زمانیکه یکی از دوستان نزدیکم دست به خودکُشی زد؛ دُچار بیخوابیهای توانفرساییشده بودم؛ سیمایش یکلحظه از مقابل چشمانم محو نمیشد؛ نیمهشبها همانطورکه روی تخت دراز کشیده بودم، بهدلایلِ کارِ او، درحالی از بُهت و اندوه، فکر میکردم، با شناختی که از او داشتم دلیل کار او نه، شکست عشقی بود، نه خیانت.