با کدامین ابرها, چرا هم آغوش شدی؟
آسمان چه کسی است آبی چشمهایت؟
سهیلا نه
چیز دیگری بود نامت
لبخند یخ زده ات
افیون زده
بی کس
آن هیٱت پاییز زود رس
از ظرافتی به ظرافتی رنگ عوض نمیکردی؟
آن تنپوش لاجوردی پلکهایت
سهیلا نه , چیز دیگری بود نامت
دستهایت مثل یخ
لبهای لرزانت
حسرت پنهان چند تنهایی
هر کاری کردی
درک نشدی
شاید سبب گذشتن از خویش ات بود
سهیلا نه
چیز دیگری بود نامت
های های پشیمانی
در نبضهایت
لبخندت
سردی گلی مرده...!!!