ترانه «الهه قنبری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

ترانه «الهه قنبری»

 

دیگه نیستی تا ستاره بشمریم

وقتی که نیستی صدامو میبرم

روی این پیاده روی لعنتی

دارم هر شب رد پاتو میشمرم

حالا این خیابونا و کوچه ها

بی تو با دلم غریبی می کنن

توی این شهر وقتی که تو نباشی

کوچه گردا دلفریبی می کنن

هر جایی پا میزارم یا که میرم

یادگاری از چشای پاکته

انگاری هیچکی با هیچکی اشتی نیست

همه چی چه سوت و کور و ساکته

همه سازای توی خونمون

حالا ساز ناموافق میزنن

این قناریا که غمگین می خونن

حرفی از این دل عاشق می زنن

توی این حال و هوای بغض من

وای اگه بارون بگیره چی میشه

کاشکی این ابرا نرن جای دیگه

کاش بباره اسمون تا همیشه

شعرام از همیشه دیونه ترن

عاشقونه هام چقد تکراریه

نفرته که قلبمو پر می کنه

زندگی بدون تو اجباریه

توی خونه نمی تونم بمونم

شبامو به بغض کوچه می سپرم

روی این پیاده روی لعنتی

حالا هر شب رد پاتو می شمرم

توی اسمون چشمای سیات

همه دنیای من زندونیه

حالا یه عمر تو این شبای درد

اسمون چشم من بارونیه

همه دلواپسیهای شبو

وقت رفتن جا گذاشتی واسه من

رفتی و عشق و گرفتی از دلم

اخه تو هیچی نذاشتی واسه من

خو گرفتم با شب و ستاره هاش

بعد تو هیچ چیزی معنا نداره

سخت ادم کسی رو که دوست داره

پشت باور دلش جا بذاره

حالا من موندم و یه شهر غریب

که تموم ادماش یه دلقکن

اینا که تو سینشون دل ندارن

اخه این ادمکا عروسکن

حالا با خاطره های تو فقط

باقی زندگیمو سر می کنم

خیلی سخته اما اینم یه جوری

مثه رفتن تو باور میکنم

حالا من موندمو یه شهر غریب

گریه شبگرد همین حوالیه

اخرین بهونه ترانه هام

جای تو بد جوری اینجا خالیه

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692