1
لباتو دوست دارم چشمهاتو قدوبالاتو
ببخش اين شاعر سر در هواي بيمبالاتو
تموم شاعرا سر در هوا و خنگ و ديوونن
تو اينترنت نميخوني مگه اينجور مقالاتو؟
دلش خلوت ميخواد گاهي، همين، مشغول جايي نيس
بگيري در نظر ايكاش گاه اين احتمالاتو
ي حرفايي فقط بين دوتا ديوونه ميمونه
نميشه گاه پاسخ داد بعضي از سوالاتو
ي وقايي ميخواي برگردي اونجا كه از اونجايي
ولي ي كفتري كه دزد احمق چيده بالاتو
خدا ميدونه كه ميخوامت و ديوونتم دختر
ولي بستي به روم راه تموم اتصالاتو
دلم حتا برا بدخلقي و بد بينيات تنگه
بيا و باز خالي كن سر من دادو قالاتو
فقط باش و بذار تا عاشقت باشم، همين بسه
پريشونه روانم، پاك كن اين اختلالاتو
2
دوردستي شبيه يك رويا
مثل خوابي كه مرگه تعبيرش
با خيال تو داره ميپوسه
پارك با عصرهاي دلگيرش
راهروهاش ميرسن به سكوت
صندليهاش ميرسن به سكون
پارك بيتو ي باغ متروكه
مرگو از روي زندگيش بتكون
ي محله، ي پارك، ي دنيا
كه جووناش عاشقت بودن
مثل بيداي چتر رو چمناش
باغبوناش عاشقت بودن
مادرت آب شد يواش يواش
قاطي مشكلات حل شدني
زندگي كرد با سرانگشتاش
زندگي با دو ميل بافتني
ننه سرما شبيه مامانت
اومده تا تو رو بغل بكنه
باز بارون گرفته تا كه تو رو
قاطي مشكلات حل بكنه
جاي خاليتو خواستن مردم
پر كنن با تجملات، نشد
باغبوناي پير تو چمنا
هر چي گل كاشتن به جات ،نشد
دختر موحنايي معصوم
مادرت رفته شال بفروشه
بعد تو هيچكي نميتونه
توي اين پارك فال بفروشه