یک شب زمستانی دختربچهای مهربان به نام آلیس که همه او را دوست داشتند، پردههای پنجرهی اتاق خوابش را کنار زد ماه را دید که نیمی از آن در میان انبوهی از ابرها پنهان شدهبود و فقط چند ستاره در اطرافش میدرخشیدند و زمین، تاریک و سرد بود. درختها مانند سایههای بزرگ به نظر میرسیدند.