مدتها پیش پسر کوچکی به نام بنجامین در پنسیلوانیا زندگی میکرد. چیزهایی که دوست داشت، خیلی کم بودند ولی عاشق نقاشی بود. اما فقط چند نقاشی کوچک در یک کتاب دیدهبود. پدر و مادرش اعتقاداتی داشتند و فکر میکردند هزینهکردن برای چنین چیزهایی، درست نباشد. آنها فکر می کردند که نقاشی ممکن است ذهن فرد را از چیزهایی که بهتر یا مفیدتر هستند دور کند.