از دیدن قیافه دمغ سرکارمانچینی وپارکست چندان خوشم نیامد. همین چند وقت پیش عذریکی دوتا از پاسبانهای عوضی کلانتری آنها را خواسته بودیم. میانهمان هنوزشکرآب بود. بازرس نولان ازصبح امروزدلخوربود.
اول کار، آنهم ساعت هشت ونیم صبح؛ خدا آخرش را به خیرکند.