم انگیز را با خود برقرار می کند. این منولوگ در بستر زندگی پر فراز و نشیب شاعر خیز بر می دارد به گونه ای که درادامه می گوید : فقط با خودم دوست هستم به خاطر این که دوستان غربت را برایم آفریده اند . در این جا شاعر از صنعت آشنازدایی هم استفاده می کند چون دوست غربت را برای دوست خریداری نمی کند بلکه آشنایی و خوبی را برای دوست آرزو می کند و در چند بیت دیگر کاملا با خود وارد گفتگو و درد دل می شود و منولوگ هایی زیبا را با خود به تصویر می کشد چه این که می گوید : درونم به مانند بهار گل و گل زار است (کنایه از شادی ) ولی در درون خود نوعی بی قراری توام با سختی را احساس می کند و در ادامه ی همین درون شادگون را، به بیابانی از شکل خودش تشبیه می کند . به تعبیری کنایه از شرایط سخت زندگی است که آدم از خود بی خود می شود .

باز نمونه:

دی شووی که وشر آساره باره ( دو شبی که پشت سر هم (فراوان ) ستاره باران است )

د شم جون مه غم دونه کاره ( در شخم جان من غم دانه می کارد (تخم می کارد ))

و من گریو رو هرگز نخنی ( به من گریان ( گریه رو) هرگز نخندید

گریوه واتییه مه دس براره ( چه این که گریه با چشم من رفیق و دست برادر ( دوست برادر وار «همانند برادر» است .

شاعر در مصرع اول از آسمانی صحبت می کند که پر از ستاره است و باریدن ستاره کنایه از همین است ولی با این که طبیعت و جامعه راشاعر شاد و شنگول می بیند اما در زمین جان خودش نوعی غم و نگرانی را حس می کند و در بیت دوم خطاب به جامعه می سرآید که هرگز به منی که دائما غمگین و گریه می کنم، نخندید که گریه و ناراحتی با چشم ها ی من برادر و دوست صمیمی است . شاعر در این دوبیتی از صناعات ادبی به زیبایی استفاده می کند به شکلی که هنرنمایی شاعر در شعر مبرهن است تییه ، گریه وخنده (پارادوکس) شب و آساره وشم (مراعات نظیر )

حسن سخن این که مرادحسین پاپی بالاگریوه در هفت مجموعه شعر بنام شیرین قلم که پنج مجموعه آن شعر لری است با بهره گیری از واژه های اصیل لری اشعاری زیبا توام با تصاویری زیبا را خلق نموده است و زبان بیان و لحن در اشعارش با توجه به شناخت لازمی که از فرهنگ عامه دارد بر محور واحدی در حرکتند و با توجه به 5 مجموعه شعر لری که در این دفتر ( شیرین قلم ) از این شاعر بررسی شد ، در می یابیم که پاپی بالاگریوه در این مجموعه ها شاعری است که با استفاده از شاخک های فرهنگ عامه توانسته خود را به عنوان شاعر موفق در حوزه فولکلوریک نشان دهد . بنابراین فردوسی را زنده کننده زبان فارسی گفته اند و این سخن درستی است چنانچه خود ایشان هم به این معنا اشاره نموده اند چرا که با استخدام واژه هایی اصیل فارسی فی الواقع زبان فارسی را که می رفت به فراموشی سپرده شود در هیئت نظم احیاء نمود . به مانند شهریار که زبان آذری را به اوج رساند و همچنین که داراب افسر بختیاری را فردوسی بختیاری گفته اند . اما اگر بخواهیم نامی برای پاپی بالاگریوه برگزینیم صرف نظر از هر مسئله ای ، با توجه به این که قریب به 900 بیت شعر لری سروده اند که در ساختن این اشعار حدود هشت هزار واژه اصیل ( که بیش از چهار هزار واژه به فراموشی سپرده شده بودند ) را استخدام نموده است .چون به راستی این تلاش ستودنی در احیای زبان لری در میان شاعران لر بی نظیر است ، وی را باید فردوسی قوم لر نامید .

سه نمونه از اشعار لری پاپی بالاگریوه:

غزل :

غاپوره

1-چشی که تون نوینه کور کوره

دل اردل با ، فقط هی واتو جوره

2 لکی در رنگ عشقت ها د قلوم

که زال وسیمره هم اون نشوره

3-دلم حا سربنیم و مهر عشقت

که تا یادت ددل بووه واتوره

4-بونم وبن زلفت مهره ی مهر

تا ای تز بی بووه سی مه غاپوره

5-تو رو بکارد جونت میو عشقن

اگر حلوا حا بسازی دی غوره

دو بیتی :

من و که ریشه مو هر دو د برده

1-که بیدیمه و همراز و همناز

2- و قول گتنی ای همنشینم

(( کموتر واکموتر باز وا باز ))

1-نوئی که کیچه عمرم ها و بن بس

نوئی که هنایام نارن هنارس

2-دریژنه دلن ری وامیدکه

که د ره زنئی نیفتی و حس حس

1-     چش: به معنی چشم است 2- جوره : رفیق و یکی بودن3- لکی : به معنی خال و لکه ای سیاه و ...4- قلوم : قلبم5- زال و سیمره : دو رودخانه بزرگ لرستان 6- حا : می خواهم7- بووه واتوره : یعنی خاطرات شما در دل تداعی شود. واتوره : یعنی تداعی شدن8- تزبی : تسبیح9-غاپوره : یعنی با چیزی ور رفتن از روی بیکاری یا می تواند علاقه باشد 10-میو : به معنی مو( درخت انگور)11- که: کوه12- برد: سنگ 13-بیدیمه: یعنی شدیم 14-گتنی : گفتنی 15- کموتر : کبوتر16- نوئی : نگویی 17-کیچه : کوچه18- هنایام : فریاد هایم 19- هنارس : فریاد رس20-دریژنه : سوراخ کوچک برای نگاه کرده به بیرون 21- ره: راه22- حس حس: یعنی کسی که به نفس نفس می افتد .

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692