پلیس در حال گشتزنی بود. کار همیشگیاش است و برایش فرقی نمیکند که خیابانها خلوت باشند یا شلوغ. ساعت تقریباً 10 شب بود، اما وزش بادهای سرد و بارش باران، خیابانها را کاملاً خالی کردهبود. در حالی که میرفت، باتومش را با حرکتهای ظریف و هنرمندانه میچرخاند و هرازگاهی برمیگشت تا به اطراف نگاهکند. قیافه جدی و طوری که بااعتماد بهنفس راه میرفت