3 شعر از الهه تفکری- 15 ساله-خوزستان –بندرماهشهر

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

3 شعر از الهه تفکری- 15 ساله-خوزستان –بندرماهشهر

 

جوانه‌ای از عشق

هزاران بار

به حرف‌هایی

که گفتنش سخت است

لعنت گفتم

گریه کردم

و اشک‌هایم را

با دستان گرم خدا

آرام کردم

تا باورم کنی

شاید بتوانی

جوانه‌ای از عشق را

در دل او

که در سیاهی به سر می‌برد

بکاری

و آرام آرام

عاشقش شوی ...

الهه تفکری

   

شاید...

در دنیای تار پر هاله و دود

غرق شده‌ام

در دلم

هزاران بار

دانه و نهال می‌کارم

شاید

کمی سیاهی

در چهرهٔ بابا پاک شود

و ابر

اشکش را

در اتاقی پر خار

جاری کند

و دوباره

گل نرگس

سبز شود

در چشمان آسمانی مادرم

که منتظر بهاری

در این کویر سرد است...

الهه تفکری

ویلون قلب‌ها

در همسایگی تو

دانه دانه

برگهای پاییز را

می‌شمارم

و قسم مهر خدا را

به قاصدکها خبر می‌دهم

تا با هم

پلی

برای دوستی ستاره‌ها

در امتداد هم

وصل کنیم

با هم بخندیم

و مانند ققنوس

که با مرگ خود

فرزندش را

به آسمان هدیه می‌دهد

به سوی فردا

در ویلون قلب‌هایمان

یکدیگر را فریاد بزنیم...

الهه تفکری

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692