در تلفن گفتی باید به خانه بیایم و از دستگاهها خلاصت کنم. خون سرخت آرام از جای آنژیوکتها روی گل های فرش میریخت. گلها پژمرده شدهاند. تو مسئول آب دادنشان بودی. آمدهام کنار جاده، نمیتوانستم بالای مزارت سیگار بکشم. شاید مثل همیشه از دود سیگارم میگرنت عود کند. عود کند، اوج بگیرد، بالا برود و سر از عکس رادیولوژیات در بیاورد.