هفتۀ گذشته بعد از چند سال با یکی از اقوام بهخاطر نذری که داشتیم به مشهد رفتیم. دلم میخواست در حرمی که هزارانهزار نفر به دعا مشغول هستند دمی با خودم خلوت کنم و دعا بخوانم. شوقی داشتم که انگار به دیدار دوست میروم، به میعادگاه. شب با قطار رفته بودیم و صدای تَلقتَلق قطار برایم زمزمهای گوشنواز شده بود.