عدهاي ادبيات جنگ را از اموال خود ميدانند!
هفدهمين نشست «عصر روشن» با موضوع «نقد در ادبيات جنگ» در حالي برگزار شد كه با سخنان مجري و ميهمانان نشست، عملا به مراسم تجليل از احمد دهقان و آثارش تبديل شد.
در اين نشست كه عصر روز پنجشنبه، 14 مهرماه با حضور احمد دهقان ـ نويسنده ـ، رضا اميرخاني ـ نويسنده ـ، ضياءالدين شفيعي ـ شاعر و پژوهشگر ـ، حامد ابراهيمپور ـ شاعر ـ، مرتضي كربلاييلو ـ نويسنده ـ، كامران محمدي ـ نويسنده ـ، سيروس نفيسي ـ منتقد و نويسنده ـ و جمعي ديگر از شاعران، نويسندگان و مترجمان برگزار شد، رضا رييسي ـ نويسنده و منتقد ادبيات جنگ ـ درباره مضوع نقد در ادبيات جنگ و جنگ در ادبيات متفاوت سخنراني كرد.
در ابتداي نشست، عليرضا بهرامي ـ دبير نشستهاي ادبي عصر روشن ـ صفحاتي از رمان «پرسه در خاك غريبه» اثر احمد دهقان را براي حاضران خواند. او در ادامه با بيان اينكه وقتي واقعهاي رخ ميدهد و كسي از دل مهلكه بيرون ميآيد، طبيعي است كه همگان از او كم و كيف ماجرا را بپرسند، گفت: درباره جنگ تحميلي هشت ساله هم طبيعي است كه بهترين راويان، كساني هستند كه جنگ را با تمام وجود و از نزديك درك كردند. هرچند اين مانع نميشود كه ديگران صلاحيت پرداختن به اين موضوع را داشته باشند و اتفاقا ديگران ميتوانند به ابعاد ديگر جنگ در محيط خارج از آن بهخوبي و حتي از بيرون نيز به ماهيت دروني آن بپردازند. اما نكتهاي كه حادث شده اين است كه در 12-10 سال گذشته كه كساني از دل حوادث جنگ بيرون آمدند و در عرصه نويسندگي آن روايتي غير رايج، غير كليشهيي، غير سفارشي يا حتا غير دستوري را مورد توجه قرار دادند، ديگراني كه جنگ را از نزديك درك نكرده بودند، عنوان كردند روايت اين افراد از فضاي جبهههاي جنگ و دفاع از ميهن، نادرست است. كار به جايي رسيد كه حكم به تكفير و درخواست محاكمه اين گروه از نويسندگان را هم در جلسههايي زير عنوان نقد كتابي كه داستان آن به موضوع جنگ هشتساله مرتبط بوده، صادر كردند.
بهرامي در ادامه از رضا رييسي كه به توصيف او يكي از بانيان روايت متفاوت در ادبيات جنگ بوده پرسيد كه آيا اساسا ما چيزي زير عنوان «نقد ادبيات جنگ» در كشورمان داشتهايم يا اين واكنشها زير عنوان ديگري قابل تعريفند؟
رييسي با بيان اينكه در دو سال اخير، اين نخستينبار است كه در جلسهاي رسمي شركت ميكند، گفت: با وجود اينكه سالها از جنگ ميگذرد، كتابهاي بسيار خوبي در زمينهي جنگ منتشر ميشوند كه حاكي از زنده بودن ادبيات جنگ است.
رضا رئیسی گفت: نتیجه خط کشیها، دستهبندیها و عباراتی مانند نویسنده انقلاب و نویسنده جنگ، باعث شده که عدهای ادبیات جنگ را متعلق به خودشان بدانند.
رضا رئیسی گفت: اگر وزارت ارشاد یا هر ارگانی که ممیزی کتاب انجام میدهد، به جای اینکه بنشیند و بگوید این سطر باشد و آن جمله نباشد، کار را به منتقدان میسپرد، امروز شاهد چنین اوضاعی نبودیم و خود ارشاد هم مجبور به پرداخت این همه هزینه نمیشد. هر خوابی که میبینیم، یک تفسیر دارد. به همان اندازه که خواب تفسیر دارد، کتاب و آثار هنری هم نیازمند تفسیر هستند. بنابراین اگر بخواهیم راجع به نقد ادبیات جنگ صحبت کنیم، باید به جریان ادبیات پیش از انقلاب و بعد از آن در دهه 60 توجه داشته باشیم.
این نویسنده ادامه داد: ادبیات پیش و پس از انقلاب، تحت تاثیر ادبیات سوسیالیستی است. در دهه 60 کسانی که وارد عرصه شدند، حرفهای نبودند و تجربه کافی نداشتند. از طرفی این گروه موضعگیری کردند و از طرفی نویسندههای حرفهيی و از نویسندهای که توقع میرفت رمان انقلاب بنویسد، صدور بیانیه مشاهد شد. از همین جاها ضربه خوردیم. نقد در جامعه ما بیشتر به معنی حریف شدن است. یعنی شخص نقد مینویسد تا حریف نویسنده کتاب شود. به اندازهای که نقد شخص مولف انجام میشود، نقد اثر انجام نمیشود. این سردرگمی که در ادبیات جنگ داریم به علت این است که ما، درست نقد نمیکنیم.
نویسنده کتاب «قطار 57» افزود: چون آثار نقد نمیشوند، خود جنگ و آثارش زیر سئوال میروند. وقتی به این شکل خلط مبحث میشود، مخاطب از موضوع زده میشود. فکر میکنم عامل اصلی چنین شرایطی، ورود سیاست و نگاه سیاسی به ادبیات است. متاسفانه این نگاه هنوز هم وجود دارد. حالا اینکه چه کسانی آثار را نقد میکنند، بحث دیگری دارد. من همیشه با چند عنوان مشکل دارم که یکی از آنها دفاع مقدس است. وقتی در ادبیات، لفظ دفاع مقدس به کار برده میشود، همان مقدس یعنی اینکه شما نمیتوانید چیزی را نقد کنید و به شخصیتها انتقاد کنید. همه در مجموعه خوب هستند و هیچ جایی برای نقد باقی نمیماند. اگر نویسندهای که میخواهد در این ژانر بنویسد، با همین دید به جنگ نگاه کند، در همان ابتدای راه دچار خودسانسوری خواهد شد.
دستهبندیها را قبول ندارم
رئیسی گفت: پس اول بیاییم ادبیات را تعریف کنیم. کاری که ادبیات میکند، چیست؟ نوشتن چیست؟ من معتقدم نوشتن یا اعتراض است یا اعتراف و متاسفانه چون قضیه به این شکل تعریف نمیشود، دست و بالمان بسته میشود. من این دستهبندیها را که فلانی نویسنده انقلاب است و فلانی نویسنده جنگ، قبول ندارم. اگر جنگ را برای خودمان به عنوان یک انسان مطرح میکنیم، انسان میتواند در شرایط مختلفی قرار بگیرد. میتواند زمانی در انقلاب باشد و زمانی هم در جنگ. دوستی تعریف میکرد که در روزهای تخلیه خرمشهر هنوز میترسیده با اسحله شلیک کند. هنگامی که یک دزد خرمشهری را میبیند که از دیوار خانه مردم پایین میپرد و یقهاش پر از طلا و جواهر زنانه است، به دزد اعتراض میکند و دزد هم به سمت او حمله میبرد. این فرد مجبور میشود برای اولین بار شلیک کند و جالب است که اولین گلولهای که در جنگ شلیک کرد، به یک خرمشهری بود. آیا چنین مسائلی در داستانهای جنگ آورده میشود؟
تلویزیون و ارشاد با اصل ادبیات کاری ندارند
وی گفت: آنچه ادبیات جنگ مطرح میکند، بحث زندگی و انسان است. نمیشود مرگ را از زندگی جدا کرد. انسان به وقتش از چیزی خواهد ترسید. اگر در داستان جنگ بگوییم یک شخصیت اصلاً نمیترسید، دروغ گفتهایم. یک وقت است که ارگانی سفار نوشتن به نویسندهای میدهد و او سفارشی مینویسد، اما یک وقت است که نویسنده میخواهد مستقل بنویسد و آن موقع انسان با همه ابعادش مطرح است. چند سال است که تلویزیون و ارشاد با اصل ادبیات کار ندارند و مرتب در پی این هستند که فلان کار از فلان نویسنده سر نزند. در این صورت عدهای مامور این کار هستند و مادامی که سیاست در این امور دخالت داده میشود، حتما انگ یا برچسبی به تو خواهد چسبید. وقتی سقف پایین بیاید همه مردم زیان میبینند. حالا یک عده مانند این اختلاسگر 3 هزار میلیاردی وضعشان فرق میکند، ولی ضرر به همه مردم میرسد. چنین مسائلی باعث به وجود آمدن بحث خودی و غیرخودی شده و در نتیجه عدهای خودشان را صاحب ادبیات جنگ میدانند.
آنچه به آن دفاع مقدس میگویند، بیدفاع مانده است
در ادامه يكي از منتقدان حاضر در نشست از رئیسی پرسید: آیا آیندهای برای ادبیات جنگ متصور هستید؟
رئیسی در پاسخ گفت: حال و روز نویسندهها نمیتواند دور از حال و روز جامعهشان باشد. ما امروز در روزگار چه کنم چه کنم، هستیم. هراندازه که جامعه نسبت به آیندهاش چشمانداز دارد، نویسندگان هم به آینده چشمانداز دارند. آنچیزی که به آن دفاع مقدس میگویند، همیشه بیدفاع بوده است. ببینید وقتی که جایزه ادبی دفاع مقدسی برگزار میشود، چند نظامی و چند نفر از مردم عادی یا نویسندگان معمولی در مراسم و برنامهها حضور دارند؟ این به خاطر همان دستهبندیهاست و اگر نویسندهای به صورت مستقل درباره دفاع مقدس مینویسد، به خاطر غیرت خودش است.
نویسنده کتاب «موج و مرجان» ادامه داد: آن 8 سال را نمیشود حذف کرد. من حداقل باید برای فرزندانم بگویم که در آن مقطع از زندگیام چه کار کردم. اما حالا که دغدغه معاش دارم و در شرایطی هستم که نمیدانم پشت سر چه کسی باید نماز بخوانم، چگونه باید بنویسم؟ چند سال پیش برای یکی از رمانهایم 4 سال از عمرم را گذاشتم، اما الان عصبیام و در شرایط عصبی نمیتوان اثر خوب تولید کرد. در حال حاضر کل ادبیات ما مساله است، اما اگر تحولی هم بخواهد صورت بگیرد با تاخیر انجام میشود.
وی افزود: ادبیات جنگ، در زمان جنگ متولد میشود، بعد از جنگ به بلوغ میرسد و دور از جنگ بزرگ میشود. ما نیاز داریم که از آن زمان کمی فاصله بگیریم تا بهتر به آن نگاه کنیم. نوشتن مانند گرسنگی و سیر شدن است. در واقع یک نیاز است. یکی برای رفع نیازش شعر میگوید، یک نفر داستان مینویسد. حداقل این است که باید امنیت وجود داشته باشد. یادم میآید که زمانی که یکی از کتابهایم چاپ شده بود، وضع مالیام خوب نبود و مسافرکشی میکردم، اما آن کتاب خوب فروخت. پس مشکل، امنیت اقتصادی هم نیست. ما هم به عنوان یک انسان طبیعی، مواقعی فریادمان در میآید.
رئیسی گفت: برای من دو چیز مهم است؛ نوشتن و سفر. ولی فعلا نمیتوانم بنویسم. اما همه چیز روزی نوشته خواهد شد.
در بخش ديگري از اين نشست، ضياءالدين شفيعي ـ شاعر و پژوهشگر ـ با اشاره به حضور احمد دهقان در جلسه، بيان كرد: من واقعا از اين جهت كه اين همت را ارج گذاشته باشم، به اين جلسه آمدم و نه به هيچ دليل ديگري. من آمدهام تا بگويم چقدر خوب است، عدهاي دور هم جمع شوند و در عصري روشن حرف بزنند، البته اين پارادوكس را هم بايد حل كرد، چراكه حرف زدن دربارهي اين مسائل پر مناقشه در عصري كه روشن است، اتفاقي ناممكن به نظر ميرسد. به هر حال، من ميخواستم همقدمي، همراهي و همنفسي خود را در كنار شما ابلاغ كنم.
همچنين سيداحمد حسيني ـ شاعر ـ به خوانش دو شعر خود با مضمون جنگ پرداخت و در پايان نشست، عليرضا بهرامي پس از خوانش بخشهايي از كتاب «روزهاي آخر» احمد دهقان و بيان ديدگاههاي خود درباره ويژگيهاي شخصيتي و ادبي اين نويسنده، شعري را به او تقديم كرد:
* شعري شبهسفارشي براي خونسرفههاي ناصر؛ شايد در داستانهاي احمد دهقان، شايد در همسايگي سابق من
تو كدام پيامبري؟!
كه اينطور بيمحابا
به آب ميزني...
تو كدام پيامبري؟!
بدون عصا...
بدون ماهي...
تو شايد خود ماهي
اما مگر ماه ميتواند
تكثير شود،
آرام آرام در گوش آب
آواز بخواند،
و روي سيمهاي خاردار
خون سرفه كند؟!
تو كدام پيامبري؟
حرفت چيست؟
اصل و نسبت از كجاست؟
كه نه پلاكهاي شناسايي ميدانند
نه استخوانهاي پوسيده در آب
كه قدر نيزار را بهخوبي ميشناسند
چه بوي خوشي ميآيد امشب
از اين رودخانهي آب شيرين
كه بهتمام سرزمينهاي مطابق نقشه
و درياهاي ناشناخته ميريزد
تو را
تمام جويندگان طلا در غرب
تا موبدان معابد خاور دور
از شيار جمجمهات ميشناسند
كه نوري غليظ،
خيرهكنندهتر از هزار چتر منور
از لابهلاي آن
چکه مي کند؛
- رها در آب،
رها در مه،
رها در عشق.