شیشه عطرش را برمی دارد. با فاصله اسپریاش میکند. نگاهش میکنم. قطرههای عطرش مثل بچههای تخس و لجباز به من دهن کجی میکنند تا در هوا محو شوند یا روی پیراهنش بنشینند.
تمام حواسم به اوست که با صدای زنگ موبایلم به خودم میآیم. همان شماره است. خودش است! رد تماس میکنم و گوشی را در حالت بی صدا میگذارم