ناامید از عمارت نریمانی بیرون آمد.این جا آخرین جایی بود که میتوانست به عنوان خدمتکار کار بکند. خسته از همه جا به راه افتاد .یاد صاحب خانه که خانومی مسن بود افتاد . چه قدر جواهر به خود آویزان کرده بود . از همه قشنگ، انگشتر نگین دارش خیلی زیبا بود.
ناامید از عمارت نریمانی بیرون آمد.این جا آخرین جایی بود که میتوانست به عنوان خدمتکار کار بکند. خسته از همه جا به راه افتاد .یاد صاحب خانه که خانومی مسن بود افتاد . چه قدر جواهر به خود آویزان کرده بود . از همه قشنگ، انگشتر نگین دارش خیلی زیبا بود.