چشم که بازکرد همهجا تاریک شده بود. نگاهی به بیرون انداخت؛ طرحِ ماتِ ساختمان های شهرک را که در مِه نشسته بود از پشت شیشة کِدر اتوبوس دید.
چشم که بازکرد همهجا تاریک شده بود. نگاهی به بیرون انداخت؛ طرحِ ماتِ ساختمان های شهرک را که در مِه نشسته بود از پشت شیشة کِدر اتوبوس دید.