روزی از روزها آکریسیوس[1] برای آنکه خبری از آینده بگیرد، به دیدار یک کاهن رفت. آن کاهن پیشگویی کرد که دخترِ آکریسیوس پسری خواهد زاد که اسباب مرگ پدربرزگ خواهد شد. آکریسیوس سخت به وحشت افتاد و
روزی از روزها آکریسیوس[1] برای آنکه خبری از آینده بگیرد، به دیدار یک کاهن رفت. آن کاهن پیشگویی کرد که دخترِ آکریسیوس پسری خواهد زاد که اسباب مرگ پدربرزگ خواهد شد. آکریسیوس سخت به وحشت افتاد و