مدتها میشد که باستلر ساکت بود. در بندرگاه فضایی سیریوس نشسته بود، لولههایش سرد شده بودند، پوستهاش در اثر برخورد ذرات پر از خط و خراش و حال و هوایش مانند یک دوندۀ استقامت بود که در پایان مارتن، توانش را از دست داده بود. دلیل خوبی برایش وجود داشت. از یک سفر بسیار طولانی بازگشته بود که به هیچ عنوان خالی از دردسر نبود.