روزی روز گاری مردی بود که آتزل نام داشت. بسیار فقیر و تنبل بود هرگاهکسی به او پیشنهاد کاری می داد همیشه جوابش یک چیز بود «امروز نه» و وقتی از او پرسیده می شد «چرا امروز نشه»، می گفت«چرا فردا نباشه».
روزی روز گاری مردی بود که آتزل نام داشت. بسیار فقیر و تنبل بود هرگاهکسی به او پیشنهاد کاری می داد همیشه جوابش یک چیز بود «امروز نه» و وقتی از او پرسیده می شد «چرا امروز نشه»، می گفت«چرا فردا نباشه».